bank

/ˈbæŋk//bæŋk/

معنی: بانک، ساحل، لب، ضرابخانه، سیل گیر، خامه، کنار، روی هم انباشتن، در بانک گذاشتن، کپه کردن، بلند شدن بطور متراکم، بانکداری کردن
معانی دیگر: معامله ی بانکی انجام دادن، (پزشکی) محل گردآوری و توزیع خون و برخی از اعضای بدن که در پیوند به کار می روند، (کامپیوتر) انبار، گروه، دسته، ساختمان یا محل بانک، صندوق پس انداز، (در قمار و بازی های با ورق و ژتون) موجودی هر بازیکن در قمار، موجودی قمارخانه، توده (ابر و برف و خاک و غیره)، انباشت، تلنبار، برآمدگی، شیب تند (مثلا کنار تپه)، ساحل رود، پشته (مثلا کنار دریا یا رودخانه)، رودکنار، (در دریا و دریاچه) جای کم ژرفا، پایاب، آبتل، (هواپیمایی) کج کردن هواپیما در جهت چرخش، (راهسازی) شیب دار کردن جاده در جهت پیچ جاده (برای جلوگیری از پرت شدن خودرو)، (از خاک) پشته درست کردن، انباشتن، دیواره ی خاکی درست کردن، (معدن) بالا یا سر رگه ی خاک معدنی، (با افزودن چوب و جابجا سازی خاکستر) آتش را درست کردن (به طوری که آهسته و طولانی بسوزد)، (بسکتبال) توپ را جوری زدن که به تخته بخورد و وارد حلقه شود، (بیلیارد) برای رسیدن به مقصود توپ را به دیواره زدن، ردیف هر چیز، (در کشتی های بزرگ قدیم که اسرا در آن پارو می زدند)، نیمکت پاروزنان، پاروزنان بیگار، ردیف پاروها، (در پیانو و هر چیز کلید دار) ردیف کلیدها، ردیف کردن، (روزنامه) عنوان ثانوی مقاله (که زیر عنوان اصلی و با حروف کوچکتر است)، بلند شدن ابر یا دود بطورمتراکم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a heap or mass of something, such as earth or clouds.
مترادف: heap, mass, pile
مشابه: accumulation, bale, bundle, cock, drift, mow, rick, shock, stack

- The enormous cloud bank told us a storm was coming.
[ترجمه A.A] تراکم ابرهای عظیم برای ما حکایت از آن داشت که طوفانی در راه بود
|
[ترجمه ترجمهh] بانک بزرگ ابری به ما گفت که یک طوفان در حال آمدن است
|
[ترجمه گوگل] بانک ابری عظیم به ما گفت که طوفانی در راه است
[ترجمه ترگمان] بانک بزرگ ابری به ما گفت که یک طوفان در راهه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a slope, usu. of earth.
مترادف: acclivity, embankment, incline, mound, slope
مشابه: dike, drift, dune, hill, hillock, knoll, levee, parapet, ridge, rise

- The car slid off the side of the road and down the steep bank.
[ترجمه گوگل] ماشین از کنار جاده سر خورد و از ساحل شیب دار پایین رفت
[ترجمه ترگمان] اتومبیل از کنار جاده پایین آمد و از ساحل پرشیب پایین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the ground at the edge of a river or stream.
مترادف: edge, shore
مشابه: beach, foreshore, littoral

- We pulled the canoe up on the bank.
[ترجمه گوگل] قایق رانی را روی ساحل کشیدیم
[ترجمه ترگمان] کرجی را روی ساحل کشیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: banks, banking, banked
(1) تعریف: to form a bank around or along the edge of; embank.
مترادف: embank
مشابه: border, dike, grade, mound, slope, tilt

(2) تعریف: to form into a pile or heap, as sand, earth, or snow.
مترادف: heap, hill, mound, stack
مشابه: accumulate, aggregate, bundle, cock, cumulate, drift, mass, pile, rick, shock
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to form or rise into a bank.
مترادف: slant, slope
مشابه: drift, heap, tilt, tip
اسم ( noun )
(1) تعریف: a business concerned with the safeguarding, exchanging, and lending of money.
مشابه: credit union, depository, Federal Reserve Bank, S and L, savings bank, thrift institution, treasury, trust company

- He got a loan from the bank.
[ترجمه گوگل] از بانک وام گرفت
[ترجمه ترگمان] از بانک وام گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the reserve of money held by a gambling establishment.
مترادف: kitty, pot

(3) تعریف: a supply or reserve.
مترادف: repository, reserve, reservoir, store, storehouse, warehouse
مشابه: depository, fund, piggy bank, stock, stockpile

- a blood bank
[ترجمه گوگل] یک بانک خون
[ترجمه ترگمان] یک بانک خون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: banks, banking, banked
(1) تعریف: to have an account or other dealings with a bank.
مشابه: save

- I bank at First National because they give the highest interest on savings accounts.
[ترجمه گوگل] من در First National بانک می کنم زیرا آنها بیشترین سود را به حساب های پس انداز می دهند
[ترجمه ترگمان] من در مقام اول بانک هستم چون آن ها بیش ترین بهره را به حساب های پس انداز می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to run a bank; act as a banker.
مشابه: manage

- He's been banking all his working life.
[ترجمه sssss] او تمام سرمایه زندگی اش را در بانک گذاشته است
|
[ترجمه گوگل] او تمام عمر کاری خود را به کار بانکی پرداخته است
[ترجمه ترگمان] او تمام زندگی his را به حساب می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
عبارات: bank on
• : تعریف: to deposit in a bank.
مترادف: keep
مشابه: deposit, hoard, manage, save, squirrel away, warehouse

- He banked his savings.
[ترجمه گوگل] پس اندازش را بانک کرد
[ترجمه ترگمان] پس پس از آن که حساب پس انداز خود را تمام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. bank failures cost many jobs
ورشکستگی بانک ها موجب از دست رفتن شغل های زیادی شد.

2. bank interest
بهره ی بانکی

3. bank robbers sped off in a stolen car
بانک دزدان با اتومبیل مسروقه به سرعت فرار کردند.

4. bank switching
کلید زنی گروهی

5. bank on something to happen
انتظار وقوع چیزی را داشتن

6. bank up earth (etc. )
انباشته کردن،پشته کردن خاک و غیره

7. a bank account
حساب بانکی

8. a bank account of considerable size
یک حساب بانکی کلان

9. a bank draft
حواله ی بانکی

10. a bank holdup
دستبرد مسلحانه به بانک

11. a bank loan
وام بانکی

12. a bank of clouds
توده ای از ابر

13. a bank of lights
ردیف چراغ

14. a bank that has recently increased its liquidity
بانکی که اخیرا نقدینگی خود را زیاد کرده است

15. blood bank
بانک خون

16. data bank
بانک داده ها

17. the bank charges me ten percent interest for the loan
بانک از من بابت وام ده درصد بهره می گیرد.

18. the bank lends money to business people
بانک به کاسب کاران وام می دهد.

19. the bank robbers were wearing masks
سارقان بانک رخپوش (ماسک) زده بودند.

20. the bank smashes of the 30's
ورشکستگی بانک ها در سال های 1930

21. the bank telephone operator kept me on hold for five minutes
تلفنچی بانک مرا پنج دقیقه منتظر نگهداشت.

22. the bank was buzzing with activity
بانک غرق در فعالیت بود.

23. the bank will not free up the necessary funds
بانک اعتبارات لازم را آزاد نمی کند.

24. the bank will value your property
بانک ملک شما را ارزشیابی خواهد کرد.

25. this bank arranges temporary loans, too
این بانک وام موقت هم فراهم می کند.

26. this bank is closed for good
این بانک برای همیشه بسته شده است.

27. memory bank
(کامپیوتر) بانک حافظه

28. a merchant bank
(انگلیس) بانک بازرگانان

29. a reputable bank
یک بانک معتبر

30. a snow bank
برف انباشت

31. a strong bank
یک بانک پابرجا

32. a superannuated bank employee
کارمند بازنشسته ی بانک

33. a wildcat bank
یک بانک متزلزل

34. drug traffickers' bank accounts were frozen
حساب های بانکی فروشندگان مواد مخدر را مسدود کردند.

35. if the bank goes bankrupt, i'll be sunk
اگر بانک ورشکست شود کار من ساخته است.

36. the central bank determines the amount of money in circulation
بانک مرکزی میزان پول در گردش را معین می کند.

37. break the bank
(انگلیس - خودمانی - در قمار) تمام پول بانک را بردن

38. in the bank
(انگلیس) مقروض

39. i closed my bank account
حساب بانکی خود را بستم.

40. the swiss central bank enjoys a considerable measure of autonomy
بانک مرکزی سوئیس از استقلال داخلی قابل ملاحظه ای برخوردار است.

41. they robbed the bank and packed off
بانک را زدند و با عجله رفتند.

42. to exhaust a bank account
حساب بانکی را خالی کردن

43. to open a bank account
حساب (بانکی) باز کردن

44. a commercial and industrial bank
بانک بازرگانی و صنعت

45. a wad of dirty bank notes
یک دسته اسکناس کثیف

46. he sat on the bank of the river
در ساحل رودخانه نشست.

47. homa went to the bank to see about getting a loan
هما به بانک رفت تا ترتیب گرفتن وام را بدهد.

48. sit on the river's bank and watch the traverse of life
به لب رود نشین و گذر عمر ببین

49. the president of the bank also turned out to be a crook
رئیس بانک هم کلاهبردار از آب درآمد.

50. to pull off a bank robbery
سرقت بانک را با موفقیت انجام دادن

51. an organic part of our bank
یک بخش بنیادی بانک ما

52. put your money in the bank and let the interest build
پولت را در بانک بگذار و بگذار بهره ی آن انباشته شود.

53. the amounts due to the bank
مبالغ قابل پرداخت به بانک

54. the gang that pulled the bank job
باندی که به بانک دستبرد زد

55. the new branch of the bank
شعبه ی جدید بانک

56. three masked men robbed the bank
سه مرد نقاب دار بانک را زدند.

57. to borrow money from a bank
از بانک وام گرفتن

58. he pastures his cows on the bank of the river
او گاوهای خود را در کنار رودخانه می چراند.

59. he took a position in the bank
در بانک شغلی به دست آورد.

60. he was heavily indebted to the bank
او سخت به بانک مقروض بود.

61. i reconciled my checkbook with the bank statement
کتابچه ی ته سوش چک های خود را با صورتحساب بانک تطبیق کردم.

62. the highest ranking officer of the bank
بلندپایه ترین کارمند بانک

63. they are laying to rob a bank
دارند آماده ی دستبرد زدن به بانک می شوند.

64. to secure a loan from a bank
از بانک یک وام دست و پا کردن

65. years of faithful service to this bank
سال ها خدمت صادقانه به این بانک

66. she took the day's receipts to the bank
دریافتی های روز را به بانک برد.

67. there are some vacant posts in our bank
در بانک ما چند پست خالی وجود دارد.

68. we financed our new home through a bank
ما از طریق یک بانک برای خانه ی جدید خود تامین پول (پول یابی) کردیم.

69. if a road turns left, it must likewise bank to the left
اگر پیچ جاده به سوی چپ باشد،شیب آن هم باید به چپ باشد.

70. she hopes to get a place in the bank
او امیدوار است در بانک شغلی به دست آورد.

مترادف ها

بانک (اسم)
bank

ساحل (اسم)
bank, ripe, shore, beach, coast, strand, brae, shore front

لب (اسم)
bank, brink, shore, nucleus, lip, cheek, puss

ضرابخانه (اسم)
bank, mint

سیل گیر (اسم)
bank, dam, floodgate, bund

خامه (اسم)
cream, bank, style, bund, pen, raw silk

کنار (اسم)
abutment, bank, edge, margin, lotus, brink, limit, recess, verge, lip, list, brim, marge, lotos, rand

روی هم انباشتن (فعل)
bank, accumulate, huddle, stack up, pyramid

در بانک گذاشتن (فعل)
bank

کپه کردن (فعل)
bank, wad

بلند شدن بطور متراکم (فعل)
bank

بانکداری کردن (فعل)
bank

تخصصی

[عمران و معماری] ساحل رودخانه - ساحل - کرانه - پشته - سکو - شیب عرضی جاده
[کامپیوتر] بانک .
[برق و الکترونیک] بانک، گروه مجموعه یا ماتریسی از عناصر مشابه که برای انجام عمل مشخص به هم نتصل شده یا کنترل می شوند . اتصال آنها به صورت سری یا موازی انجام می گیرد . به عنوان مثال می توان از بانکهای مقاومتی، خازنی، لامپهای مهتابی و باتریها نام برد .
[زمین شناسی] پشته، کناره، سکو، ساحل، کرانه قسمتی از بستر دریا که نسبت به مناطق مجاور بالا آمده ولی با آب کافی که اجازه کشتیرانی را بدهد پوشانده شده زمین شیبدار واقع در امتداد لبه رودخانه، نهر یا دریاچه الف) یک خاکریز، یک تپه یا سد ماسه ای. ب) یک جزیره باریک و بلند در امتداد ساحل اقیانوس اطلس در ایالات متحده آمریکا که از ماسه ساخته شده و یک سد بین مرداب درون خشکی یا تنگه و اقیانوس را تشکیل می دهد. ج) یک shoal آتبل تپه زیر آب، کم ژرف مثلاً geoerges bank آتبل های موجد) یک اصطلاح منسوخ برای یک ساحل دریا. هـ) خشکی در حال بالا آمدن که اطراف دریا را محدود و مرزبندی می کند. (دریاچه): الف) یک زمین بشدت بالا آمده یا شیب ناگهانی که به دور یک دریاچه را محدود می کند. ب) توده قراضه (پرتگاه scarps) فلات کرانه ای یک دریاچه. ج) کف کم ژرف یا آتبل یک دریاچه. (اقیانوس شناسی): یک برآمدگی نسبتاً مسطح شده کف دریا در اعماق کم (عموماً کمتر از 200m)، معمولاً بر روی فلات قاره و یا در نزدیکی یک جزیره. (رسوب شناسی): یک نهشته سنگ آهک تپه مانند یا ستیغ مانند که از مواد اسکلتی، اکثراً غیرشکسته ساخته شده و در محل (معدنکاری): یک نهشته یا کانسنگ زغال سنگ. سطح یا صورت یک نهشته زغال سنگ که بر روی آن عملیات معدنی کار شده است. (زمین ریخت شناسی): سکو، تختگاه: الف) یک سمت/ رو/ جهت یا شیب تند مانند یک دامنه تپه که معمولاً از ماسه، گراول و یا سایر مواد غیر یکپارچه و غیرمتصل است و به ندرت مواد به سنگ شبه تعلق دارند. ب) اصطلاحی استفاده شده در شمال انگلستان اسکاتلند برای یک تپه یا دامنه تپه. ج) اصطلاحی که در آفریقای شمالی برای یک توده ای دارای شیب و ارتفاع ملایم ساخته شده از لایه های مقاوم سنگ که تشکیل یک تپه بلند یا یک کوه کوتاه را می دهد و معمولاً در گروه های 2 یا بیشتر در دره های طول در بینشان دیده می شود، استفاده می شود. این اصطلاح بیشتر بصورت جمع بکار می رود. Banke ریشه کلمه: زبان آفریکانز (زبان سفیدپوستان آفریقای جنوبی که در قرن 17 از هلند کوچ کردند: شاخه ای از زبان هلندی).
[حقوق] به بانک سپردن، بانک، بانکداری، دادگاه، کرسی یا مسند قضاوت، هیأت عمومی (قضات)
[نساجی] بانک - توده - پشته - بسته نیمچه نخ در جلوی ماشین کاردینگ پشم - ردیف
[آمار] بانک
[آب و خاک] ساحل، کناره

انگلیسی به انگلیسی

• money, cash (slang)
institution for saving and borrowing money; riverbank; cashier; slope; mound, heap (of snow); row of keys (such as on a piano); memory slot, socket for connecting a memory chip (computers)
deposit money in a bank; work as banker; count on, depend upon; go ashore
a bank is an institution where people or businesses can keep their money. banks also offer services such as lending, exchanging, or transferring money.
a bank is also a building where a bank offers its services.
you use bank to refer to a store of something. for example, a blood bank or a data bank is a store of blood or a store of data that is kept ready for use.
a bank is also the raised ground along the edge of a river or lake.
a bank of something is a long, high row or mass of it.
see also bank.
if you bank on something happening, you expect it to happen and rely on it happening; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

آقای مهندس رسولی جهت تکمیل مرقومه شما::
در تاریخ حقوق بازرگانی و تجارت✒️📖👇
Banque or Banca or Banc, Bank
نیمکت ها به عنوان میزها یا شمارش گرهای یا صراف ها مبادله در حین دوره رنسانس توسط بانکداران فلورانتین مورد استعمال قرار می گرفتند که مذاکرات و مبادلاتشان را پشت میزهایی انجام می دادند که با رومیزی های سبز رنگ پوشیده شده بود. در موزهٔ بریتانیا - لندن به نمایش سکه نقره ایی یونانی کشف شده که میز یک بانکدار بنام تراپزا و در حال حاضر در زبان یونان کلمه تراپزا ( به یونانی: Τράπεζα ) هم به معنی میز است و هم به معنی بانک استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

منابع• https://www.worldbank.org.ro/about-banks-history• http://www.britishnotes.co.uk/news_and_info/features/
بانک، بانکداری کردن، در بانک گذاشتن
کرانه رود، سکو، صخره زیرآبی کم ارتفاع، کنار، لب ساحل، ضرابخانه، رویهم انباشتن، کپه کردن، بلند شدن ( ابر یا دود ) بطور متراکم، ، ساحل، کپه کردن، در بانک گذاشتن، کرانه دیواری، قسمت برجسته سر پیچ، دوران یا متمایل شدن هواپیما حول محور طولی، کناره. توده
[روی چیزی یا کسی] حساب باز کردن ( در معنای روی چیزی یا کسی اعتماد و امید داشتن و تکیه کردن )
در تایید پیشنهاد کاربر @محمود:
You bank a lot on your sweet that looking face , don't you?
خیلی روی اون قیافه معرکه ت حساب باز می کنی، مگه نه؟
...
[مشاهده متن کامل]

Do you have money for the party?
No, I'm banking on a discunt.
- تو پول مهمونی داری؟
- نه، من رو ورود مجانی حساب باز کردم.

بانک ، ساحل ، کناره
بانک، بانکداری کردن، در بانک گذاشتن
کرانه رود، سکو، صخره زیرآبی کم ارتفاع، کنار، لب ساحل، ضرابخانه، رویهم انباشتن، کپه کردن، بلند شدن ( ابر یا دود ) بطور متراکم، ، کامپیوتر: بانک، عمران: ساحل، معماری: کپه کردن، قانون فقه: در بانک گذاشتن، زیست شناسی: کرانه دیواری، بازرگانی: بانک، ورزش: قسمت برجسته سر پیچ، علوم هوایی: دوران یا متمایل شدن هواپیما حول محور طولی، علوم نظامی: کناره توده
...
[مشاهده متن کامل]

ساحل، کرانه
Steep banks : کرانه های شیبدار
bank: ساحل رودخانه
کرانه
West bank: کرانه باختری
🌐 کلماتی کاربردی برای بیان هوای مرطوب و ابری:
✅️ bank – a large mass of cloud or fog
✅️ billow – a cloud that rises and moves in a large mass
✅️ blizzard – a snowstorm with very strong winds
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ cirrocumulus – small round clouds that form lines high in the sky
✅️ cirrostratus – a thin layer of cloud found very high in the sky
✅️ cirrus – a type of thin cloud found very high in the sky
✅️ cloudy – full of clouds
✅️ column – something that rises up into the air in a straight line
✅️ cumulonimbus – a mass of very tall thick cloud that usually brings rain and sometimes thunder
✅️ cumulus – a large low white cloud that is round at the top and flat at the bottom
✅️ dull – when there are a lot of clouds and it is rather dark
✅️ fog – a thick cloud that forms close to the ground or to water and is difficult to see through ( fog is thicker than mist )
✅️ fogbound – not able to operate normally because of thick fog
✅️ foggy – full of fog or covered with fog
✅️ gather – if clouds gather, they start to appear and cover part of the sky
✅️ grey – when it is not very bright, because there is a lot of cloud
✅️ hurricane – a violent storm with very strong winds
✅️ inclement – unpleasantly cold or wet
✅️ lower – if clouds lower, they are very dark, as if a storm is coming
✅️ mist – small drops of liquid in the air
✅️ misty – lots of mist in the air
✅️ nimbus – a dark grey rain cloud
✅️ overcast – a sky completely full of clouds
✅️ pall – cloud that covers an area and makes it darker
✅️ pea souper – thick low cloud that prevents you from seeing anything
✅️ scud – clouds moving quickly
✅️ sea mist – a thin low cloud that comes onto the land from the sea
✅️ steam _ the wet substance that forms on windows and mirrors when wet air suddenly becomes hot or cold
✅️ storm cloud – a very dark cloud
✅️ squall – a sudden violent gust of wind or localized storm, especially one bringing rain, snow, or sleet.
✅️ thundercloud – a storm cloud producing thunder
✅️ tsunami – an extremely large wave in the sea
✅️ typhoon – a violent tropical storm with very strong winds
✅️ vapour – very small drops of water or other liquids in the air that make the air feel wet
✅️ vog – smog that contains dust and gas from volcanoes
منبع: www. writerswrite. co. za

1. کناره، ساحل
2. بانک، پول گذاشتن در بانک
3. توده و مجموعه
4. ( در بسکتبال ) توپ را بعد از کوبیدن به صفحه بالای سبد به داخل آن انداختن
5 . چوب یا نفت یا سوختی را به آتش برای ادامه پیدا کردن آن اضافه کردن ( usually with up )
...
[مشاهده متن کامل]

6. ( هواپیما ) هنگام گردش به سمت یک بال متمایل شدن
7. پولی که شخصی برنده می شود و یا به دست می آورد.
8. break the bank: خیلی گران
9. یک ردیف از چیزهای مشابه، بخصوص ماشین ها یا قسمت هایی از ماشین ها:
a bank of switches

You bank a lot on your sweet that looking face , don't you?
حساب کردن،
خیلی روی قیافه مهربونت حساب باز میکنی نه؟
[حمل ونقل هوایی] دور پهلوگرد، غلت هواگَرد با زاویه ای مشخص که هواپیما برای دور زدن در آسمان انجام می دهد
حریم رود خانه
river bank
واژه bank به معنای کناره
واژه bank به معنای کناره به حاشیه و زمین اطراف رود، رودخانه، دریاچه، آبراه و . . . گفته می شود. مثلا:
a house on the bank of the river ( خانه ای در حاشیه رودخانه )

...
[مشاهده متن کامل]

واژه bank به معنای بانک
واژه bank به معنای بانک به محلی اطلاق می شود که در آن انواع خدمات مالی و پولی از جمله باز کردن حساب، برداشت پول و پرداخت وام و . . . انجام می شود.
منبع: سایت بیاموز

نیمکت
bank ( اقتصاد )
واژه مصوب: بانک
تعریف: مؤسسه‏ای انتفاعی با نقش واسطه‏گری مالی در بازار پول و سرمایه و دیگر خدمات مالی
مخزن
سکو و مترادف با bench
لب رودخانه
بانک 🇨🇭🇨🇭
The man invited to the party works in a bank.
مردی که به جشن دعوت شد در یک بانک کار می کند
Bank to bank= سکو به سکو، لبه به لبه
این واژه با رودخانه به معنی لبه یا ساحل است.
زاویه بالهای هواپیما با سطح زمین یا هر سطح مبنای دیگر
Public holiday هم معنی میده. . تعطیلات عمومی و رسمی
a place that keeps money safe for people
اندوخته شدن
More knowledge banked
دانش بیشتری اندوخته شد
tilt or cause to tilt sideways in making a turn
حساب بانکی
حساب
لب رودخانه
کسانی که در قدیم پول مردم را امانت نگه میداشتن
ساحل - زمین ( اطراف رودخانه )
تجمع ـ تراکم ـ مجموعه
مثال:
weed seed bank
تجمع بذر علف هرز
west bank : کرانه باختری ( قسمتی از فلسطین که در قسمت غربی رود اردن قرار دارد و حاکمیت آن در دست دولت فلسطین است. این منطقه در میان فارسی زبانان به کرانه باختری رود اردن نیز مشهور بوده است )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس