authorization

/ˌɒθərəˈzeɪʃn̩//ˌɔːθəraɪˈzeɪʃn̩/

معنی: اختیار، اجازه
معانی دیگر: (حقوق) اختیار قانونی، اجازه ی قانونی، صلاحیت حقوقی، تنفیذ، تجویز، مدرک قانونی، مجوز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: power or permission issued by an authority.
مشابه: allowance, commission, license, permission, sanction

(2) تعریف: the act of authorizing, or the condition or fact of being authorized.
متضاد: proscription
مشابه: allowance, permission

جمله های نمونه

1. may i see your authorization for this?
آیا ممکن است مجوز قانونی خود را برای این کار ارائه دهید؟

2. we couldn't even send a cable without government authorization
بدون اجازه ی دولت حتی نمی توانستیم تلگراف بفرستیم.

3. You need special authorization to park here.
[ترجمه زباری] برای پارک ماشین در این مکان نیاز به مجوز ویژه دارید.
|
[ترجمه گوگل]برای پارک اینجا به مجوز خاصی نیاز دارید
[ترجمه ترگمان]تو به اجازه ویژه برای پارک کردن اینجا نیاز داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You will need prior authorization from your bank.
[ترجمه گوگل]شما نیاز به مجوز قبلی از بانک خود دارید
[ترجمه ترگمان]شما به مجوز قبلی از بانک خود نیاز خواهید داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Anglers are required to obtain prior authorization from the park keeper.
[ترجمه گوگل]ماهیگیران موظفند مجوز قبلی را از نگهبان پارک دریافت کنند
[ترجمه ترگمان]برای بدست آوردن مجوز قبلی از نگهدارنده پارک، Anglers لازم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This information cannot be disclosed without authorization from a minister.
[ترجمه گوگل]این اطلاعات بدون مجوز وزیر قابل افشا نیست
[ترجمه ترگمان]این اطلاعات را نمی توان بدون اجازه وزیر فاش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's annoying to have to get authorization for spending such piddling amounts of money.
[ترجمه گوگل]آزاردهنده است که باید برای خرج کردن چنین مبالغ سرسام آوری مجوز دریافت کنید
[ترجمه ترگمان]برای این آزاردهنده است که اجازه بدهید برای خرج کردن چنین مقدار زیادی پول مجوز بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You cannot take a day off without authorization.
[ترجمه گوگل]بدون مجوز نمی توانید یک روز مرخصی بگیرید
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید بدون اجازه یک روز مرخصی بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The government will probably refuse authorization under these conditions.
[ترجمه گوگل]دولت احتمالاً تحت این شرایط مجوز را رد خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]دولت احتمالا اجازه امتناع از این شرایط را رد خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The change of plan would require authorization from the minister.
[ترجمه گوگل]تغییر طرح نیاز به مجوز از وزیر دارد
[ترجمه ترگمان]تغییر برنامه نیازمند اعطای مجوز از جانب وزیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. May I see your authorization for this?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم مجوز شما را برای این کار ببینم؟
[ترجمه ترگمان]اجازه می دهید این اجازه را به شما بدهم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Children may not leave the building without the authorization of the principal.
[ترجمه گوگل]کودکان نمی توانند بدون اجازه مدیر از ساختمان خارج شوند
[ترجمه ترگمان]کودکان ممکن است ساختمان را بدون اجازه مدیر ترک نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Formal authorization for the trip was given last week.
[ترجمه گوگل]مجوز رسمی برای این سفر هفته گذشته داده شد
[ترجمه ترگمان]مجوز رسمی برای این سفر در هفته گذشته داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You may not enter the security area without authorization.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید بدون مجوز وارد منطقه امنیتی شوید
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است بدون اجازه وارد حوزه امنیتی نشوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He asked for authorization to proceed with the plan.
[ترجمه گوگل]او خواستار مجوز برای ادامه این طرح شد
[ترجمه ترگمان]از او اجازه خواست تا با این برنامه پیش برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اختیار (اسم)
adoption, authority, option, mandate, authorization, liberty, credential, attribution, clearance

اجازه (اسم)
leave, authority, authorization, liberty, okay, permit, permission, fiat, clearance, license, licensure, okey

تخصصی

[حسابداری] تصویب، مجوز
[کامپیوتر] اجازه .

انگلیسی به انگلیسی

• official permission; permit; empowerment; mandate; consent (also authorisation)
authorization is official permission to do something, especially when it is written down.

پیشنهاد کاربران

اعطای مجوز، مجوزدهی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : author / authorize
✅️ اسم ( noun ) : author / authorization / authoress / authoring / authority / authorizer authoritarian / authoritarianism / authorship
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : authorial / authoritarian / authoritative / authorized / authorizable
✅️ قید ( adverb ) : authoritatively

authorization ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: اجازه
تعریف: مجاز شمردن کاربر در دستیابی به داده‏ها یا استفاده از سامانه
اجازه نامه
معنی تنفیذ - تجویز - مدرک قانونی - مجوز معنی ها و ویس ها خیلی عالی بود
مجازشماری
صدور مجوز، اعطای اختیار
نظارت
تایید مجوز
مجوز.
Authorization Period
دوره مجاز
اهدای مجوز
( مخابرات امنیت و رمز ) مجاز شناسی ، صدور مجوز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس