ascendency

/əˈsendənsi//əˈsendənsi/

معنی: فراز، تفوق، بالا، تعالی، استیلاء
معانی دیگر: علو، سلطه، مزیت، استیلا

جمله های نمونه

1. napoleon's ascendency in europe endangered britain's interests
استیلای ناپلئون بر اروپا منافع بریتانیا را به خطر افکند.

2. Aside from its ascendency as an ecumenical center, Hanover was also rising to political prominence.
[ترجمه گوگل]هانوفر گذشته از عروجش به عنوان یک مرکز جهانگردی، به شهرت سیاسی نیز می رسید
[ترجمه ترگمان]هانوور گذشته از سلطه آن به عنوان مرکز ecumenical نیز به شهرت سیاسی ارتقا یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We use ascendency as a goal function or indicator of system performance.
[ترجمه گوگل]ما از صعود به عنوان یک تابع هدف یا شاخص عملکرد سیستم استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما از تسلط بر یک تابع هدف یا شاخص عملکرد سیستم استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. However, China's economic ascendency has generated greater threats to the public's health.
[ترجمه گوگل]با این حال، رشد اقتصادی چین تهدیدهای بیشتری برای سلامت عمومی ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، سلطه اقتصادی چین تهدیدهای بزرگتری را برای سلامت عمومی ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Not his ascendency alone, however, held me in thrall at present.
[ترجمه گوگل]با این حال، نه تنها عروج او، در حال حاضر مرا در تسخیر خود نگه داشته است
[ترجمه ترگمان]با این حال، ascendency او را در آن موقع در بند اسارت گرفته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. China's economic ascendency does not have to imply America's decline.
[ترجمه گوگل]صعود اقتصادی چین به معنای افول آمریکا نیست
[ترجمه ترگمان]تفوق اقتصادی چین نباید دلالت بر کاهش آمریکا داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This paper analyzed that the ascendency potential, existing foundation, advantage and development prospects on castor industrialization development.
[ترجمه گوگل]این مقاله به تحلیل پتانسیل صعود، شالوده موجود، مزیت و چشم‌انداز توسعه در توسعه صنعتی شدن کرچک پرداخت
[ترجمه ترگمان]این مقاله بررسی می کند که پتانسیل برتری، پایه و اساس موجود، مزیت و چشم انداز توسعه در توسعه صنعتی کرچک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To sutdy the ascendency of different methods in obstuctive jaundice.
[ترجمه گوگل]بررسی روند صعودی روش های مختلف در زردی انسدادی
[ترجمه ترگمان]برای درک برتری روش های مختلف در یرقان سفید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To some, Richard's rapid ascendency to magic's forefront bespeaks a quintessential fairy tale.
[ترجمه گوگل]برای برخی، صعود سریع ریچارد به خط مقدم جادو، حکایت از یک افسانه اساسی دارد
[ترجمه ترگمان]برای بعضی از آن ها، تسلط سریع ریچارد به صف اول جادوی جادویی یک قصه پریان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ascendency quantifies growth and development of an ecosystem as a product of total system throughflow and the mutual information inherent in the pattern of internal system flows.
[ترجمه گوگل]صعود، رشد و توسعه یک اکوسیستم را به‌عنوان محصولی از جریان کل سیستم و اطلاعات متقابل ذاتی در الگوی جریان‌های داخلی سیستم کمیت می‌دهد
[ترجمه ترگمان]Ascendency رشد و توسعه یک اکوسیستم به عنوان محصول کل سیستم throughflow و اطلاعات متقابل ذاتی در الگوی جریان سیستم داخلی را مورد بررسی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Kim was supremely confident of his position and the ascendency of his self-reliant juche ideology.
[ترجمه گوگل]کیم از موقعیت خود و برتری ایدئولوژی جوچه خود متکی به خود بسیار مطمئن بود
[ترجمه ترگمان]کیم نسبت به موقعیت خود و سلطه ایدئولوژی juche متکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Imperial clan is a special class getting together the authority. It gets ascendency and status from the authority, and deeply effects the authority.
[ترجمه گوگل]قبیله امپراتوری طبقه خاصی است که اقتدار را گرد هم می آورد از مرجعیت تعالی و مقام می گیرد و قدرت را عمیقاً تحت تأثیر قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]خاندان سلطنتی یک طبقه خاص است که قدرت را با هم جمع می کنند آن تسلط و وضعیت را از قدرت می گیرد و به طور عمیق قدرت را تحت تاثیر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Could this mountain metropolis be the third stop and final launching pad of the ascendency of a major civilizational power?
[ترجمه گوگل]آیا این کلان شهر کوهستانی می تواند سومین ایستگاه و آخرین سکوی پرتاب صعود یک قدرت تمدنی بزرگ باشد؟
[ترجمه ترگمان]آیا این کلان شهر کوهستانی می توانست سومین توقف و آخرین سکوی راه اندازی سلطه یک قدرت تمدنی مهم باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And that has become particularly true in a political era characterized by a dislike for Washington, distrust of elite opinion, and the ascendency of Tea Party populism.
[ترجمه گوگل]و این به ویژه در دوران سیاسی که با بیزاری از واشنگتن، بی اعتمادی به افکار نخبگان، و اوج گیری پوپولیسم تی پارتی مشخص می شود، صادق است
[ترجمه ترگمان]و این موضوع به خصوص در یک دوره سیاسی که با تنفر از واشنگتن، بی اعتمادی به افکار نخبگان و سلطه حزب تی پارتی (تی پارتی)شناخته می شود، صادق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراز (اسم)
ascent, rise, ascendancy, height, altitude, ascendency, loftiness

تفوق (اسم)
prevalence, influence, advantage, excellence, superiority, supremacy, predominance, domination, ascendancy, vantage, ascendency, hegemony, headship, predominancy, pre-emimence

بالا (اسم)
top, ascendancy, ascendency, upside, ascendence

تعالی (اسم)
ascendancy, god, holy, eminence, ascendency, sublimation, sublimity, eminency

استیلاء (اسم)
domination, ascendancy, ascendency, hegemony, subjection, invasion

انگلیسی به انگلیسی

• superiority, supremacy; domination, control; ancestry

پیشنهاد کاربران

بپرس