attainable

/əˈteɪnəbl̩//əˈteɪnəbl̩/

معنی: در دسترس، بدست اوردنی، نائل شدنی
معانی دیگر: نائل شدنی، دردسترس، بدست اوردنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: able to be obtained or achieved.
متضاد: impossible, unapproachable

- Her faith that her goal was attainable helped her to eventually achieve it.
[ترجمه لیدا] اعتقاد او به اینکه هدفش دستیافتنی بود، سرانجام به او کمک کرد تا به آن برسد.
|
[ترجمه گوگل] ایمان او به دست یافتنی بودن هدفش به او کمک کرد تا در نهایت به آن برسد
[ترجمه ترگمان] ایمان او مبنی بر اینکه هدف او دست یافتنی است، به او کمک کرد تا سرانجام به آن دست یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. This standard of English should be easily attainable by every child in the class.
[ترجمه گوگل]این استاندارد زبان انگلیسی باید به راحتی توسط هر کودک در کلاس قابل دستیابی باشد
[ترجمه ترگمان]این استاندارد انگلیسی باید به راحتی توسط هر کودک در کلاس قابل دستیابی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This standard is easily attainable by most students.
[ترجمه گوگل]این استاندارد برای اکثر دانش آموزان به راحتی قابل دستیابی است
[ترجمه ترگمان]این استاندارد به راحتی توسط بسیاری از دانشجویان قابل دستیابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is unrealistic to believe perfection is an attainable goal.
[ترجمه گوگل]باور اینکه کمال یک هدف دست یافتنی است غیر واقعی است
[ترجمه ترگمان]غیرواقعی است که باور کنیم کمال یک هدف قابل دستیابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We have also set some demanding but attainable financial targets.
[ترجمه گوگل]ما همچنین اهداف مالی سخت اما قابل دستیابی را تعیین کرده ایم
[ترجمه ترگمان]همچنین برخی از اهداف مالی قابل دست یابی را تعیین کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Meeting these attainable short-term goals and progressively crossing them off the list can provide an important sense of achievement and reinforcement.
[ترجمه گوگل]دستیابی به این اهداف کوتاه مدت قابل دستیابی و حذف تدریجی آنها از فهرست می تواند حس مهمی از موفقیت و تقویت ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]برآورده کردن این اهداف کوتاه مدت و دستیابی تدریجی آن ها به این اهداف می تواند حس مهمی از موفقیت و تقویت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Escher worked in endless repetition, attainable here with a click.
[ترجمه گوگل]Escher در تکرار بی پایان کار کرد که در اینجا با یک کلیک قابل دستیابی است
[ترجمه ترگمان]Escher در تکرار بی پایان کار می کرد، در اینجا با یک کلیک قابل دسترس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This target should be attainable.
[ترجمه گوگل]این هدف باید قابل دستیابی باشد
[ترجمه ترگمان]این هدف باید قابل دستیابی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These objectives are certainly attainable.
[ترجمه گوگل]این اهداف قطعا قابل دستیابی هستند
[ترجمه ترگمان]این اهداف قطعا قابل دستیابی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We believe that this level of performance is fully attainable.
[ترجمه گوگل]ما معتقدیم که این سطح از عملکرد کاملاً قابل دستیابی است
[ترجمه ترگمان]ما معتقدیم که این سطح عملکرد کاملا قابل دستیابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We must ensure that we do not set ourselves goals that are not attainable.
[ترجمه گوگل]ما باید اطمینان حاصل کنیم که اهدافی را برای خود تعیین نمی کنیم که دست یافتنی نیست
[ترجمه ترگمان]باید اطمینان حاصل کنیم که اهداف خود را که قابل دستیابی نیستند تعیین نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The government's target of 5% annual growth seems easily attainable.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد هدف دولت برای رشد سالانه 5 درصد به راحتی قابل دستیابی است
[ترجمه ترگمان]هدف دولت از رشد سالانه ۵ درصد به راحتی قابل دستیابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He or she is a pragmatic dreamer, a person with an original but attainable vision.
[ترجمه گوگل]او یک رویاپرداز عملگرا است، فردی با چشم انداز اصلی اما قابل دستیابی
[ترجمه ترگمان]او یا او یک رویا پرداز است، فردی که دیدگاه اصلی اما دست یافتنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Never stop just because you feel defeated. The journey to the other side is attainable only after great suffering. Santosh Kalwar
[ترجمه گوگل]هرگز متوقف نشوید فقط به این دلیل که احساس شکست می کنید سفر به سوی دیگر تنها پس از رنج فراوان امکان پذیر است سانتوش کلوار
[ترجمه ترگمان]هرگز به این دلیل توقف نکنید که احساس شکست می کنید سفر به سوی دیگر تنها پس از رنج بزرگ قابل دستیابی است Santosh Kalwar
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Honda uses great care to make the goals reasonable and attainable, and the top leaders are especially sensitive in that regard.
[ترجمه گوگل]هوندا برای معقول و دست یافتنی کردن اهداف بسیار دقت می کند و رهبران برتر از این نظر حساسیت ویژه ای دارند
[ترجمه ترگمان]هوندا از دقت زیادی برای رسیدن به اهداف منطقی و قابل دستیابی استفاده می کند و رهبران ارشد در این زمینه به ویژه حساس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It is an ambitious target, but Leblanc believes it is attainable.
[ترجمه گوگل]این یک هدف بلندپروازانه است، اما لیبلان معتقد است که قابل دستیابی است
[ترجمه ترگمان]این یک هدف جاه طلبانه است، اما مسی و لوبلان معتقد است که قابل دستیابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در دسترس (صفت)
hand-to-hand, available, accessible, attainable

بدست اوردنی (صفت)
attainable, acquirable, obtainable, procurable

نائل شدنی (صفت)
attainable

انگلیسی به انگلیسی

• can be achieved, reachable
something that is attainable can be achieved.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : attain
اسم ( noun ) : attainment
صفت ( adjective ) : attainable
قید ( adverb ) : _
شدنی و دست یافتنی
مترادف ها achievable, obtainable, reachable, feasible
قابل حصول
دست یافتنی!
The most attainable
دست یافتنی ترین!

بپرس