audacity

/aˈdæsəti//ɔːˈdæsəti/

معنی: جسارت، گستاخی، بی پروایی، بی باکی، مروت
معانی دیگر: نترسی، جرات، تهور، پررویی، بی حیایی، بی شرمی، وقاحت، (جمع) سخن یا عمل گستاخانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: audacities
(1) تعریف: courage or boldness, often accompanied by a degree of recklessness or arrogance; daring.
مترادف: boldness, bravery, courage, daring, fearlessness
مشابه: balls, chutzpah, grit, hardihood, mettle, spunk, valor

- It required a certain amount of audacity to accuse the committee of bias in making their decision.
[ترجمه مينا] متهم کردن کمیته به جانبداری در اتخاذ تصمیماتشان جسارت زیادی می طلبد
|
[ترجمه بهنام] متهم کردن کمیته به جانبداری در اتخاذ تصمیمشان به درجه ای از جسارت نیاز داشت.
|
[ترجمه گوگل] متهم كردن كميته به جانبداري در تصميم گيري خود به مقداري جسارت نياز داشت
[ترجمه ترگمان] آن نیاز به یک مقدار خاص از جسارت برای متهم کردن کمیته جانبداری در اتخاذ تصمیم آن ها داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Her audacity in standing up to her corrupt boss surprised everyone.
[ترجمه بهنام] جسارت او در ایستادن در مقابل رئیس فاسدش همه را شگفت زده کرد.
|
[ترجمه گوگل] جسارت او در ایستادن در برابر رئیس فاسدش همه را شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان] گستاخی او در برابر رئیس فاسد او همه را غافلگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: bold or shameless impudence; brashness; insolence; effrontery.
مترادف: brashness, effrontery, gall, impertinence, impudence, insolence, presumption
متضاد: circumspection
مشابه: arrogance, brass, brazenness, cheek, forwardness, hardihood, lip, nerve

- I can't believe you have the audacity to ask me for help after the way you betrayed me in the past.
[ترجمه بهنام] باورم نمی شود که تو با چه وقاحتی پس از انکه انگونه در گذشته به من خیانت کردی تقاضای کمک از من می کنی.
|
[ترجمه گوگل] باورم نمیشه بعد از خیانتی که در گذشته به من کردی جسارت این را داشته باشی که از من کمک بخواهی
[ترجمه ترگمان] من نمی تونم باور کنم که تو گستاخی رو داری که از من بخوای در گذشته به من خیانت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a statement, action, or the like, that exhibits such courage or impudence.
مترادف: derring-do, impertinence
مشابه: arrogance, effrontery, lip

جمله های نمونه

1. he had the audacity to ask the old lady to carry his suitcase
او با پررویی (با کمال وقاحت) از پیرزن خواست که چمدانش را حمل کند.

2. to have the audacity to
پررویی کردن

3. The book is anodd combination of audacity andintense conservatism.
[ترجمه گوگل]این کتاب ترکیبی از جسارت و محافظه کاری شدید است
[ترجمه ترگمان]این کتاب ترکیبی از تهور و محافظه کاری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sky - diving takes both audacity and skill.
[ترجمه گوگل]آسمان - غواصی هم جسارت و هم مهارت می خواهد
[ترجمه ترگمان]غواصی در آسمان هم تهور و هم مهارت را به همراه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He whistled at the sheer audacity of the plan.
[ترجمه گوگل]از جسارت محض طرح سوت زد
[ترجمه ترگمان]با گستاخی محض نقشه سوت کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The sheer audacity of the plan amazed everyone.
[ترجمه گوگل]جسارت محض این طرح همه را شگفت زده کرد
[ترجمه ترگمان]گستاخی محض این نقشه همه را متعجب ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He had the audacity to ask for an increase in salary.
[ترجمه گوگل]او جسارت درخواست افزایش حقوق را داشت
[ترجمه ترگمان]او این جسارت را داشت که تقاضای افزایش حقوق را بکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The sheer audacity of the man took my breath away.
[ترجمه گوگل]جسارت محض مرد نفسم را بند آورد
[ترجمه ترگمان]گستاخی محض این مرد، نفسم را حبس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had the audacity to tell me I was too fat.
[ترجمه گوگل]او این جسارت را داشت که به من بگوید من خیلی چاق هستم
[ترجمه ترگمان]اون گستاخی رو داشت که به من بگه من خیلی چاقم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The audacity of it takes my breath away, the nerve of the man.
[ترجمه گوگل]جسارتش نفسم را می گیرد، اعصاب مرد
[ترجمه ترگمان]گستاخی این کار نفسم را حبس می کند، اعصاب این مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Crowe then had the vulgar audacity to offer me a pitiful ten quid if I revealed the manager's name.
[ترجمه گوگل]سپس کرو جسارت مبتذلانه ای داشت که اگر نام مدیر را فاش کنم، ده دلار رقت انگیز به من بدهد
[ترجمه ترگمان]پس از آن که اسم مدیر را فاش کردم، با گستاخی مبتذل برای من ده پوند پیشنهاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There was a marvellous audacity about a ruler who had decided to enter the lists and joust against the elements.
[ترجمه گوگل]جسارت شگفت انگیزی در مورد حاکمی وجود داشت که تصمیم گرفته بود وارد لیست ها شود و در مقابل عناصر بجنگد
[ترجمه ترگمان]در مورد یک خط کش که تصمیم گرفته بود لیست ها و joust را علیه آلمان ها وارد کند، تهور عجیبی در کار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But the audacity practiced by Democrats and Republicans in raising and spending campaign money in this campaign was unprecedented.
[ترجمه گوگل]اما جسارتی که دموکرات ها و جمهوری خواهان در جمع آوری و خرج کردن پول کمپین در این کمپین به کار بردند بی سابقه بود
[ترجمه ترگمان]اما گستاخی انجام شده توسط دموکرات ها و جمهوریخواهان در افزایش و خرج کردن پول کمپین در این مبارزه بی سابقه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They even had the audacity to complain that the course wasn't tough enough.
[ترجمه گوگل]آنها حتی این جسارت را داشتند که شکایت کنند که دوره به اندازه کافی سخت نبود
[ترجمه ترگمان]آن ها حتی گستاخی را هم داشتند که شکایت کنند که مسیر به اندازه کافی سخت نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جسارت (اسم)
impertinence, venture, insolence, animosity, audacity, temerity, effrontery, presumption, hardihood, spleen

گستاخی (اسم)
impertinence, arrogance, insolence, assurance, hubris, audacity, effrontery, presumption, impudence, cheekiness, petulance, gall, indecency, bronze, flippancy, cockiness, petulancy

بی پروایی (اسم)
audacity, temerity, impetuosity, insouciance, incaution

بی باکی (اسم)
audacity, temerity, hardihood

مروت (اسم)
courage, goodness, kindness, humanism, audacity, generosity, manliness, mercy, humanity, clemency, pity

انگلیسی به انگلیسی

• boldness, fearlessness; impudence, arrogance
audacity is audacious behaviour.

پیشنهاد کاربران

You have the audacity to say you can't stand fat people
تو اینقدر گستاخی که میگی تحمل آدمهای چاق را نداری
جنم
Backbone
Moxie
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : audacity
صفت ( adjective ) : audacious
قید ( adverb ) : audaciously
جسارت
تهور
بی باکی
Audacity to age
courage or confidence of a kind that other people find shocking or rude. e. g:
_It took a lot of audacity to stand up and criticize the chairman.
_disapproving He had the audacity to blame me for his mistake!
گستاخی
اهل ریسک ، کسی که ریسک میکند

بپرس