• (1)تعریف: of, pertaining to, or caused by association.
• (2)تعریف: tending to associate or be associated.
جمله های نمونه
1. associative composition
هم نهش انجمنی
2. associative facilitation
آسان سازی تداعی
3. associative thinking
تفکر تداعی گرا،اندیشه ی همخوان گرا
4. The associative guilt was ingrained in his soul.
[ترجمه گوگل]گناه تداعی در روح او ریشه دوانده بود [ترجمه ترگمان]احساس گناه شرکت در روحش به اوج رسیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Multiplication and addition are associative operations.
[ترجمه عمید] ضرب و جمع جزو عملیات های شرکت پذیر هستند.
|
[ترجمه گوگل]ضرب و جمع عملیات تداعی هستند [ترجمه ترگمان]ضرب و افزودن بر عملیات تداعیگر می باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Associative priming is a well known phenomenon in cognitive psychology.
[ترجمه گوگل]آغازگرهای انجمنی یک پدیده شناخته شده در روانشناسی شناختی است [ترجمه ترگمان]priming Associative یک پدیده شناخته شده در روان شناسی شناختی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It often prepares organisms for associative learning.
[ترجمه گوگل]اغلب ارگانیسم ها را برای یادگیری تداعی آماده می کند [ترجمه ترگمان]آلوئه ورا اغلب موجودات زنده را برای یادگیری تجمعی آماده می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. What could be the rules for the necessary associative learning processes?
[ترجمه گوگل]قوانین لازم برای فرآیندهای یادگیری انجمنی چه می تواند باشد؟ [ترجمه ترگمان]چه چیزی می تواند برای فرآیندهای یادگیری associative ضروری باشد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. And the extent of these associative and other processes increases as we ascend the scale of consciousness.
[ترجمه گوگل]و وسعت این فرآیندهای انجمنی و سایر فرآیندها با بالا رفتن از مقیاس آگاهی افزایش می یابد [ترجمه ترگمان]و گستردگی این فرایندها و دیگر فرایندها زمانی افزایش می یابد که ما از مقیاس آگاهی بالا می رویم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Associative learning provides explanations for basic forms of learning.
[ترجمه گوگل]یادگیری تداعی توضیحاتی را برای اشکال اساسی یادگیری ارائه می دهد [ترجمه ترگمان]یادگیری تقلیدی، توضیحات را برای اشکال اصلی یادگیری فراهم می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A2 and M2 are the associative laws of addition and multiplication respectively.
[ترجمه گوگل]A2 و M2 به ترتیب قوانین انجمنی جمع و ضرب هستند [ترجمه ترگمان]A۲ و M۲، قوانین تداعیگر به اضافه کردن و ضرب هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Associative learning, which includes both classical and operant conditioning and emphasises mechanical connections or associations between events.
[ترجمه گوگل]یادگیری تداعی، که شامل شرطی سازی کلاسیک و عامل است و بر ارتباطات یا ارتباط مکانیکی بین رویدادها تأکید دارد [ترجمه ترگمان]یادگیری Associative، که هم شامل شرایط کلاسیک و هم operant، و بر روابط و یا روابط مکانیکی بین رویدادها می باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The exclusion of associative adjectives from predicative position is an automatic result.
[ترجمه گوگل]حذف صفت های تداعی از جایگاه اعتباری یک نتیجه خودکار است [ترجمه ترگمان]حذف صفات تداعیگر از موقعیت predicative یک نتیجه خودکار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. And so rhetoric allows associative feminist psychologists to address psychology from outside, but from a recognizable and relevant perspective.
[ترجمه گوگل]و بنابراین، لفاظی به روانشناسان فمینیست انجمنی اجازه می دهد تا روانشناسی را از بیرون، اما از دیدگاهی قابل تشخیص و مرتبط، مورد بررسی قرار دهند [ترجمه ترگمان]و بدین ترتیب معانی بیان به روان شناسان فمینیستی اجازه می دهد که از بیرون از روان شناسی صحبت کنند، اما از دیدگاه قابل تشخیص و مرتبط [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
انجمنی (صفت)
associative
شرکت پذیر (صفت)
associative
مبنی بر شرکت یا معاشرت (صفت)
associative
تخصصی
[برق و الکترونیک] شرکت پذیری [ریاضیات] شرکت پذیری، انجمنی، شرکت پذیر، پیوندی، ترکیب، جمعیت پذیر، ترکیب پذیر، همبند
انگلیسی به انگلیسی
• pertaining to association, connective
پیشنهاد کاربران
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند: فعل ( verb ) : associate اسم ( noun ) : associate / association صفت ( adjective ) : associate / associated / associative قید ( adverb ) : _