being

/ˈbiːɪŋ//ˈbiːɪŋ/

معنی: جوهر، شخصیت، وجود، هستی، موجود زنده، فرتاش، افریده
معانی دیگر: بودن، هستن، هستومند، کمال، موجود، جاندار، چون، (وجه وصفی معلوم فعل: to be)، زمان حال فعل be to، مخلوق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state or fact of living or existing.
مترادف: actuality, entity, existence, life
متضاد: nonbeing
مشابه: animateness, fact, living, presence, reality, subsistence

(2) تعریف: any living creature.
مترادف: creature
مشابه: animal, beast, earthling, human, individual, life, man, mortal, person, soul, the living

(3) تعریف: essential or fundamental character; whole self.
مترادف: core, nature, soul, spirit
مشابه: essence, psyche, quiddity, substance

جمله های نمونه

1. being a housewife with five children is not an easy task
خانه داری با پنج تا بچه کار آسانی نیست.

2. being a travelling salesman has allowed him to pamper his wanderlust
فروشنده ی سیار بودن به او اجازه داده است که سفر دوستی خود را اقناع کند.

3. being able to speak spanish smoothed my path
توانایی صحبت کردن به زبان اسپانیایی راه مرا هموار کرد.

4. being accused of murder added to his infamy
اتهام به قتل او را رسواتر کرد.

5. being and non-being
بود و نبود

6. being bitchy was one of kokab's failings
پرمدعایی یکی از نکات ضعف کوکب بود.

7. being in the country made a refreshing change
بودن در ییلاق تنوع دلپذیری بود.

8. being late got him in a jam with his boss
تاخیر ورود،او را با رئیسش دچار درگیری کرد.

9. being thankful for your blessings will increase your blessings
شکر نعمت،نعمتت افزون کند

10. being tired, i went to bed
چون خسته بودم به بستر رفتم.

11. being with sherry is heavenly bliss
بودن با شری موهبت آسمانی است.

12. being as (or that)
(عامیانه) زیرا،چون

13. he being a boss! he lacks the capability
او و ریاست ! ظرفیت آن را ندارد.

14. his being late angered the teacher greatly
دیر آمدن او معلم را سخت برآشفت.

15. stop being a bum, and go find a job!
بی عاری را کنار بگذار و برو شغلی پیدا کن !

16. stop being so sensitive about your color!
اینقدر درباره ی رنگ (پوست) خود حساس نباش !

17. their being seen
دیده شدن آنها

18. a rational being
موجود عاقل (منطقی)

19. an ideal being
یک موجود آرمانی

20. are you being attended to?
(معمولا در فروشگاه ها و غیره) آیا کسی به شما رسیده است ؟ فرمایشی دارید؟

21. every human being is unique
هر انسانی منحصر به فرد است.

22. every human being is valuable in the sight of god
در نظر خداوند هر انسانی دارای ارزش است.

23. he is being tried for murder
دارند او را به اتهام قتل محاکمه می کنند.

24. he is being used by his wife's family
خانواده ی زنش سوار او شده اند.

25. parvin enjoyed being a teacher
پروین از معلم بودن خوشش می آمد.

26. the gas, being lighter than air, elevates the balloon
گاز چون از هوا سبک تر است بالون را بالا می برد.

27. the reports being bandied about are completely false
گزارش هایی که دهان به دهان می گردد کاملا دروغ است.

28. the stairway being too narrow they slung the piano up with ropes
چون پلکان باریک بود پیانو را با طناب بالا کشیدند.

29. they are being denied the opportunity to grow as normal children
به آنها این فرصت داده نمی شود که مثل بچه های دیگر از رشد طبیعی برخوردار باشند.

30. they are being watched by the police
پلیس آنها را تحت نظر دارد.

31. to him, being late was an unforgivable sin
تاخیر داشتن در نظر او خطای نابخشودنی بود.

32. we are being deafened by the neighbor's radio
رادیوی همسایه گوش ما را کر می کند.

33. bring into being
به وجود آوردن

34. come into being
به وجود آمدن

35. a feeling of being alone
احساس تنها بودن

36. dickers which are being discussed in the lobby of the parliament
بده و بستان هایی که در سرسرای پارلمان مورد مذاکره قرار می گیرد

37. forgive us for being so late!
از این که این قدر دیر آمده ایم پوزش می خواهیم !

38. he just missed being hit by a car
نزدیک بود ماشین به او بزند.

39. her paintings are being shown at the negarestan
نقاشی های او را در نگارستان به نمایش گذاشته اند.

40. i apologize for being late
از اینکه دیر آمده ام معذرت می خواهم.

41. it is good being an artist
هنرپیشه بودن خوب است.

42. it was like being a child again
احساس می کردم که دوباره بچه شده ام.

43. my patience was being exhausted
صبرم داشت تمام می شد.

44. teaching is also being automated
تدریس نیز دارد ماشینی می شود.

45. the ignominy of being imprisoned for theft
رسوایی زندانی شدن به خاطر دزدی

46. the odds of being hired are in your favor because you have a doctorate
چون دکترا داری احتمال اینکه تو را استخدام کنند زیاد است.

47. the scene now being enacted in the courtroom
صحنه ای که اکنون در دادگاه در شرف اجرا می باشد.

48. the ship was being battered by the waves
کشتی داشت زیر کوبش های امواج متلاشی می شد.

49. this film is being played in several cinemas
این فیلم را در چندین سینما نشان می دهند.

50. for the time being
فعلا،حالا

51. for the time being
فعلا،موقتا

52. fear permeated his whole being
ترس همه ی وجودش را فرا گرفت.

53. he is accustomed to being alone
او به تنها بودن خو گرفته است.

54. he is used to being babied by his wife
عادت کرده است که زنش او را تر و خشک کند.

55. he maneuvered himself into being asked to sing
کاری کرد که از او خواهش کنند که آواز بخواند.

56. he was arrested for being drunk and molesting a woman
او را به خاطر مستی و دست یازی به یک زن توقیف کردند.

57. his latest release is being shown in many cinemas
آخرین فیلم او را در بسیاری از سینماها نشان می دهند.

58. i got used to being alone
به تنها بودن عادت کردم.

59. lacking two grams of being a kilo
دو گرم مانده که یک کیلو بشود.

60. man is a social being
انسان موجودی اجتماعی است.

61. new-model autos are now being phased in
اتومبیل های مدل جدید را دارند به تدریج عرضه می کنند.

62. our medical facilities are being upgraded
تاسیسات پزشکی ما در دست بهسازی است.

63. the clatter of dishes being washed
صدای تلق تلق شستن ظرف ها

64. the crinkle of paper being crunched
صدای خش خش کاغذی که دارد مچاله می شود

65. the harbor still is being dredged for iron scraps and sunken boats
هنوز مشغول تمیز کردن بندر از کشتی های غرق شده و آهن پاره ها هستند.

66. the interaction of each being with its own environment
هم کنش هر موجود با محیط خود

67. the material aspects of being
جنبه های مادی وجود

68. to prevent a decision's being reached by interposing a veto
برای جلوگیری از تصمیم گیری وتو کردن

69. we pride ourselves on being iranian
ما به ایرانی بودن افتخار می کنیم.

70. what's your alibi for being absent so often?
به چه بهانه ای این همه غیبت می کنی ؟

مترادف ها

جوهر (اسم)
heart, matter, substance, acid, ink, quintessence, being, juice, marrow, quiddity

شخصیت (اسم)
identity, character, being, self, amour-propre, self-esteem, personality, personage, individuality, individuation, selfhood, selfdom

وجود (اسم)
quality, being, person, personality, essence, existence, entity, gink, individuation

هستی (اسم)
being, reality, objectivity, essence, existence

موجود زنده (اسم)
being, wight

فرتاش (اسم)
being

افریده (اسم)
being, creature

انگلیسی به انگلیسی

• existence; entity; creature

پیشنهاد کاربران

Being ( هستی )
Nothing ( نیستی )
Existence ( وجود )
Essence ( ماهیت )
موجودیت، وجود داشتن
مثال: Being a doctor requires a lot of hard work.
بودن دکتر نیاز به زحمت زیادی دارد.
انواع کاربردها:
۱. نسبت دادن صفات
Why are you being so cruel to your children?
۲. مجهول استمراری
luncg is/was being cook.
۳. بجای as یا since یا because
Being late, he couldn't make it
۴. به عنوان اسم
I'm a human being.
بذارید با مثال براتون توضیح بدم؛
- اگر شما بخواید شخصیت �کلی� یک نفر رو توصیف کنید، این طوری می نویسید:
you are lazy. | تو تنبلی.
- اما اگر شخصیت کلی یک نفر براتون ملاک نباشه و فقط بخواید �حالت اون لحظه� رو توصیف کنید، می نویسید:
...
[مشاهده متن کامل]

you are being lazy. | تو داری تنبلی می کنی.
- پس being شخصیت کلی رو یک. نفر رو توصیف نمی کنه، بلکه مود اون روزش رو بیان می کنه.
- همین.

شده :
Your child is being naughty.
بچه ات شیطون شده ( قبلا نبود ، چرا الان شیطونی میکنه انقدر؟ )
کاربر حسین اگه جمله تون به این صورت ترجمه بشه هم از نظر فارسی درسته و هم دیگه مشکل قواعدی نداره چون توی فارسی هیچ وقت نمیگیم در آینده در حال برگزاری هست یا نیست!!!
No matches are being played at the next weekend
هیچ مسابقه ای قرار نیست آخر هفته بعد برگزار بشه
کاربر حسین، چطور در آخر هفته بعد، یعنی در آینده، مسابقه در حال برگزاریه؟
همه ساختارها زبان انگلیسی با زبان فارسی تطابق ندارد و در این موارد باید جمله را براساس ساختار زبان فارسی و آنچه به گوش فارسی زبانان آشناست ترجمه کرد، بعضی وقت ها لازم است ماضی بعید در انگلیسی به گذشته ساده ترجمه شود و همینطور زمان های دیگر. . .
...
[مشاهده متن کامل]

به عنوان
در جملات مجهول حال استمراری ( Passive Present Continuous )
در حالِ . . . . معنا می شود. مثال:
No matches are being played at the next weekend
ترجمه درست : هیچ مسابقه ای در حال برگزاری در آخر هفته بعد نیست
...
[مشاهده متن کامل]

ترجمه غلط : هیچ مسابقه ای در آخر هفته بعد برگزار نمی شود
زیرا رعایت نکردن ساختار در ترجمه باعث بروز خطا در یادگیری دروس آینده و پیدا نکردن تفاوت قواعد دیگر خواهد شد

I'm being selfish
رفتارم از سر خودخواهیست. خودخواه شده ام.
این دو تا هم معادل های جدیدی هستن که به نظرم فارسی تر و خوشگل تره.
در جایگاه حرف اضافه مترادف است با as به معنی "به عنوانِ"
هستی , وجود
being به معنی رفتار کردن هم هست. مثلاً
Sorry if I'm being honest.
ببخشید اگه رو راستم یا ببخشید اگه با روراستی باهات رفتار می کنم.
بودن
شدن
فعل be هست ک ing گرفته. . .
شروع شدن
بودن, ماندن, شدن, زیستن, وجود داشتن
وجود
موجود
بودن
شخصیت
باشنده
زمان حال فعل be to، مخلوق، شخصیت یک فرد.
اسم:
existence. وجود داشتن.
"the railway brought many towns into being""راه آهن بسیاری از شهرها را به وجود آورد"
being alive; living. زنده بودن؛ زندگی کردن.
"holism promotes a unified way of being"
...
[مشاهده متن کامل]

the nature or essence of a person. طبیعت یا ماهیت یک شخص.
"sometimes one aspect of our being has been developed at the expense of the others"
"گاهی اوقات یک جنبه از وجود ما به هزینه دیگران توسعه یافته است"
a real or imaginary living creature or entity, especially an intelligent one. موجود زنده واقعی یا تخیلی، به ویژه یک هوشمند.
"alien beings""موجودات بیگانه"
فعل:
present participle of be.

شدن
begin by being still : همچنان هر موجودی ذیل وجود [او جل و علا] است
ذات

I LIKE BEING A PILOT VERY MUCH

بودن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس