bilk

/ˈbɪlk//bɪlk/

معنی: چرند، فریب، گول، کلاه سر گذاشتن، از پرداخت طفره زدن
معانی دیگر: کلاهبرداری کردن، تقلب کردن، (در پرداخت دیون و غیره) طفره رفتن، شانه خالی کردن، (از گیر کسی) فرار کردن، دوری کردن، زیرقول و قراری زدن، سرباز زدن، ناکام کردن، فریواندن، کلاه سر کسی گذاشتن، از پرداخت وجهی طفره زدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bilks, bilking, bilked
(1) تعریف: to defraud or swindle, esp. by avoiding due or promised payment.
مترادف: burn, cheat, con, cozen, deceive, defraud, fleece, gull, gyp, rook, swindle, trick, victimize
مشابه: bamboozle, diddle, dope, exploit, gaff, hoax, hoodwink, humbug, milk, mulct, rip off, skin

- He had bilked his creditors for some time, but now they were beginning to take action against him.
[ترجمه گوگل] مدتی بود که طلبکارانش را زیر پا گذاشته بود، اما اکنون شروع به اقدام علیه او کرده بودند
[ترجمه ترگمان] مدت مدیدی بود که او طلبکاران خود را به سر برده بود، اما اینک شروع به اقدام بر ضد او کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The swindlers made away with the customers' gold jewelry and bilked them of the cash that should have been theirs.
[ترجمه گوگل] کلاهبرداران زیورآلات طلای مشتریان را دور ریخته و پول نقدی که باید مال آنها می بود را از آنها خارج کردند
[ترجمه ترگمان] کلاه برداری جواهرات را با جواهرات گران قیمتی مشتریان دور کرد و آن ها را از وجه نقد و پولی که مال آن ها بود پاک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to frustrate or thwart.
مترادف: balk, frustrate, hinder, thwart
مشابه: cross, defeat, foil, impede, obstruct, oppose

- Her hopes were bilked by misfortune.
[ترجمه گوگل] بدبختی امیدهایش را از بین برد
[ترجمه ترگمان] امیدهای او پر از بدبختی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: bilker (n.)
• : تعریف: one who cheats or swindles.
مترادف: cheat, con man, confidence man, flimflammer, fraud, shark, swindler
مشابه: bandit, crook, sharper, sharpie, trickster

جمله های نمونه

1. to bilk the police
از چنگ پلیس گریختن

2. He bilked us of all our money.
[ترجمه امین] اون همه پولمون رو بالا کشید
|
[ترجمه گوگل]او تمام پولمان را از ما گرفت
[ترجمه ترگمان] اون همه پولمون رو گول زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Consumers were bilked out of more than $000.
[ترجمه گوگل]مصرف کنندگان از بیش از 000 دلار خارج شدند
[ترجمه ترگمان]مصرف کنندگان بیش از ۲۰۰۰ دلار خرج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They are charged with bilking investors out of millions of dollars.
[ترجمه Fariba] آن ها متهم به کلاهبرداری بیش از میلیون ها دلار از سرمایه گذاران هستند.
|
[ترجمه گوگل]آنها متهم هستند که سرمایه گذاران را از میلیون ها دلار پول درآورده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها به سرمایه گذاران bilking از میلیون ها دلار متهم شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hubbell also was indicted on charge of bilking his clients at the Rose firm.
[ترجمه گوگل]هابل همچنین به اتهام دو زدن مشتریانش در شرکت رز متهم شد
[ترجمه ترگمان]Hubbell همچنین به اتهام bilking clients در شرکت رز تحت تعقیب بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Labor is all societies bilk the foundation with existence and development.
[ترجمه گوگل]کار همه جوامعی است که پایه و اساس موجودیت و توسعه را به هم می بندد
[ترجمه ترگمان]کار تمام جوامعی است که پایه و اساس حیات و توسعه را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The bilk activity that uses Internet to undertake emerges in endlessly, pattern face - lifting is ceaseless.
[ترجمه گوگل]فعالیت بیلک که از اینترنت برای انجام آن استفاده می کند، به صورت بی پایان و الگو ظاهر می شود - لیفتینگ بی وقفه است
[ترجمه ترگمان]فعالیت bilk که از اینترنت برای عهده دار شدن به طور بی پایان استفاده می کند، بی وقفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Although search engine to change without the bilk that discovers you, your competitor may inform against you.
[ترجمه گوگل]اگر چه موتور جستجو برای تغییر بدون بیلک که شما را کشف می کند، رقیب شما ممکن است علیه شما اطلاع دهد
[ترجمه ترگمان]اگر چه موتور جستجو می تواند بدون the که شما را کشف می کند تغییر کند، رقیب تان ممکن است به شما اطلاع دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Join in chain bilk runs rampant, credulous these advertisement, make a lot of people disastrous.
[ترجمه گوگل]پیوستن به زنجیره بیلک اجرا می شود شایع است، این تبلیغات ساده لوحانه، بسیاری از مردم را فاجعه بار می کند
[ترجمه ترگمان]پیوستن به زنجیره ای bilk شایع شده، این تبلیغ را زود باور کنید، افراد زیادی را disastrous کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Pattern renovates " network bilk " caused huge loss to American public and society.
[ترجمه گوگل]بازسازی الگوی "شبکه بیلک" خسارات زیادی به مردم و جامعه آمریکا وارد کرد
[ترجمه ترگمان]الگوی \"bilk شبکه\" خسارت عظیمی را به جامعه و جامعه آمریکایی وارد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's not unusual for people to try to bilk pro athletes out of money. It's a little odd when the crook is a cook.
[ترجمه گوگل]این غیرعادی نیست که مردم سعی کنند بدون پول ورزشکاران حرفه ای را به جان خریدند زمانی که کلاهبردار آشپز باشد کمی عجیب است
[ترجمه ترگمان]برای مردم عادی نیست که تلاش کنند تا ورزش کاران حامی مالی را از پول دور کنند وقتی که یک آشپز یک آشپز است، کمی عجیب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. True of, false, bilk of, exaggerative of I say.
[ترجمه گوگل]درست است، نادرست، نادرست، اغراق آمیز از من می گویم
[ترجمه ترگمان]خیانت، فریب، فریب، گول زدن من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Then they make an ebook to bilk even more money from the technique .
[ترجمه گوگل]سپس آنها یک کتاب الکترونیکی می سازند تا پول بیشتری از این تکنیک به دست آورند
[ترجمه ترگمان]سپس آن ها تصمیم می گیرند که از این تکنیک حتی پول بیشتری به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Police concludes this is a kind of new bilk technique.
[ترجمه گوگل]پلیس نتیجه می گیرد که این یک نوع تکنیک جدید بیلک است
[ترجمه ترگمان]پلیس این گونه نتیجه گیری می کند که این نوعی تکنیک bilk جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چرند (اسم)
windy, baloney, stuff, balderdash, blether, crap, blather, hokum, bosh, bologna, bilge water, bilk, boloney, trumpery, haver, rigmarole, jive, piffle

فریب (اسم)
bewitchment, conjuration, cheat, humbuggery, wile, allurement, lure, enticement, deception, deceit, fraud, delusion, temptation, seducement, magic, sorcery, bluff, bamboozle, bilk, bob, humbug, brogue, cantrip, imposture, swindle, defraudation, diabolism, hocus-pocus, goety, hoodoo, inveiglement

گول (اسم)
illusion, cheat, deception, jape, bilk, gull, cajolement, cajolery, humbug, crimp

کلاه سر گذاشتن (فعل)
bilk, bonnet

از پرداخت طفره زدن (فعل)
bilk

انگلیسی به انگلیسی

• cheat out of money, defraud; slip away from

پیشنهاد کاربران

گول، کلاه سر ( کسی ) گذاشتن، از پرداخت ( وجهی ) طفره زدن، چرند
frustrate, baffle, balk, beat, circumvent, dash, disappoint, foil, ruin, thwart, cheat, chouse, cozen, defraud, diddle, do, flimflam, gyp, overreach, escape, avoid, double, duck, elude, eschew, evade, shun, shy
کلاه برداری
government waste has bilked the taxpayer of billions of dollars"

بپرس