banquet

/ˈbæŋkwət//ˈbæŋkwɪt/

معنی: ضیافت، مهمانی، بزم، سور، مهمان کردن
معانی دیگر: در ضیافت شام خوردن، خوراک شاهوار خوردن، خوراک جور واجور و خوب، مهمانی رسمی (به افتخار کسی معمولا همراه با نطق و نوشیدن به سلامتی)، (به افتخار کسی) مهمانی دادن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an elaborate formal dinner.
مترادف: dinner, feast
مشابه: Bacchanalia, entertainment, feed, fete, party, spread

- The foreign dignitaries were treated to an elegant banquet.
[ترجمه گوگل] از مقامات خارجی با یک ضیافت شیک پذیرایی شد
[ترجمه ترگمان] میهمانان خارجی با یک ضیافت مجلل و ظریف برخورد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: such a dinner given in honor of a person, group, or special occasion.
مترادف: dinner, feast
مشابه: Bacchanalia, entertainment, fete, party, testimonial, tribute

- My boss will be giving a speech at the awards banquet next week.
[ترجمه گوگل] رئیس من هفته آینده در ضیافت جوایز سخنرانی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] رئیس من هفته آینده در ضیافت جوایز سخنرانی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: banquets, banqueting, banqueted
• : تعریف: to give a banquet for or in honor of.
مترادف: entertain, fete, honor, host
مشابه: dine, eat, feast, regale, stuff, wine and dine
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: banqueter (n.)
• : تعریف: to take part in a banquet as host or guest.
مترادف: dine, feast
مشابه: carouse, eat, gormandize, indulge, revel

جمله های نمونه

1. a banquet dignified by the presence of the prime minister
ضیافتی که حضور نخست وزیر به آن ابهت بخشیده بود

2. a banquet for the top brass
ضیافتی به افتخار افسران عالی رتبه

3. a grand banquet
بزم عالی

4. a rich banquet
ضیافت مجلل

5. the queen and her consort attended the banquet
ملکه و شوهرش در ضیافت حضور یافتند.

6. At the banquet we chin - chinned and tried to look cheerful.
[ترجمه گوگل]در ضیافت چانه زدیم و سعی کردیم سرحال به نظر برسیم
[ترجمه ترگمان]در ضیافت ما چانه می زدیم و سعی می کردیم شاد به نظر بیایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The banquet was permeated with an atmosphere of friendship.
[ترجمه گوگل]ضیافت با فضای دوستی همراه بود
[ترجمه ترگمان]ضیافت در آن نفوذ می کرد و فضای دوستی در آن نفوذ می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In banquet halls folding partitions are very popular.
[ترجمه گوگل]در سالن های ضیافت پارتیشن های تاشو بسیار محبوب هستند
[ترجمه ترگمان]در سالن های ضیافت، افرازهای تاشو بسیار محبوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At the banquet all the foreign guests wore evening dress.
[ترجمه گوگل]در ضیافت، همه مهمانان خارجی لباس شب می پوشیدند
[ترجمه ترگمان]در ضیافت، مهمانان خارجی لباس شب پوشیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The banquet was attended by 200 guests.
[ترجمه گوگل]این ضیافت با حضور 200 مهمان برگزار شد
[ترجمه ترگمان]در این مراسم ۲۰۰ نفر مهمان حضور داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They disposed of all the food for the banquet.
[ترجمه گوگل]آنها تمام غذای ضیافت را دور ریختند
[ترجمه ترگمان]همه غذاها را برای ضیافت آماده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They commemorated their victories with a grand banquet.
[ترجمه گوگل]آنها پیروزی های خود را با یک ضیافت بزرگ گرامی داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها پیروزی های خود را با یک ضیافت بزرگ جشن گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The whole of the banquet scene is mimed.
[ترجمه گوگل]کل صحنه ضیافت تقلید شده است
[ترجمه ترگمان]تمام صحنه مهمانی ادای mimed را در آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Last night he attended a state banquet at Buckingham Palace.
[ترجمه گوگل]دیشب او در یک ضیافت دولتی در کاخ باکینگهام شرکت کرد
[ترجمه ترگمان]شب گذشته او در یک مهمانی دولتی در کاخ باکینگهام شرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The kitchens are preparing for a lavish banquet.
[ترجمه گوگل]آشپزخانه ها برای یک ضیافت مجلل آماده می شوند
[ترجمه ترگمان]آشپزخانه ها برای یک مهمانی مجلل آماده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضیافت (اسم)
hospitality, banquet, feast, repast

مهمانی (اسم)
party, reception, entertainment, banquet, feast, dinner, regale, cocktail

بزم (اسم)
party, banquet, shindig, festivity, shindy

سور (اسم)
party, banquet

مهمان کردن (فعل)
treat, invite, banquet, guest

انگلیسی به انگلیسی

• drinking; celebration; feast, dinner
hold a party, feast, dine, drink; attend a banquet
a banquet is a large-scale formal dinner consisting of several courses. banquets are often followed by speeches.

پیشنهاد کاربران

لانگمن دیکشنری : ضیافت رسمی ، شام رسمی
Formal dinner
banquet \ ˈbaŋ - kwət \ noun and verb
noun: a ceremonial dinner party for many people
noun: a meal that is well prepared and greatly enjoyed; a feast
verb: provide a feast for many

...
[مشاهده متن کامل]

verb: partake in a feast
◀️ Only a few yards long, falling to ruin, it nevertheless sets a banquet every summer for wildlife. Long before the pears on the ancient backyard tree are ripe, long before the holly berries and the cedar drupes and the acorns are ready to eat, there are pokeberries and blackberries and passion fruit right beside our driveway. Soon there will be wild grapes, too.

a large formal meal for many people, often followed by speeches in honour of someone
ضیافت رسمی همراه با پذیرایی غذا و اغلب شامل سخنرانی به افتخار کسی
ضیافت شام به مهمانی مفصل همراه با صرف شام خطاب می شود که معمولاً برای یک مناسبت خاص یا در انتهای یک گردهمایی مهم برگزار می شود. در ضیافت شام علاوه بر خوراک اصلی، معمولاً نوشیدنی های فراوان و دسر نیز سرو می شود. حضور در یک ضیافت شام معمولاً برای عموم آزاد نیست و مهمانان پیشاپیش توسط میزبان به مجلس و ضیافت شام دعوت می شوند. در فرهنگ ایرانی مهمانی عروسی و ولیمه ( مثلاً برای جشن پس از بازگشت از سفرهای مذهبی ) غالباً یک ضیافت شام است.
...
[مشاهده متن کامل]

"a state banquet at Buckingham Palace"
Medieval banquets are held in the castle once a month

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/banquet• https://en.wikipedia.org/wiki/Banquet
مهمانی به صرف شام
خوان, سفره
plated banquets ( مهمانیهایی که سلف سرویس نیستد و مهمانها در جای خود مستقر میشوند و غذا از پیش توسط میزبان تعیین شده و توسط گارسون سرو میشود )
■ Banquet : یک ناهار و یا شام در ابعاد بزرگ برای مهمانان که بطور کاملا رسمی برگزار میشه که به منظور جشن گرفتن و بزرگداشت یک رویداد به وقوع می پیونده. ضیافت
■ Ceremony : مهمانی رسمی که ریشه مذهبی داره. مثلا مراسم ازدواج که کشیش میاد و مذهبیه. جشن ازواج
...
[مشاهده متن کامل]

■ Party : مهمانی هایی که توش پره خوراکی و نوشیدنی، آهنگ ، رقص و قره کمر باشه رو میگن پارتی
■ Banquet :
noun
[count] : a formal dinner for many people usually to celebrate a special event
They held a banquet in his honor.
— often used before another noun
a banquet hall/room/table
■ Celebration : جشن
■ Feast : جشن مذهبی رسمی که دور هم جمع میسن و کلی غذا میخورن - یک ناهار یا شام بزرگ و رسمی - یک فستیوال و جشن مذهبی
■ Festival : جشنواره - رویداد مهمی که مردم جمع میشن دور هم تا یک چیزی رو جشن بگیرن یا برای سرگرمی اینکارو میکنن مثل جشنواره موسیقی

ضیافت، سور، مهمانی مفصل
سور
مهمانی و بزم

بپرس