ascendant

/əˈsendənt//əˈsendənt/

معنی: صعودی، بالا رونده، فراز جو، فراز گرای
معانی دیگر: ascendent : فراز جو، نج، سمت الراس، نوک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: moving upward; rising; ascending.
متضاد: descendent

- The mayor seems convinced that the fortunes of the city are ascendant.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد شهردار متقاعد شده است که ثروت شهر رو به رشد است
[ترجمه ترگمان] شهردار به نظر می رسد که سرنوشت شهر رو به افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: dominant or superior.

- The ascendant culture of the conquerors nearly displaced the native culture.
[ترجمه گوگل] فرهنگ صعودی فاتحان تقریباً فرهنگ بومی را جابجا کرد
[ترجمه ترگمان] فرهنگ ascendant فاتحان تقریبا فرهنگ بومی را آواره ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
عبارات: in the ascendant
(1) تعریف: a position of dominance or superiority.
مشابه: ascendancy

(2) تعریف: in astrology, the point in the earth's orbit intersecting with the apparent path of the sun, or the sign of the zodiac rising in the east, at the time of an event such as one's birth.

جمله های نمونه

1. the economically ascendant classes
طبقاتی که از نظر اقتصادی تفوق دارند

2. in the ascendant
در حال ترقی،طالع،در حال فرازش

3. his fortune is in the ascendant
کارش بالاگرفته است،طالع او شکوفاست،بختش طالع است.

4. His star was in the ascendant.
[ترجمه گوگل]ستاره او در صعود بود
[ترجمه ترگمان]ستاره او در اوج آسمان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He's very much in the ascendant in Hollywood.
[ترجمه گوگل]او در هالیوود بسیار در حال پیشرفت است
[ترجمه ترگمان]او در اوج ترقی در هالیوود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her star seems very much in the ascendant.
[ترجمه گوگل]ستاره او به نظر می رسد بسیار در صعود
[ترجمه ترگمان]ستاره او very به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. British pop music is once again in the ascendant.
[ترجمه گوگل]موسیقی پاپ بریتانیا بار دیگر در حال صعود است
[ترجمه ترگمان]موسیقی پاپ انگلیسی بار دیگر در صدر جدول قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Radical reformers are once more in the ascendant.
[ترجمه گوگل]اصلاح طلبان رادیکال بار دیگر در حال صعود هستند
[ترجمه ترگمان]reformers Radical همیشه در اوج آسمان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If there are more than 25 ascendants, enter the last displayed ascendant in the user name field to reveal the other ascendants.
[ترجمه گوگل]اگر بیش از 25 صعود کننده وجود دارد، آخرین صعودی نمایش داده شده را در قسمت نام کاربری وارد کنید تا سایر صعودکنندگان نمایان شوند
[ترجمه ترگمان]اگر بیش از ۲۵ ascendants وجود داشته باشد، آخرین ascendant نمایش داده شده در میدان نام کاربر را وارد کنید تا the دیگر را آشکار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. During this period, liberal ideas were in the ascendant.
[ترجمه گوگل]در این دوره، اندیشه های لیبرالی در حال رشد بودند
[ترجمه ترگمان]در طی این دوره، ایده های لیبرال در صدر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Tory ministers continue to watch Mr Smith's ascendant star with considerable nervousness.
[ترجمه گوگل]وزرای محافظه کار همچنان به تماشای ستاره در حال رشد آقای اسمیت با عصبیت قابل توجهی ادامه می دهند
[ترجمه ترگمان]وزرای محافظه کار به تماشای ستاره ascendant آقای اسمیت با عصبانیت قابل توجهی ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At first Athens was in the ascendant, then Sparta.
[ترجمه گوگل]ابتدا آتن در صعود بود، سپس اسپارت
[ترجمه ترگمان]در ابتدا آتن چیره شد، سپس اسپارتا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Though he is still a young man his political career is already in the ascendant.
[ترجمه گوگل]اگرچه او هنوز یک مرد جوان است، حرفه سیاسی او در حال حاضر در حال صعود است
[ترجمه ترگمان]اگرچه او هنوز جوان است و کار سیاسی او در حال حاضر رو به افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But might he actually side with Balliol now, if he deemed his cause in the ascendant?
[ترجمه گوگل]اما آیا او واقعاً در حال حاضر از بالیول جانبداری می کند، اگر او هدف خود را صعودی بداند؟
[ترجمه ترگمان]اما در واقع، اگر او علت آن را در سمت الراس دیده بود، می توانست در کنارش باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Arran gave way to the persuasions of his half-brother, the abbot of Paisley, and to the ascendant Beaton faction.
[ترجمه گوگل]آران جای خود را به اصرار برادر ناتنی‌اش، ابات پیزلی، و جناح برتر بیتون داد
[ترجمه ترگمان]ارل آو آرن، که نیمی از برادر خود، یعنی رئیس Paisley، را به دست آورد، و رئیس فرقه بیتن را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صعودی (صفت)
ascendant, ascending, ascendent, ascensional

بالا رونده (صفت)
rising, ascendant, ascending, ascendent, climbing, ascensive, exhalant, exhalent, uprising

فراز جو (صفت)
ascendant, ascendent

فراز گرای (صفت)
ascendant, ascendent

تخصصی

[ریاضیات] صعودی، بالارو

انگلیسی به انگلیسی

• control, rule, power; ancestor; sign of the zodiac rising above the horizon at the time of birth
ascending, rising, climbing, mounting
if someone or something is in the ascendant, they are increasing in power, influence, or popularity.

پیشنهاد کاربران

برتر
مثلاً: شرکت توزیع انرژی برتر
( اینجا از برتر منظور خود شرکت می باشد که نسبت به شرکتی دیگر مثلاً در تولید توان دست برتر را دارد )
در اوج
قدرت گرفتن
نیاکان ( در ascendants )
صعودکننده
غالب، مستولی، مسلط، چیره، فائق، برتر، رو به تعالی، رو به صعود، سیر صعودی، در حال برتری، رو به ترقی، بلارونده، رو به خیزش

بپرس