beast

/ˈbiːst//biːst/

معنی: چهارپا، حیوان، جانور، عنتر
معانی دیگر: (در اصل) حیوان (در مقابل انسان)، دد، هر حیوان بزرگ و چهارپا، چارپا، جاندار، ستور، ویژگی های حیوانی، ددمنشی، انسان حیوان خوی، آدم خشن و سبع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: any four-footed mammal, esp. as distinguished from humans or from birds and invertebrates.
مترادف: brute, quadruped
مشابه: animal, creature, mammal, varmint

(2) تعریف: the uncivilized or animal element within humans.
مشابه: animal, barbarian, brute, ogre, savage

- Playing football brought out the beast in him.
[ترجمه Haku] فوتبال بازی کردن دیو درون او را بیرون آورد
|
[ترجمه گوگل] فوتبال بازی کردن هیولایی را در او به نمایش گذاشت
[ترجمه ترگمان] فوتبال بازی کردن حیوان را باخود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: an animal or human that acts like a cruel or brutal monster.
مترادف: animal, brute, cad, monster, swine
مشابه: barbarian, boor, cur, Goth, heathen, hun, ogre, savage, Yahoo

جمله های نمونه

1. the beast in all of us
جنبه ی حیوانی همه ی ما

2. a brute beast
جانور زبان بسته

3. dangerous to beast and man
خطرناک برای حیوان و انسان

4. to make a beast of oneself
وحشیگری کردن،مثل حیوان رفتار کردن

5. . . . otherwise you're a beast in the shape of a man
. . . ورنه ددی به صورت انسان مصوری

6. man is a greedy beast
انسان حیوان آزمندی است.

7. his behavior always brings out the beast in me
رفتار او همیشه مرا حیوان صفت (سبع) می کند.

8. (coleridge) he prayeth well, who loveth well both man and bird and beast
دعای خوب را کسی می کند که بیشترین محبت ها را هم نسبت به انسان ها و هم نسبت به پرندگان و چارپایان دارد.

9. A man without reason is a beast in season.
[ترجمه Stysh] یک مردِ بدون منطق، ( مانند ) یک حیوان در فصل است
|
[ترجمه گوگل]یک مرد بی دلیل یک حیوان در فصل است
[ترجمه ترگمان] یه مرد بدون دلیل، یه حیوون توی فصل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The room wasn't fit for man or beast.
[ترجمه گوگل]اتاق برای انسان یا حیوان مناسب نبود
[ترجمه ترگمان]اتاق برای انسان یا حیوان مناسب نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The beast was a dragon, with great purple and green scales.
[ترجمه سوگند] جانور یک اژدها بود ، با فلس های بزرگ بنفش و سبز .
|
[ترجمه گوگل]جانور یک اژدها بود، با فلس های بنفش و سبز بزرگ
[ترجمه ترگمان]جانور اژدها بود با فلس های بزرگ و سبز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't be a beast.
[ترجمه ناشناس] ادم باش
|
[ترجمه گوگل]هیولا نباش
[ترجمه ترگمان]جانور نباش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. a beast in a heraldic depiction.
[ترجمه گوگل]یک جانور در یک تصویر هرالدیک
[ترجمه ترگمان]یه جانور در یک depiction
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Stop goading the poor beast!
[ترجمه ariaee] سنگ زدن به حیوان بیچاره را تمام کنید
|
[ترجمه گوگل]دست از سرکشی به جانور بیچاره بردارید!
[ترجمه ترگمان]بس کنید حیوان بیچاره را تحریک کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A city at night is a very different beast .
[ترجمه گوگل]شهری در شب جانوری بسیار متفاوت است
[ترجمه ترگمان]یک شهر در شب، یک حیوان بسیار متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چهارپا (اسم)
all fours, beast, pack animal

حیوان (اسم)
beast, animal, brute

جانور (اسم)
beast, animal, brute, creature

عنتر (اسم)
beast, anthropoid, man-ape, baboon, pongo

انگلیسی به انگلیسی

• animal; brutal person, cruel person
a beast is an animal, especially a large one.

پیشنهاد کاربران

Lions are not poor animals they are beast شیر ها حیوانات بی گناه و مظلومی نیستن اونا خیلی وحشی اند😈
Dangerous or strange animal or human
وحشی
جانور
وحوش
چیزی که کنترل یا کنار آمدن با آن بسیار دشوار است. ( merriam - webster )
معنی دیگری که به حیوان، غول، هیولا و این قبیل کلمات اشاره نداره و کاملاً متفاوته و هیچ کس هم بهش اشاره نکرد: بدکاره، هرزه، که به زنان تن فروش اطلاق میشه که مترادف انگلیسیش میشه : Hooker, bitch
هیولا
قدرتمند
پرقدرت
پر زور
دارای توان زیاد
قابل تعریف
چشمگیر
دیو
برای تعریف کردن از کسی که کارش فوق العاده است نیز استفاده میشه مانند:
You are the beast at animation : شما در کار انیمیشن یک هیولا هستید
خبیث
شدید
when the beast of battle digs in its claws
حیوان صفت
غیر انسانی
حیوان، جانور، عنتر
مزخرف
مثال: beastly book =کتاب مزخرف
دیو و دلبر
beauty and the beast
آدم حیوان صفت
This place is dangoures for beast
عصبانی مثل حیوان
خودمانی=سگ شدن
دیو - صفتی برای اشاره به یک انسان بی رحم و بد رفتار
حیوان وحشی
موجودی که شاخدار و سم دار، جن کافر ، شیطان ، موجود انسان و بز
هیولا، وحشی
موجود فرا انسانی
زشت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس