bags

جمله های نمونه

1. bags at trouser knees
زانو انداختن شلوار

2. bags under the eyes
بادکردگی زیر چشم ها

3. bags of
(انگلیس - خودمانی) خیلی،بسیار

4. there's bags of room
جا زیاد است.

5. pack one's bags
آماده ی رفتن شدن،رخت سفر بر بستن

6. one of her bags was lost
یکی از جامه دان هایش گم شد.

7. an assortment of plastic bags
هم جوره ای از کیسه های پلاستیکی

8. our apples are packaged in plastic bags
سیب های ما در کیسه های پلاستیکی بسته بندی می شوند.

9. put your own litter in plastic bags
زباله های خودتان را در کیسه ی پلاستیک بریزید.

10. polyethylene film has been laminated to paper for waterproof bags
برای ساختن پاکت های مقاوم در برابر آب کاغذ را با لایه ای از پلی اتیلین پوشانده اند.

11. spectators cluttered the hall with empty bottles and paper bags
تماشاگران سالن را پر از بطری و پاکت خالی کردند.

12. we decided to go camping in the mountains only with our sleeping bags
تصمیم گرفتیم فقط باکیسه های خواب خود در کوهستان بیتوته کنیم.

13. You carry these two bags, and I'll bring the rest.
[ترجمه گوگل]شما این دو کیسه را حمل کنید و من بقیه را می آورم
[ترجمه ترگمان]تو این دوتا کیسه را حمل می کنی و بقیه را میارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He came in with four shopping bags and dumped them on the table.
[ترجمه گوگل]او با چهار کیسه خرید وارد شد و آنها را روی میز انداخت
[ترجمه ترگمان]او با چهار کیسه خرید وارد شد و آن ها را روی میز ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I put my bags down while we spoke.
[ترجمه گوگل]وقتی صحبت می کردیم کیفم را زمین گذاشتم
[ترجمه ترگمان]وقتی حرف زدیم کیفم را پایین گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Come and stay with us - we've got bags of room.
[ترجمه گوگل]بیا و با ما بمان - ما کیسه های اتاق داریم
[ترجمه ترگمان]بیا و پیش ما بمون ما کیف اتاق داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. You can plonk those bags down anywhere in my room.
[ترجمه گوگل]می‌توانی آن کیسه‌ها را در هر جایی از اتاق من جمع کنی
[ترجمه ترگمان]میتونی این کیف ها رو هر جایی تو اتاق من پخش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• loose skin pleats under the eyes caused by tiredness; pants, trousers (slang)

پیشنهاد کاربران

A LOT OF SOMETHINGbags of something especially British English spoken a lot of something Synonym : plenty:
● She’s got bags of money.
یکی از معانی bags میشه ، زیاد، فراوان👆
bags
Bags
دو معانی دارد،
1 جمع bag
2 زیاد، فراوان
مثلا we don't need to hurry, we've got bags of time.
البته در لغت نامه های انلاین و افلاین موجود هست
Bags
دو معانی دارد
1 جمع bag
2 بسیار، زیاد
مثلا ، we don't need to hurry , we've got bags of time.
البته در لغت نامه های انلاین، افلاین موجود است.
� ( مثل کیسه ) باد کردن یا شدن، بالا آمدن، پف کردن، کیس کردن، ( مثل کیسه ) آویزان بودن، متورم شدن
کیسه های مقوای یا پلاستیکی بسته بندی
Bag به معنئ کیف و در دری به معنی بیگ
کیف
جمع کیف ( جمعbags ) . . . . کیف ها

بپرس