associative

/əˈsoʊsiətɪv//əˈsəʊsiətɪv/

معنی: انجمنی، شرکت پذیر، مبنی بر شرکت یا معاشرت
معانی دیگر: وابسته به تداعی، وابسته به همخوانی، (ریاضی) پیوندی، همبند

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: associatively (adv.), associativeness (n.)
(1) تعریف: of, pertaining to, or caused by association.

(2) تعریف: tending to associate or be associated.

جمله های نمونه

1. associative composition
هم نهش انجمنی

2. associative facilitation
آسان سازی تداعی

3. associative thinking
تفکر تداعی گرا،اندیشه ی همخوان گرا

4. The associative guilt was ingrained in his soul.
[ترجمه گوگل]گناه تداعی در روح او ریشه دوانده بود
[ترجمه ترگمان]احساس گناه شرکت در روحش به اوج رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Multiplication and addition are associative operations.
[ترجمه عمید] ضرب و جمع جزو عملیات های شرکت پذیر هستند.
|
[ترجمه گوگل]ضرب و جمع عملیات تداعی هستند
[ترجمه ترگمان]ضرب و افزودن بر عملیات تداعیگر می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Associative priming is a well known phenomenon in cognitive psychology.
[ترجمه گوگل]آغازگرهای انجمنی یک پدیده شناخته شده در روانشناسی شناختی است
[ترجمه ترگمان]priming Associative یک پدیده شناخته شده در روان شناسی شناختی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It often prepares organisms for associative learning.
[ترجمه گوگل]اغلب ارگانیسم ها را برای یادگیری تداعی آماده می کند
[ترجمه ترگمان]آلوئه ورا اغلب موجودات زنده را برای یادگیری تجمعی آماده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What could be the rules for the necessary associative learning processes?
[ترجمه گوگل]قوانین لازم برای فرآیندهای یادگیری انجمنی چه می تواند باشد؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی می تواند برای فرآیندهای یادگیری associative ضروری باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And the extent of these associative and other processes increases as we ascend the scale of consciousness.
[ترجمه گوگل]و وسعت این فرآیندهای انجمنی و سایر فرآیندها با بالا رفتن از مقیاس آگاهی افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]و گستردگی این فرایندها و دیگر فرایندها زمانی افزایش می یابد که ما از مقیاس آگاهی بالا می رویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Associative learning provides explanations for basic forms of learning.
[ترجمه گوگل]یادگیری تداعی توضیحاتی را برای اشکال اساسی یادگیری ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]یادگیری تقلیدی، توضیحات را برای اشکال اصلی یادگیری فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A2 and M2 are the associative laws of addition and multiplication respectively.
[ترجمه گوگل]A2 و M2 به ترتیب قوانین انجمنی جمع و ضرب هستند
[ترجمه ترگمان]A۲ و M۲، قوانین تداعیگر به اضافه کردن و ضرب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Associative learning, which includes both classical and operant conditioning and emphasises mechanical connections or associations between events.
[ترجمه گوگل]یادگیری تداعی، که شامل شرطی سازی کلاسیک و عامل است و بر ارتباطات یا ارتباط مکانیکی بین رویدادها تأکید دارد
[ترجمه ترگمان]یادگیری Associative، که هم شامل شرایط کلاسیک و هم operant، و بر روابط و یا روابط مکانیکی بین رویدادها می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The exclusion of associative adjectives from predicative position is an automatic result.
[ترجمه گوگل]حذف صفت های تداعی از جایگاه اعتباری یک نتیجه خودکار است
[ترجمه ترگمان]حذف صفات تداعیگر از موقعیت predicative یک نتیجه خودکار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And so rhetoric allows associative feminist psychologists to address psychology from outside, but from a recognizable and relevant perspective.
[ترجمه گوگل]و بنابراین، لفاظی به روانشناسان فمینیست انجمنی اجازه می دهد تا روانشناسی را از بیرون، اما از دیدگاهی قابل تشخیص و مرتبط، مورد بررسی قرار دهند
[ترجمه ترگمان]و بدین ترتیب معانی بیان به روان شناسان فمینیستی اجازه می دهد که از بیرون از روان شناسی صحبت کنند، اما از دیدگاه قابل تشخیص و مرتبط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انجمنی (صفت)
associative

شرکت پذیر (صفت)
associative

مبنی بر شرکت یا معاشرت (صفت)
associative

تخصصی

[برق و الکترونیک] شرکت پذیری
[ریاضیات] شرکت پذیری، انجمنی، شرکت پذیر، پیوندی، ترکیب، جمعیت پذیر، ترکیب پذیر، همبند

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to association, connective

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : associate
اسم ( noun ) : associate / association
صفت ( adjective ) : associate / associated / associative
قید ( adverb ) : _
مشارکتی
[منطق]: شرکت پذیر
تداعی کننده، تداعی گر، متداعی
تداعی گرایانه

بپرس