ascetic

/əˈsetɪk//əˈsetɪk/

معنی: زاهد، راهب، عابد، مرتاض، تارک دنیا، مرتاض، زاهدانه، ریاضت کش
معانی دیگر: پارسا، پرهیزکار، وابسته به ریاضت کشی (ascetical هم می گویند)، پرهیزکاری، پارسایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who practices extreme self-denial, esp. of material comforts and pleasures, and esp. for religious reasons.
متضاد: hedonist, sybarite
مشابه: anchorite, celibate, eremite, fakir, fanatic, flagellant, hermit, monk, nun, puritan, stylite, yogi

- He had come to see no value in material things and joined a group of ascetics.
[ترجمه گوگل] او به مادیات هیچ ارزشی نمی دید و به گروهی از زاهدان پیوست
[ترجمه ترگمان] او آمده بود تا هیچ ارزشی در مواد مادی نبیند و به گروهی از زاهدان بپیوندد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: rigorously simple and disciplined; austere; self-denying.
مترادف: austere, self-denying
متضاد: dissipated, dissolute, hedonistic, luxurious, opulent, sybaritic, voluptuous
مشابه: abstemious, celibate, frugal, monastic, puritanical, severe, temperate

- It was necessary to adopt an ascetic lifestyle during the war.
[ترجمه گوگل] در طول جنگ باید سبک زندگی زاهدانه را در پیش گرفت
[ترجمه ترگمان] لازم بود که در طی جنگ، شیوه ریاضت و ریاضت در پیش گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Their new stepfather imposed an ascetic regimen on the family.
[ترجمه گوگل] ناپدری جدید آنها یک رژیم زاهدانه را به خانواده تحمیل کرد
[ترجمه ترگمان] ناپدری ام رژیم ریاضت و ریاضت را به خانواده تحمیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: extremely strict in religious observances involving self-denial and self-mortification.
مشابه: celibate, puritanical, self-mortifying, severe, strict

- The monks lead an ascetic life at the monastery.
[ترجمه گوگل] راهبان در صومعه زندگی زاهدانه ای دارند
[ترجمه ترگمان] راهب ها یک زندگی ریاضت گرایانه را در صومعه به سر می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. some monks lead an ascetic life
برخی از راهبان زندگی زاهدانه ای دارند.

2. They live a very ascetic life.
[ترجمه گوگل]آنها زندگی بسیار زاهدانه ای دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها در زندگی very زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Living hidden away in the mountains suited his ascetic character.
[ترجمه Sea] زندگی پنهانی در کوه با شخصیت زاهدانش سازگار هست
|
[ترجمه گوگل]زندگی پنهان در کوهستان با شخصیت زاهدانه او سازگار بود
[ترجمه ترگمان]زندگی در کوهستان در میان کوهستان، با شخصیت زاهدانه او سازگار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The monks lived a very ascetic life.
[ترجمه گوگل]راهبان زندگی بسیار زاهدانه ای داشتند
[ترجمه ترگمان]راهبان در زندگی ریاضت very زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The hermit followed an ascetic life - style.
[ترجمه گوگل]زاهد از سبک زندگی زاهدانه پیروی کرد
[ترجمه ترگمان]راهب از سبک زندگی ریاضت گرایانه پیروی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Counterbalancing this ascetic wunderkind is his brother, Charles Solomon.
[ترجمه گوگل]متضاد این واندرکند زاهد برادرش چارلز سولومون است
[ترجمه ترگمان]این ریاضت ascetic، برادر او، چارلز سولومون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He lived as an ascetic.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک زاهد زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک تارک دنیا زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Louis became an extremely devout and ascetic man.
[ترجمه گوگل]لویی مردی بسیار عابد و زاهد شد
[ترجمه ترگمان]لویی مردی بسیار متدین و مرتاض گونه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We may imagine an ascetic who consistently chooses the sour instead of the sweet apple, in order to mortify the flesh.
[ترجمه گوگل]ممکن است زاهدی را تصور کنیم که به طور پیوسته به جای سیب شیرین، ترش را انتخاب می کند تا گوشت را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]ممکن است یک ascetic را تصور کنیم که به جای سیب شیرین، به جای سیب شیرین، ترشی را انتخاب کند تا گوشت را فاسد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. While hardly ideal, our living arrangements were suitably ascetic, and conducive to inner preparation.
[ترجمه گوگل]در حالی که به سختی ایده آل بود، ترتیبات زندگی ما به طور مناسب زاهدانه بود و برای آمادگی درونی مساعد بود
[ترجمه ترگمان]در حالی که به سختی ایده آل بود، ترتیبات زندگی ما به نحو شایسته ای ascetic و منجر به آمادگی درونی آن ها می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Like the ascetic movement of which it was an outgrowth, monasticism had its origins in the Middle East.
[ترجمه گوگل]رهبانیت نیز مانند جنبش زاهدانه ای که زاییده آن بود، خاستگاه خود را در خاورمیانه داشت
[ترجمه ترگمان]رهبانیت، مانند the که در آن، وخامت بود، اصالت خود را در خاور میانه به دست آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The church itself became a two-class system: the ascetic monasteries versus the more worldly regular clergy.
[ترجمه گوگل]خود کلیسا به یک سیستم دو طبقه تبدیل شد: صومعه‌های زاهد در مقابل روحانیون منظم دنیوی
[ترجمه ترگمان]خود کلیسا به یک نظام دو طبقه تبدیل شد: صومعه ها در مقابل روحانیان عادی و worldly
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fenton, thin, balding and ascetic, was another veteran.
[ترجمه گوگل]فنتون، لاغر، طاس و زاهد دیگر کهنه سرباز بود
[ترجمه ترگمان]فنتون، لاغر، کچل و مرتاض، یک سرباز کهنه کار دیگر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This is achieved by strict celibacy and ascetic practices.
[ترجمه گوگل]این امر با تجرد سخت و اعمال زاهدانه به دست می آید
[ترجمه ترگمان]این امر با تجرد و اعمال ریاضت گرایانه صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Fenton was a thin,[Sentence dictionary] balding and ascetic man.
[ترجمه گوگل]فنتون مردی لاغر، [فرهنگ جملات] طاس و زاهد بود
[ترجمه ترگمان]فنتون یک فرهنگ لغت باریک، کچل و مرتاض گونه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زاهد (اسم)
ascetic, devotee, votary, anchoret, anchorite, eremite

راهب (اسم)
ascetic, anchoret, hermit, anchorite, monk, cowl

عابد (اسم)
ascetic, solitary, anchoret, hermit, eremite

مرتاض (اسم)
ascetic

تارک دنیا (اسم)
ascetic, religious, hermit, monk

مرتاض (صفت)
abstemious, ascetic

زاهدانه (صفت)
ascetic

ریاضت کش (صفت)
ascetic, austere

انگلیسی به انگلیسی

• one who practices self-denial for spiritual discipline, abstainer, recluse, hermit
abstinent, self-denying, celibate; austere, severe
people who are ascetic have a way of life that is simple and strict, often because of their religious beliefs. adjective here but can also be used as a count noun. e.g. ...a christian ascetic.

پیشنهاد کاربران

زاهد
کسی که از لذت و آسایش جسمی بخصوص برای دلایل مذهبی اجتناب می کند
Somebody who avoid physical pleasure and comforts , especially for religious reasons
adjective
[more ascetic; most ascetic] formal : relating to or having a strict and simple way of living that avoids physical pleasure
◀️an ascetic monk
◀️an ascetic scholar
◀️the ascetic [=severe, austere] life of monks
...
[مشاهده متن کامل]

◀️an ascetic diet of rice and beans
ascetic noun plural - ics [count]
◀️She left the comforts of home to live the life of an ascetic.
◀️ Ali Ibn Abu Talib ( R. A. ) was one of the ten men given the tidings of Paradise, he married the Prophet's daughter Fatimah and he embraced Islam so early. He was a prominent scholar, a courageous soldier, a notable ascetic, and a remarkable orator.

صوفی،
یا حق
عاشق نشدی زاهد
هووووووووووووووووووووووووووو
منابع• https://soundcloud.com/nabila-sh/hazhir-mehrafrouz-rahi-be
از خود گذشتگی
۱ - زهد، پارسایی، ریاضت extreme self denial, self discipline and deprivation
۲ - زاهد، پارساa person who follows an ascetic life
But people will always want to express themselves through their attire, whether to declare themselves rebels, artists or ascetics

بپرس