atomize

/ˈætəmaɪz//ˈætəmaɪz/

معنی: تبدیل به پودر کردن
معانی دیگر: وابسته به اتم، وابسته به اتم گرایی، (با سلاح اتمی) نابود کردن، تجزیه کردن، (به اجزای کوچک) بخش کردن، خردیز کردن، (جسمی را) به اتم های خود تجزیه کردن، اتم کردن، (آبگونه ای را به صورت ذرات ریز) افشاندن، پخشاندن، مایعات تبدیل به پودر کردن، مرکب از اتم یا ذرات ریز کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: atomizes, atomizing, atomized
مشتقات: atomization (n.)
(1) تعریف: to divide into atoms.

(2) تعریف: to divide into small particles or spray.
مشابه: evaporate, spray

- This perfume can be atomized.
[ترجمه عرفان کوه‌پیمان] این عطر می تواند اتمَرده باشد
|
[ترجمه گوگل] این عطر قابلیت اتمیزه شدن دارد
[ترجمه ترگمان] این عطر می تواند atomized باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to subject to the effects of an atomic weapon.

- The bomb atomized the city.
[ترجمه گوگل] بمب شهر را اتمیزه کرد
[ترجمه ترگمان] این بمب، شهر را متلاشی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Critics say the group has atomized around several leaders.
[ترجمه گوگل]منتقدان می گویند که این گروه در اطراف چندین رهبر اتمی شده است
[ترجمه ترگمان]منتقدان می گویند که این گروه در اطراف چندین رهبر پراکنده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Like our oral culture, our society is atomized, disparate and largely obsessed with trivia.
[ترجمه گوگل]مانند فرهنگ شفاهی ما، جامعه ما اتمیزه شده، نامتجانس و تا حد زیادی درگیر چیزهای بی اهمیت است
[ترجمه ترگمان]همانند فرهنگ شفاهی ما، جامعه ما بسیار پراکنده، پراکنده و عمدتا نسبت به موارد دیگر درگیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. For proper combustion it is necessary to atomize the propellants.
[ترجمه گوگل]برای احتراق مناسب لازم است پیشران ها اتمیزه شوند
[ترجمه ترگمان]برای احتراق مناسب لازم است که propellants را خاموش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Combined they packed enough punch atomize Bloodied Spirit.
[ترجمه گوگل]آنها با هم به اندازه کافی پانچ را بسته بندی کردند که روح خونین را اتمیزه می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها به اندازه کافی پانچ و روح القدس را جمع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Asmodeus stiffened as the beam engulfed him, let out a roar of disapproval and was promptly atomized.
[ترجمه گوگل]آسمودئوس در حالی که پرتو او را فرا گرفت، سفت شد، غرشی از نارضایتی بیرون داد و به سرعت اتمیزه شد
[ترجمه ترگمان]به محض آن که نور در او فرو رفت عضلاتش منقبض شد و غرشی حاکی از نارضایتی از او بیرون کشید و بلافاصله atomized شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their vision was of functionally integrated systems and ordered hierarchies, transcending the atomized, petty divisions of party politics.
[ترجمه گوگل]چشم انداز آنها سیستم های یکپارچه و سلسله مراتبی منظم بود که از تقسیمات کوچک و خرد شده سیاست حزبی فراتر می رفت
[ترجمه ترگمان]چشم انداز آن ها از لحاظ عملکرد سیستم های یکپارچه و سلسله مراتب منظم بود و از تقسیمات فرعی و فرعی سیاست حزبی فراتر می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The nozzle with 4 swirl slots is propitious to atomize at low pressure for serous lime.
[ترجمه گوگل]نازل با 4 شکاف چرخشی برای اتمیزه کردن در فشار کم برای آهک سروزی مناسب است
[ترجمه ترگمان]نازل با ۴ سهمیه چرخشی برای atomize با فشار پایین برای serous لیمو مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The tube is finally heated to a temperature of about 2700 ℃ to atomize the sample.
[ترجمه گوگل]لوله در نهایت تا دمای حدود 2700 درجه سانتیگراد گرم می شود تا نمونه اتمیزه شود
[ترجمه ترگمان]این لوله در نهایت تا دمای حدود ۲۷۰۰ درجه سانتی گراد گرم می شود تا نمونه را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the paper we define two concepts: atomic work unit and atomic function unit, and then modularize business flow and atomize module layers.
[ترجمه گوگل]در این مقاله ما دو مفهوم را تعریف می کنیم: واحد کار اتمی و واحد تابع اتمی، و سپس جریان تجاری را مدولار می کنیم و لایه های ماژول را اتمیزه می کنیم
[ترجمه ترگمان]در این مقاله ما دو مفهوم را تعریف می کنیم: واحد کار اتمی و واحد تابع اتمی، و سپس modularize جریان کاری و لایه های مدول atomize
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تبدیل به پودر کردن (فعل)
atomize

تخصصی

[مهندسی گاز] تبدیل به پودرکردن

انگلیسی به انگلیسی

• reduce to particles; fragment, break into pieces, separate into fragments; divide into atoms; convert a liquid into spray; spray very delicately; demolish or destroy something using atomic weapons; subject to attack by atomic weapons (also atomise)
if a structure or system is atomized, it is divided up into a lot of very small parts and so loses its unity; a formal use.
if people or things are atomized, they are destroyed completely by nuclear weapons; an informal use.

پیشنهاد کاربران

اتمیختن
( Atomixtan )
�اتم� ( atom ) و �‍یختن� / �‍یزیدن� ( ize )
تجزیه کردن
اَتُمیدن.
اَتُماندن چیزی.
بمباران اتمی
تفرقه افکندن، از هم جدا کردن

بپرس