awareness

/əˈwernəs//əˈweənəs/

معنی: اگاهی، اطلاع، هشیاری، معرفت
معانی دیگر: اگاهی، اطلاع، هشیاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the state or condition of being aware.

- The antelope's awareness of the lion came too late and it was unable to escape.
[ترجمه مهدیه] بزکوهی خیلی دیر متوجه آمادن شیر شد و نتوانست فرار کند
|
[ترجمه گوگل] آنتلوپ از شیر خیلی دیر آگاه شد و نتوانست فرار کند
[ترجمه ترگمان] مرگ بز کوهی از شیر خیلی دیر آمد و نتوانست فرار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Public awareness of the disease increased after a famous actor died of it last month.
[ترجمه گوگل] پس از مرگ یک بازیگر مشهور در ماه گذشته، آگاهی عمومی از این بیماری افزایش یافت
[ترجمه ترگمان] آگاهی عمومی از این بیماری پس از مرگ یک بازیگر مشهور در ماه گذشته افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. heightening the citizen's awareness
بالا بردن (سطح) آگاهی شهروندان

2. the students' political awareness
آگاهی سیاسی دانشجویان

3. The campaign was designed to increase public awareness of the problem.
[ترجمه گوگل]این کمپین برای افزایش آگاهی عمومی از این مشکل طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]این برنامه برای افزایش آگاهی مردم از این مشکل طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Environmental awareness has increased over the years.
[ترجمه گوگل]آگاهی زیست محیطی در طول سال ها افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]آگاهی از محیط زیست در طول سالیان افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We need to increase public awareness of the disease.
[ترجمه گوگل]ما باید آگاهی عمومی را نسبت به این بیماری افزایش دهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید آگاهی عمومی از این بیماری را افزایش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Politicians now have much greater awareness of these problems.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران در حال حاضر آگاهی بسیار بیشتری از این مشکلات دارند
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران اکنون آگاهی بیشتری از این مشکلات دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The debate should ratchet up awareness of the problem among members of the general public.
[ترجمه گوگل]این بحث باید آگاهی مردم را نسبت به این مشکل افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]این بحث باید آگاهی از مشکل بین اعضای عمومی عمومی را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The campaign has certainly succeeded in raising public awareness of the issue.
[ترجمه گوگل]این کمپین مطمئناً در افزایش آگاهی عمومی نسبت به این موضوع موفق بوده است
[ترجمه ترگمان]این مبارزه قطعا در افزایش آگاهی عمومی از این موضوع موفق بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The project should raise general awareness about bullying.
[ترجمه گوگل]این پروژه باید آگاهی عمومی را در مورد قلدری افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]این پروژه باید آگاهی عمومی درباره قلدری را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is a growing awareness of the seriousness of this disease.
[ترجمه گوگل]آگاهی روزافزونی از جدی بودن این بیماری وجود دارد
[ترجمه ترگمان]آگاهی رو به رشدی از جدی بودن این بیماری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He seemed to have an intuitive awareness of how I felt.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او آگاهی شهودی از احساس من داشت
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که نسبت به من آگاهی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is important that students develop an awareness of how the Internet can be used.
[ترجمه گوگل]این مهم است که دانش آموزان نسبت به نحوه استفاده از اینترنت آگاهی پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]مهم است که دانش آموزان آگاهی از نحوه استفاده از اینترنت را گسترش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Clare's kindness sharpened his awareness of the differences between them.
[ترجمه گوگل]مهربانی کلر آگاهی او را از تفاوت های بین آنها تشدید کرد
[ترجمه ترگمان]محبت Clare، آگاهی او را از تفاوت بین این دو نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She had a child's inchoate awareness of language.
[ترجمه گوگل]او هوشیاری نامتعارف کودکی از زبان داشت
[ترجمه ترگمان]او یک آگاهی کامل از زبان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اگاهی (اسم)
knowledge, acquaintance, awareness, consciousness, inkling, intelligence, advice, advertisement, monition, idea, dope, perception, cognizance, immediacy

اطلاع (اسم)
knowledge, information, awareness, learning, notification, advice, notice, datum, know-how

هشیاری (اسم)
awareness, sharpness, watchfulness, sobriety

معرفت (اسم)
knowledge, awareness, learning, comprehension, wisdom, cognition, education, science, osmose, kenning

انگلیسی به انگلیسی

• consciousness

پیشنهاد کاربران

آگاهی، شناخت
مثال: Increasing public awareness about climate change is important.
افزایش آگاهی عمومی درباره تغییرات آب و هوا مهم است.
awareness
واژه مصوب : آگاهی
حوزه : روان‏ شناسی
تعریف : آگاه بودن از وقایع یا تجارب درونی یا بیرونی
consciousness
واژه مصوب : خودآگاهی
حوزه : روان‏ شناسی
تعریف : پایش خود و محیط به طوری که مدُرَکات و خاطرات و افکار فرد به‏ درستی در آگاهی او بازنمود پیدا کند
The ability to notice thing
توانایی توجه به چیزها
مهم مقایسه awarness با consciousاست. معانی هوشیاری ، اگاهی یاحواس جمعی. . . اماکدوم بالاتره:دقت کنید که کانشس بالاتر و چشمگیرتره از آوارنس
در این مثال ص۷۱روباه وخارپشت نوشته آیزایابرلین، درباره جنگ وصلح تولستوی میگه : دانشی که تولستوی از ان صحبت میکنه با حواس جمعی ( و آن هم نه لزوما چشمگیر و آگاهانه ) از برخی ویژگی های عمومی زندگی و تجربه انسان بدست میادHow can this be known? Not by a specific enquiry and discovery, but by an awareness, not necessarily explicit or conscious, of certain general characteristics of human life and experience.
...
[مشاهده متن کامل]

دانایی
Knowledge
علم
دانش
اطلاعات
awareness ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: آگاهی
تعریف: آگاه بودن از وقایع یا تجارب درونی یا بیرونی
من واقعا نمیدونم چرا اینقدر غلط بعضی دوستان این کلمه رو ترجمه کردن. .
عزیزان awareness میشه آگاهی و consciousness میشود هشیاری. . .
لطفا دقت کنید
consciousness
realization
perception
apprehension
understanding
grasp
insight into
knowledge
دانش
فهم
درک
( شعور )
, If you have the awareness to ask yourself that question you dont need me to answer it for you. Why don't you ask James T. Kirk ?
...
[مشاهده متن کامل]

Star Trek TOS
اگه این درک و فهم و شعور داری که این سوال از خودت بپرسی. . . .
اگه اینقدر عقلت میرسه که این سوال را از خودت بکنی، دیگه نیاز ی نیست من جوابش رو بهت بدم. از خودت ( کاپیتان جیمز تی کرک ) بپرس.

Consciousness یعنی هوشیاری
Awareness یعنی آگاهی
آقای ( علاقمند به فلسفه ) اشتباه نوشتید.
ادراک مثلا ادراکات تاریخی
هوشیاری
این واژه به معنای "هوشیاری" است و بیشتر در حوزه ی روان شناسی و علوم شناختی کاربرد دارد.
آگاهی = consciousness
هوشیاری = awareness
این دو را نباید خلط کرد.
آگاهی، هوشیاری
آگاهی ( در معنای داشتن اطلاع ) اطلاع هوشیاری
آگاه باهوش کسیکه حواسش زیادی جمع هست
باخبری داری اطلاعات در بخش مربوطه
حواس جمعی
هوشیاری ( آگاهی از هوشیاری لطیف تر است (
اطلاع
آگاهی
هشیاری ! این کلمه در عرفان فقط به معنی هشیاری است. و هشیاری با آگاهی متفاوت است. این کلمه به معنی آگاهی نیست. دقت کنیم.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس