barrel

/ˈbærəl//ˈbærəl/

معنی: بشکه، لوله تفنگ، چلیک، پیمانه مایعات، ظرف استوانه شکل، خمره چوبی، در خمره ریختن، در بشکه کردن، با سرعت زیاد حرکت کردن
معانی دیگر: بشکه (معمولا از تخته های چوبی که توسط حلقه یا تسمه ی فلزی به هم وصل شده باشند)، واحد سنجش آبگونه ها (در امریکا هر بشکه مساوی است با سه و نیم گالن - در مورد نفت: 42 گالن - مشروبات الکلی: 31 گالن) (در انگلیس هر بشکه: 36 گالن امپریالی)، استوانه ی گردان، جعبه فنر ساعت، لوله، میله ی توخالی، لوله (یا استوانه)ی تلمبه، مخزن، (عامیانه) مقدار زیاد، یک عالمه، خیلی، (امریکا - خودمانی) با سرعت رفتن، مثل برق رفتن، ساقه ی پر، در بشکه ریختن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: over a barrel
(1) تعریف: a cylindrical vessel with a flat top and bottom, often made of wood staves hooped together and having bulging sides.
مشابه: cask

(2) تعریف: the quantity that such a vessel can hold, used as a unit of capacity, varying from thirty-one to forty-two gallons in the United States. (abbr.: bbl.)
مشابه: cask

(3) تعریف: any of various cylindrical parts, such as the shaft of a gun.

(4) تعریف: (sometimes pl.) a large quantity; much.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: barrels, barreling, barreled
• : تعریف: to pack into a barrel.
مشابه: cask
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to move very fast.
مشابه: bowl, hurtle

جمله های نمونه

1. cylinder barrel
بدنه سیلندر

2. the barrel of a gun
لوله ی تفنگ (یا هفت تیر و توپ و غیره)

3. the barrel of a windlass
استوانه ی چرخ چاه (برقی)

4. a gun barrel with a large bore
لوله ی تفنگ با قطر (نسبتا) زیاد

5. a wine barrel
بشکه ی شراب

6. the revolver's barrel protruded from his pocket
لوله ی هفت تیر از جیبش بیرون زده بود.

7. a rifled gun barrel
لوله ی خاندار تفنگ

8. we had a barrel of fun
به ما یک عالمه خوش گذشت.

9. lock, stock, and barrel
(عامیانه) کلا،تماما

10. the price of a barrel of crude oil
قیمت یک بشکه نفت خام

11. the soldier wadded the barrel and got ready to fire
سرباز لوله ی تفنگ را (با پنبه یا پارچه) کیپ کرد و آماده ی شلیک شد.

12. have someone over a barrel
(خودمانی) تحت انقیاد درآوردن،زیر نفوذ خود آوردن

13. a rotten apple spoils the barrel
یک بز گر گله را گر می کند

14. one rotten apple spoils the barrel
(یک سیب گندیده جعبه ی سیب را فاسد می کند) یک بز گر گله را گر می کند

15. scrape the bottom of the barrel
(خودمانی) به ته دیگ رسیدن،دچار کمبود شدن

16. they sold the factory lock, stock, and barrel
کارخانه را تماما فروختند.

17. the price was frozen at $ 20 a barrel
قیمت به هر بشکه 20 دلار تثبیت شد.

18. I felt the gun barrel at my head.
[ترجمه گوگل]من لوله تفنگ را در سرم احساس کردم
[ترجمه ترگمان]لوله تفنگ را روی سرم حس کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. That is a barrel to catch rain water.
[ترجمه گوگل]که بشکه ای برای گرفتن آب باران است
[ترجمه ترگمان]این یک بشکه برای گرفتن آب باران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The manager had us over a barrel - either we work on a Saturday or we lose our jobs.
[ترجمه گوگل]مدیر ما را روی یک بشکه گذاشت - یا شنبه کار می کنیم یا کارمان را از دست می دهیم
[ترجمه ترگمان]مدیر ما را در یک بشکه قرار داده - یا ما در روز شنبه کار می کنیم و یا کار خود را از دست می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Tom found himself looking down the barrel of a gun.
[ترجمه گوگل]تام متوجه شد که به لوله تفنگ نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]تام دید که به لوله تفنگ نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. They've got us over a barrel. Either we agree to their terms or we lose the money.
[ترجمه گوگل]آنها ما را بیش از یک بشکه گرفته اند یا با شرایط آنها موافقت می کنیم یا پول را از دست می دهیم
[ترجمه ترگمان]آن ها ما را بالای یک بشکه گذاشته اند یا ما با شرایط اونا توافق کردیم یا پول رو از دست میدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. They rolled out the barrel and put it on the truck.
[ترجمه گوگل]بشکه را درآوردند و روی کامیون گذاشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها لوله را لوله کردند و آن را روی کامیون گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بشکه (اسم)
barrel, cask, tank, butt, cade

لوله تفنگ (اسم)
barrel

چلیک (اسم)
barrel, cask, cade, drum, firkin

پیمانه مایعات (اسم)
barrel

ظرف استوانه شکل (اسم)
barrel, drum

خمره چوبی (اسم)
barrel, cask

در خمره ریختن (فعل)
barrel

در بشکه کردن (فعل)
barrel

با سرعت زیاد حرکت کردن (فعل)
barrel

تخصصی

[حسابداری] بشکه
[شیمی] بشکه، پاتیل
[عمران و معماری] بشکه - بشکه ای - گهواره ای - استوانه
[مهندسی گاز] بشکه، در بشکه کردن، واحدحجم - بشکه
[نساجی] روله قرقره چله - قسمتی از ماسوره پود که نخ روی آن پیچیده می شود - شبکه - استوانه - سیلندر
[ریاضیات] بشکه، لوله، استوانه ی گردان، بشکه ای، قرقره ی غلتک
[پلیمر] سیلندر (cylinder=barrel)

انگلیسی به انگلیسی

• drum, cask; tube of a gun; round container
move at high speed (slang)
a barrel is a round container for liquids. barrels are wider in the middle than at the top and bottom and are usually made of wood.
you can use barrel to refer to a barrel and its contents, or to the contents only.
the barrel of a gun is the long cylindrical part through which the bullet moves when the gun is fired.

پیشنهاد کاربران

بشکه، جام
مثال: The wine was stored in wooden barrels.
شراب در بشکه های چوبی نگهداری می شد.
سریع حرکت کردن هم معنی میده.
ریشه : وقتی بشکه را افقی روی زمین بذارید با کوچکترین حرکتی مثل چرخ می چرخه .
barrel: غلاف
حرکت کردن البته خیلی سریع
Most space rocks that barrel into Earth's atmosphere aren't giant at all
بیشتر سنگهای فضا که حرکت میکنن به طرف جو زمین خیلی هم بزرگ نیستن
قسمتی که تیر از آن رها میشود ، لوله تفنگ
بشکه ؛ لوله ( تفنگ ) ؛ با سرعت حرکت کردن
– The price of a barrel of crude oil
– They drank a whole barrel of beer
– a gun barrel with a large bore
– He came barreling down the hill
– We were barrelling along the motorway
پاتیل
علوم دامی: تنه
barrel ( ریاضی )
واژه مصوب: بشکه
تعریف: [ریاضی] زیرمجموعه ای از یک فضای بُرداری توپولوژیکی که بسته و کوژ و متعادل و جاذب باشد|||[مهندسی بسپار - مجموعة بسته بندی] گُنجایه ای استوانه ای و شکم دار با دو سر تخت، از جنس چوب یا پلاستیک و ظرفیت 160 تا 200 لیتر
لوله
خمره
بشکه
موج های بزرگ استوانه ای شکل ( در ورزش موج سواری ) را هم barrel میگویند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس