aspire

/əˈspaɪr//əˈspaɪə/

معنی: ارزو داشتن، ارزو کردن، اشتیاق داشتن، هوش داشتن، بلند پروازی کردن، استنشاق کردن
معانی دیگر: (از ته دل) خواستن، (سخت) آرزو کردن، رویا داشتن، هوش داشتن با after یا for یا at، بالارفتن، فرو بردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: aspires, aspiring, aspired
• : تعریف: to want strongly; have as an aim (usu. fol. by "to" "after," or an infinitive).
مترادف: aim, long, yearn
مشابه: desire, dream, hanker, hope, intend, quest, want, wish

- He aspires to both wealth and power.
[ترجمه چکامه] او برای ثروت و قدرت اشتیاق داشت
|
[ترجمه گوگل] او هم آرزوی ثروت و هم قدرت را دارد
[ترجمه ترگمان] او مشتاق هر دو ثروت و قدرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Both brothers had aspired to becoming doctors.
[ترجمه گوگل] هر دو برادر آرزو داشتند که پزشک شوند
[ترجمه ترگمان] هر دو برادر مشتاق تبدیل شدن به پزشک بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Although I wanted to be a success as an actress, I never aspired after fame.
[ترجمه گوگل] اگرچه می خواستم به عنوان یک بازیگر موفق شوم، اما هرگز به دنبال شهرت نبودم
[ترجمه ترگمان] اگرچه می خواستم به عنوان یک بازیگر به موفقیت برسم، اما من هیچ وقت به دنبال شهرت نبودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She aspired to become a great singer and to sing at the Metropolitan Opera.
[ترجمه گوگل] او آرزو داشت که یک خواننده بزرگ شود و در اپرای متروپولیتن بخواند
[ترجمه ترگمان] او آرزو داشت که به یک خواننده عالی تبدیل شود و در اپرای متروپولیتن آواز بخواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. You aspire to do great things? Begin with little ones.
[ترجمه Tae_swr] رویای انجام کارای فوق العاده رو داری؟ با کارای کوچیک شروع کن.
|
[ترجمه گوگل]آیا آرزوی انجام کارهای بزرگ دارید؟ از کوچولوها شروع کنید
[ترجمه ترگمان]میخوای کارای بزرگی انجام بدی؟ با کوچولوها شروع کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I don't aspire to anything very grand - I just want a place I can call my own.
[ترجمه Tae_swr] من رویای جای بزرگی رو ندارم، فقط جایی رو میخوام که بتونم مال خودم بدونمش
|
[ترجمه گوگل]من آرزوی هیچ چیز بزرگی ندارم - من فقط مکانی می خواهم که بتوانم آن را مال خودم بنامم
[ترجمه ترگمان]من به هیچ چیز خیلی بزرگ علاقه ای ندارم - فقط یک جایی را می خواهم که بتوانم خودم آن را بخوانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We can aspire to excellence in the arts, broadcasting and sport.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم در هنر، صدا و سیما و ورزش آرزوی برتری داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم آرزوی برتری در هنر، سخن پراکنی و ورزش را داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To hold such a cure, a man must aspire to the crown of humanity.
[ترجمه گوگل]برای برگزاری چنین درمانی، یک مرد باید آرزوی تاج بشریت را داشته باشد
[ترجمه ترگمان]برای نگه داشتن چنین درمانی، انسان باید به تاج و تخت انسان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In life what you aspire will transpire - be it loss or gain, sun or rain, joy or pain. RVM
[ترجمه گوگل]در زندگی آنچه آرزو دارید به وقوع می پیوندد - خواه از دست دادن یا سود، آفتاب یا باران، شادی یا درد RVM
[ترجمه ترگمان]در زندگی چیزی که آرزو دارید رخ خواهد داد - از دست دادن یا به دست آوردن، آفتاب یا باران، شادی و یا درد خواهد بود rvm
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's a description to aspire to.
[ترجمه گوگل]این توصیفی است که باید آرزو کرد
[ترجمه ترگمان]این شرحی است که باید به آن اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Those who aspire to the education front bench should reach higher levels.
[ترجمه گوگل]کسانی که آرزوی نیمکت مقدماتی آموزش را دارند باید به سطوح بالاتر برسند
[ترجمه ترگمان]کسانی که مشتاق کرسی آموزش هستند باید به سطوح بالاتر برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is both the goal to which we aspire and the end result that is capable of leaving us unfulfilled.
[ترجمه گوگل]این هم هدفی است که ما آرزوی رسیدن به آن را داریم و هم نتیجه نهایی که می تواند ما را ناتمام بگذارد
[ترجمه ترگمان]این دو هدف است که ما آرزویش را داریم و نتیجه نهایی که قادر به رها کردن ما است تحقق نیافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Most of us aspire to be as good in our jobs as Rice is in his.
[ترجمه گوگل]بیشتر ما آرزو داریم که در شغل خود به همان اندازه که رایس در شغلش خوب است، باشیم
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ما آرزو داریم که در مشاغل خود به اندازه برنج خوب باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Other institutions which grew in stature might aspire, one day and if they behaved, to become universities themselves.
[ترجمه گوگل]موسسات دیگری که رشد کرده اند ممکن است روزی آرزو داشته باشند و اگر رفتار کنند، خودشان به دانشگاه تبدیل شوند
[ترجمه ترگمان]موسسات دیگری که در مقام و قامت رشد کردند، یک روز و اگر رفتار می کردند، خود به دانشگاه تبدیل می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As in Darcy's Utopia, in the future we aspire to.
[ترجمه گوگل]همانطور که در اتوپیای دارسی، در آینده نیز آرزو داریم
[ترجمه ترگمان]همان گونه که در تصورات آقای دارسی است، در آینده ای که ما آرزویش را داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fans may aspire to progress through this hierarchy, and within each group certain role positions are open.
[ترجمه گوگل]طرفداران ممکن است آرزوی پیشرفت از طریق این سلسله مراتب را داشته باشند و در هر گروه موقعیت های نقش خاصی باز است
[ترجمه ترگمان]طرفداران ممکن است آرزو داشته باشند که از طریق این سلسله مراتب پیشرفت کنند، و در هر گروه جایگاه ویژه ای باز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To interest my heart and soul in my work, and aspire to the highest efficiency in the achievement of results. To be patiently receptive of just criticism and profit from its teaching.
[ترجمه گوگل]دل و جانم را به کارم علاقه مند کنم و در رسیدن به نتیجه بالاترین کارایی را آرزو کنم با صبر و حوصله پذیرای انتقاد عادلانه باشد و از آموزش آن سود ببرد
[ترجمه ترگمان]برای توجه به قلبم و روحم در کار، و آرزوی بالاترین بهره وری را در دستیابی به نتایج داریم پذیرا بودن فقط انتقاد و سود از آموزه های آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The house was altogether superior to the kind of thing most men of Adam's age could aspire to.
[ترجمه گوگل]خانه کاملاً برتر از آن چیزی بود که اکثر مردان هم سن آدم می توانستند آرزوی آن را داشته باشند
[ترجمه ترگمان]خانه روی هم رفته از آن چیزی بود که بیشتر مردان دوران ادام به آن تمایل داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارزو داشتن (فعل)
wish, aspire, hope

ارزو کردن (فعل)
wish, desire, aspire, yearn, crave, desiderate

اشتیاق داشتن (فعل)
thirst, long, hunger, aspire, yearn, crave, hanker

هوش داشتن (فعل)
aspire

بلند پروازی کردن (فعل)
aspire, soar

استنشاق کردن (فعل)
inbreathe, aspire, breathe, inhale, inspire

انگلیسی به انگلیسی

• seek to attain a goal, yearn, aim, dream
if you aspire to something such as an important job, you have a strong desire to have it.

پیشنهاد کاربران

در آرزوی چیزی بودن - آرزوی چیزی را داشتن
به طمع افتادن
lest he in whose heart is a sickness should aspire
میل و تلاش برای رسیدن به چیزی
آیُفتیدن .
ز یزدان خواستن آنجمله آیفت
که تا نرسد مر او را هیچ آکفت.
زراتشت بهرام
هدف والایی را ترغیب کردن:
آرزو داشتن
رویای چیزی را در سر داشتن
Nursing a desire
( از ته دل ) خواستن،
( سخت ) آرزو کردن
I don't aspire to anything very grand - I just want a place I can call my own
Hope و wish و dream ولی خب خیلی شدیدتر
I aspire to have that much confidence
آرزدی داشتن اینچنین اعتماد بنفسی را در خودم دارم
مشتاق از ته دل ، بلند پروازی کردن
thrill in love
عاشق بودنthrill to be in love تپش قلب به هیجان احساسی در عشق

بپرس