assembling


معنی: ماشین سواری، نصب، حشر
معانی دیگر: کامپیوتر : روند خودکارى که بوسیله ان کامپیوتر برنامه اصلى را به زبان سمبلیک تبدیل مى کند

جمله های نمونه

1. The corps are assembling near this town.
[ترجمه گوگل]سپاه در نزدیکی این شهر تجمع می کند
[ترجمه ترگمان]سپاه نزدیک این شهر گرد هم جمع می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He was busy assembling the bike by himself.
[ترجمه سیدمحمدرضاهاشمی] داشت دوچرخه را سرهم می کرد
|
[ترجمه گوگل]خودش مشغول مونتاژ دوچرخه بود
[ترجمه ترگمان]خودش مشغول جمع کردن دوچرخه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The corps are [ is ] assembling near this town.
[ترجمه گوگل]سپاه در نزدیکی این شهر جمع شده است
[ترجمه ترگمان]این نیروها در حال مونتاژ در نزدیکی این شهر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Did it come with any instructions about assembling it?
[ترجمه گوگل]آیا دستورالعملی در مورد مونتاژ آن ارائه شده است؟
[ترجمه ترگمان]مگر با هر دستوری آمده بود که آن را جمع و جور کنند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Simple directions for assembling the model are printed on the box.
[ترجمه گوگل]دستورالعمل های ساده برای مونتاژ مدل روی جعبه چاپ شده است
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل های ساده برای مونتاژ این مدل روی جعبه وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When assembling the pie, wet the edges where the two crusts join, to form a seal.
[ترجمه گوگل]هنگام مونتاژ پای، لبه های محل اتصال دو پوسته را خیس کنید تا به شکل مهر و موم درآید
[ترجمه ترگمان]هنگام جمع کردن پای و مرطوب کردن لبه ها، جایی که این دو تکه به هم ملحق می شوند، یک آب بندی را شکل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Lay all the parts out before you start assembling the model.
[ترجمه سیدمحمدرضاهاشمی] قبل از شروع به مونتاژ این مدل، تمام قطعات را کنار هم بچینید
|
[ترجمه گوگل]قبل از شروع مونتاژ مدل، تمام قطعات را دراز کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از شروع به مونتاژ این مدل، تمام قطعات را کنار هم قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The instructions for assembling the toy are very clear.
[ترجمه گوگل]دستورالعمل مونتاژ اسباب بازی بسیار واضح است
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل های مونتاژ این اسباب بازی بسیار روشن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When assembling the pie, wet the edges where the two crusts join.
[ترجمه گوگل]هنگام مونتاژ پای، لبه های محل اتصال دو پوسته را خیس کنید
[ترجمه ترگمان]وقتی پای را assembling، the را که هر دو تکه نان به آن ها می پیوندند، خیس کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Part of that comes through design, by assembling the right mixture of players, and part of it comes through luck.
[ترجمه گوگل]بخشی از آن از طریق طراحی، با مونتاژ ترکیب مناسب بازیکنان، و بخشی از آن از طریق شانس به دست می آید
[ترجمه ترگمان]بخشی از آن از طریق طراحی، مونتاژ ترکیب درست بازیکنان، و بخشی از آن از طریق شانس به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Chamber of Commerce and Telcom Ventures, is rapidly assembling a federation of state and local chambers of commerce across the country.
[ترجمه گوگل]اتاق بازرگانی و Telcom Ventures، به سرعت در حال تشکیل فدراسیونی از اتاق های بازرگانی ایالتی و محلی در سراسر کشور هستند
[ترجمه ترگمان]اتاق بازرگانی و سرمایه گذاری مشترک به سرعت در حال جمع کردن یک فدراسیون از دولت و اتاق های بازرگانی داخلی در سراسر کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Backstage staff assembling and building the set are looking for a 1930s-style upright wheelchair, and a male ventriloquist's dummy.
[ترجمه گوگل]کارکنان پشت صحنه که در حال مونتاژ و ساخت مجموعه هستند به دنبال یک صندلی چرخدار ایستاده به سبک دهه 1930 و یک آدمک بطن‌باز مرد هستند
[ترجمه ترگمان]افرادی که در حال مونتاژ و ساخت مجموعه هستند، به دنبال یک صندلی چرخدار با سبک دهه ۱۹۳۰ هستند، و یک مانکن مرد که از درون شکم حرف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What one has is the assembling of a recipe for constructing physical properties in complicated interrelationships.
[ترجمه گوگل]چیزی که فرد دارد، مونتاژ یک دستور العمل برای ساختن خواص فیزیکی در روابط متقابل پیچیده است
[ترجمه ترگمان]آنچه که یک دستورالعمل برای ساختن خواص فیزیکی در روابط متقابل پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Others, sipping coffee, were assembling giant puppets of bears, dolphins and other endangered species.
[ترجمه گوگل]دیگران، در حال نوشیدن قهوه، عروسک‌های غول‌پیکر خرس، دلفین و دیگر گونه‌های در خطر انقراض را جمع می‌کردند
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر که قهوه می نوشیدند، عروسک های غول پیکر خرس ها، دلفین ها و دیگر گونه های در معرض خطر را مونتاژ می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A year's preparation may have gone into the assembling of a fleet of warships and transport vessels.
[ترجمه گوگل]ممکن است یک سال آماده‌سازی برای مونتاژ ناوگانی از کشتی‌های جنگی و کشتی‌های ترابری انجام شود
[ترجمه ترگمان]آماده سازی یک سال ممکن است به جمع کردن ناوگانی از کشتی های جنگی و کشتی های حمل و نقل منتهی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ماشین سواری (اسم)
assemblage, assembling

نصب (اسم)
erection, assembling, installation

حشر (صفت)
assembling

تخصصی

[عمران و معماری] سوار کردن
[کامپیوتر] روند خودکاری که بوسیله آن کامپیوتر برنامه اصلی را به زبان سمبلیک تبدیل می کند .
[ریاضیات] جفت کردن، سوار کردن، اتصال ادوات

انگلیسی به انگلیسی

• act of gathering or putting something together

پیشنهاد کاربران

تجمع یافتن در شیمی
مونتاژ شده، نصب شده، جمع آوری شده
جمع آوری کردن
سرهم بندی کردن
در حسابداری گردآوری
مونتاژ
اتصال

بپرس