• : تعریف: (informal) in poor or damaged condition because of age or hard use; in disrepair; shabby. • مشابه: old, run-down, shabby
- a beat-up old truck
[ترجمه گوگل] یک کامیون قدیمی ضرب و شتم [ترجمه ترگمان] یه کامیون قدیمی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Beat up the eggs before you add the flour.
[ترجمه مالک] تخم مرغ ها را قبل از افزودن آرد هم بزنید.
|
[ترجمه گوگل]قبل از اضافه کردن آرد تخم مرغ ها را با همزن بزنید [ترجمه ترگمان]قبل از این که آرد را اضافه کنید، تخم مرغ را بزنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He beat up on my brother's kid one time.
[ترجمه گوگل]او یک بار بچه برادرم را کتک زد [ترجمه ترگمان] یه بار به بچه برادرم ضربه زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Some violent men beat up their sons, until the boys are strong enough to hit back.
[ترجمه گوگل]برخی از مردان خشن پسران خود را کتک می زنند، تا زمانی که پسران آنقدر قوی می شوند که بتوانند پاسخ دهند [ترجمه ترگمان]برخی از مردان خشن پسران خود را کتک می زنند تا اینکه پسرها به اندازه کافی قوی هستند که بتوانند به آن ها ضربه بزنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The ship beat up to windward.
[ترجمه گوگل]کشتی به سمت باد کوبید [ترجمه ترگمان]کشتی به طرف باد می وزید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The manager went out to beat up custom for the company.
[ترجمه گوگل]مدیر بیرون رفت تا سفارشی را برای شرکت مورد ضرب و شتم قرار دهد [ترجمه ترگمان]مدیر برای شرکت در شرکت بیرون رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Of course it's not OK to beat up on your wife.
[ترجمه گوگل]البته کتک زدن همسرت درست نیست [ترجمه ترگمان]البته اشکالی ندارد که زنت را کتک بزنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He beat up on her bad.
[ترجمه گوگل]او را بد کتک زد [ترجمه ترگمان] اون بدجوری کتکش زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. We beat up for soldiers.
[ترجمه گوگل]ما برای سربازان کتک زدیم [ترجمه ترگمان]ما به خاطر سربازها زدیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He beat up her quarters yesterday.
[ترجمه گوگل]دیروز او را کتک زد [ترجمه ترگمان]دیروز او را کتک زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Our people beat up through many difficulties.
[ترجمه گوگل]مردم ما در بسیاری از مشکلات شکست خوردند [ترجمه ترگمان]مردم ما با مشکلات زیادی سر و کار داشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. They remorselessly beat up anyone they suspected of supporting the opposition.
[ترجمه گوگل]آنها با وجدان هر کسی را که مظنون به حمایت از مخالفان بودند، کتک زدند [ترجمه ترگمان]آن ها به هر کسی که مظنون به حمایت از مخالفان بود، دست زدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. We beat up the enemy's quarters last night.
[ترجمه گوگل]دیشب محله های دشمن را زدیم [ترجمه ترگمان]دیشب خانه دشمن را شکست دادیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He could not beat up against her.
[ترجمه گوگل]او نمی توانست او را کتک بزند [ترجمه ترگمان]نمی توانست بر او غلبه کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Beat up the egg in this wine.
[ترجمه گوگل]تخم مرغ را در این شراب بزنید [ترجمه ترگمان]تخم مرغ رو تو این شراب شکست بده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Let me take a rest(sentence dictionary), I'm all beat up.
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید استراحت کنم (فرهنگ جمله ها)، من همش کتک خورده ام [ترجمه ترگمان]بگذارید کمی استراحت کنم (فرهنگ لغت را)، من همه آن ها را شکست می دهم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[نساجی] دفتین زدن
انگلیسی به انگلیسی
• give a beating to, hit repeatedly, pound a beat-up car, piece of equipment, or other object is old, battered, and in bad condition; an informal word.
پیشنهاد کاربران
hit or kick sb hard, many times
احساس گناه کردن
سرزنش کردن Don't beat yourself up خودتو سرزنش نکن
beat up and down: to run first one way and then another. بالا و پایین کردن مثال: the three man were beating up and down from the highest point to the water's edge.
فرو کوفتن
در امریکن به معنای ضعیف کشی هم میشه ( کتک زدن کسی که ازت کوچیک تر یا ضعیف تره )
بعضی از مردان خشن پسران خود کتک می زنند تا زمانی که آنها بزرگ شوند و آنها ( پدرشان ) را کتک بزنند ( عوضش رو دربیاورند )
I got beat up کتک خوردم و اشاره به بد جور کتک خوردن داره که اصلاحا میگیم شل و پل شدن
چند بار و محکم کتک زدن
Beat up: ( خودمونی ) زدن و شل و پل کردن Macmillan:👇👇👇👇 ( Informal ) to hurt someone by hitting or kicking them many times. Eg: They threatened to beat me up if I didn’t give them my wallet. اون منو تهدید کرد که اگه بهشون کیف پولم رو ندم میزنه منو شل و پلم میکنه.