axon

/ˈækˌsɑːn//ˈæksɒn/

(کالبدشناسی) اکسون، آسچه، آسه
axon(e)
روانشناسى : اکسون

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: axonal (adj.)
• : تعریف: the part of a nerve cell that conducts impulses away from the cell body.

جمله های نمونه

1. This results in the neighbouring part of the axon also reaching this potential, thus causing its ion channel to open.
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که قسمت مجاور آکسون نیز به این پتانسیل برسد و در نتیجه باعث باز شدن کانال یونی آن شود
[ترجمه ترگمان]این نتیجه در بخش مجاور آکسون نیز به این پتانسیل دست یافته است، در نتیجه باعث می شود که کانال یونی باز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Experimental evidence also exists for the presence of axon reflexes in the alimentary canal.
[ترجمه گوگل]شواهد تجربی نیز برای وجود رفلکس های آکسونی در مجرای گوارشی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]شواهد تجربی نیز برای حضور آکسون پایانی در کانال alimentary وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An average cortical neuron has an axon with perhaps 000 side branches.
[ترجمه گوگل]یک نورون قشر متوسط ​​دارای آکسونی با شاید 000 شاخه جانبی است
[ترجمه ترگمان]یک نورون در ناحیه قشری به طور متوسط یک آکسون با perhaps شاخه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Therefore, there were two basic types; myelinoclasis and axon dam-cge.
[ترجمه گوگل]بنابراین، دو نوع اساسی وجود داشت; myelinoclasis و axon dam-cge
[ترجمه ترگمان]بنابراین، دو نوع اصلی وجود دارد: myelinoclasis و آکسون پایانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The axon must be able to withstand stretching.
[ترجمه گوگل]آکسون باید بتواند کشش را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]آکسون باید قادر به تحمل کشش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Axon patch clamp amplifier leak subtraction could subtract the leak current produced by single depolarizing pulse but not the leak current produced by a series of different step depolarizing pulses.
[ترجمه گوگل]تفریق نشتی تقویت‌کننده گیره آکسون می‌تواند جریان نشتی تولید شده توسط یک پالس دپلاریزاسیون را کم کند، اما جریان نشتی تولید شده توسط یک سری پالس‌های دپلاریزاسیون پله‌ای مختلف را کم نمی‌کند
[ترجمه ترگمان]کاهش نشتی می تواند جریان نشتی تولید شده توسط پالس depolarizing را کم کند، اما جریان نشتی که توسط مجموعه ای از پالس های بار مختلف تولید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A neuron has only one axon.
[ترجمه گوگل]یک نورون فقط یک آکسون دارد
[ترجمه ترگمان]نورون فقط یک آکسون دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. ATP released from an axon was indeed triggering calcium influx into Schwann cells.
[ترجمه گوگل]ATP آزاد شده از آکسون در واقع باعث هجوم کلسیم به سلول های شوان شد
[ترجمه ترگمان]ATP آزاد شده از آکسون به راستی منجر به ورود کلسیم به سلول های Schwann شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Furthermore the ENK-positive axon terminals were found to be synapsed with the unlabeled axon endings or dendrite.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، پایانه‌های آکسون ENK مثبت با انتهای آکسون بدون برچسب یا دندریت سیناپس می‌شوند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، یافت شده است که پایانه های آکسون مثبت به نام synapsed با انتهای آکسون و یا دندریت برچسب خورده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The axon then continues to grow, towed by an amoeboid structure at its tip.
[ترجمه گوگل]سپس آکسون به رشد خود ادامه می دهد و توسط یک ساختار آمیبوئید در نوک آن بکسل می شود
[ترجمه ترگمان]سپس آکسون با یک ساختار amoeboid در نوک آن، به رشد خود ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The special character of these cells is the striking arrangement of their nerve filament [axon], which arises from the cell body but also very often from any thick, protoplasmic expansion [dendrite].
[ترجمه گوگل]ویژگی خاص این سلول ها آرایش چشمگیر رشته عصبی آنها [آکسون] است که از بدن سلولی و همچنین اغلب از هر گونه انبساط پروتوپلاسمی ضخیم [دندریت] ناشی می شود
[ترجمه ترگمان]ویژگی خاص این سلول ها آرایش قابل توجه رشته عصبی آن ها است [ آکسون ] که از بدن سلول برمی خیزد، اما اغلب از هر گونه توسعه ضخیم و protoplasmic (دندریت)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Repressible protein of axon growth mainly participated in regulating axon guidance, guiding axon growth and assisting construction of the precise neural network.
[ترجمه گوگل]پروتئین سرکوب‌پذیر رشد آکسون عمدتاً در تنظیم هدایت آکسون، هدایت رشد آکسون و کمک به ساخت شبکه عصبی دقیق شرکت داشت
[ترجمه ترگمان]پروتیین Repressible از آکسون به طور عمده در تنظیم رهبری آکسون، هدایت رشد آکسون و کمک به ساخت شبکه عصبی دقیق مشارکت داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Each nerve cell sends out an axon, a long fiber, to make contact with a target cell and build connections.
[ترجمه گوگل]هر سلول عصبی یک آکسون، یک فیبر بلند، می فرستد تا با سلول هدف تماس برقرار کند و اتصال ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]هر سلول عصبی آکسون، یک فیبر بلند را برای تماس با یک سلول هدف و ایجاد ارتباط به بیرون می فرستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Neurotransmitter molecules are contained in tiny bags called vesicles inside the axon tip.
[ترجمه گوگل]مولکول های انتقال دهنده عصبی در کیسه های کوچکی به نام وزیکول در داخل نوک آکسون قرار دارند
[ترجمه ترگمان]مولکول های neurotransmitter در کیسه های کوچک به نام کیسه های خون در نوک آکسون دیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The sodium is only able to pass into the membrane through sodium ion channels distributed along the axon.
[ترجمه گوگل]سدیم فقط می تواند از طریق کانال های یون سدیم که در امتداد آکسون توزیع شده اند به غشاء عبور کند
[ترجمه ترگمان]سدیم تنها قادر است از طریق کانال های یونی که در امتداد آکسون پخش می شود، وارد غشا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[بهداشت] آکسون
[روانپزشکی] آکسون. زائده ای از سلول عصبی که تحریکات را از جسم سلول عصبی به سایر سلول ها منتقل می کند.

انگلیسی به انگلیسی

• part of the neuron that sends impulses away from the cell (anatomy)

پیشنهاد کاربران

آسه یا اکسون ک رشته های منفرد و بلندی هستند ک پیام عصبی رو از جسم یاخته ایی نورون دریافت می کنن و تا انتهای خودشون یعنی ب پایانه اکسون هدایت می کنن و از اون قسمت ب یک یاخته ی دیگه منتقل می کنن
axon ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: آسه
تعریف: زایده یا رشتۀ عصبی استوانه‏ای بلندی که تکانۀ عصبی را از جسم یاخته‏ای در یک جهت به بیرون هدایت می‏کند
( برق - الکترونیک ) = در شبکه های عصبی، دیتای پردازش شده در بدنه سلول ( لایه ) ، از طریق آکسون که یک شاهراه اطلاعاتی است به خروجی انتقال می یابد؛ یا به منظور پردازش بیشتر وارد لایه بعدی می شود.

بپرس