bingo

/ˈbɪŋɡoʊ//ˈbɪŋɡəʊ/

معنی: یکنوع بازی شبیه لوتو
معانی دیگر: (نوعی بازی قمار) لوتو، بینگو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: bingos
• : تعریف: a game of chance in which markers are placed on numbered squares on a card, in accordance with numbers chosen randomly and announced by a caller, and which is won by placing five such markers in a row.

جمله های نمونه

1. Bingo! That's the one I've been looking for.
[ترجمه ..‌.] بینگو این همونه که دنبالشم
|
[ترجمه 99999] بینگو ان همان است که من و تو میخواهیم
|
[ترجمه میثم نبی پور] خودشه! همونیه که دنبالش بودم
|
[ترجمه آترین] بینگو ( خودشه ) همونی که دنبالش بودم ( میخواستم )
|
[ترجمه گوگل]بینگو! همونی که دنبالش بودم
[ترجمه ترگمان]بینگو این همانی است که دنبالش بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Vera won £20 at bingo.
[ترجمه محمد حسین سهرابپور] ورا 20 پوند بر سر بازی بینگو برنده شد
|
[ترجمه ] ورا در بازی بینگو ( بازی ای شبیه به لوتو ) ۲۰ پند برنده شد
|
[ترجمه Cow 🐄] ورا بیست پوند در بینگو برد.
|
[ترجمه گوگل]ورا 20 پوند در یک بینگو برد
[ترجمه ترگمان]ورا ۲۰ پوند برای بینگو برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The computer program searches, and bingo! We've got a match.
[ترجمه گوگل]برنامه کامپیوتری جستجو می کند و یکنوع بازی شبیه لوتو! ما یک مسابقه داریم
[ترجمه ترگمان]برنامه کامپیوتری، و بینگو، ما یه مسابقه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The local cinema has been made into a bingo hall.
[ترجمه گوگل]سینمای محلی به یک سالن بینگو تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]سینمای محلی به یک انجمن بینگو تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I was in a market in Tangier and bingo! I found this.
[ترجمه گوگل]من در یک بازار در طنجه و یکنوع بازی شبیه لوتو بودم! این را پیدا کردم
[ترجمه ترگمان]من توی یه بازار توی \"طنجه\" و بینگو کار کردم اینو پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's gone to effing bingo again.
[ترجمه گوگل]او دوباره به سراغ افینگ یکنوع بازی شبیه لوتو رفته است
[ترجمه ترگمان]اون دوباره به بازی بینگو رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We played bingo and had a cup of tea and a laugh.
[ترجمه گوگل]ما بینگو بازی کردیم و یک فنجان چای خوردیم و خندیدیم
[ترجمه ترگمان]ما بینگو بازی کردیم و یه فنجون چای و یه خنده داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bingo broke me in and taught me the ropes, and little by little I became his boy.
[ترجمه گوگل]بینگو مرا شکست و طناب زدن را به من یاد داد و کم کم پسر او شدم
[ترجمه ترگمان]بینگو من رو شکست و اون طناب ها رو بهم یاد داد و کم کم پسر اون شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The casino offers just bingo and 200 slot machines.
[ترجمه گوگل]کازینو فقط یکنوع بازی شبیه لوتو و 200 دستگاه اسلات ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]کازینو فقط کارت های بینگو و ۲۰۰ دستگاه Slot هم ارائه می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We consider bingo in Plaistow. Fringe theatre in Islington is too bourgeois.
[ترجمه گوگل]ما یکنوع بازی شبیه لوتو را در Plaistow در نظر می گیریم تئاتر حاشیه ای در ایسلینگتون بیش از حد بورژوازی است
[ترجمه ترگمان]ما بینگو را در Plaistow در نظر می گیریم theatre در Islington خیلی bourgeois
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Phone calls have become roulette or bingo games.
[ترجمه گوگل]تماس های تلفنی به بازی های رولت یا یکنوع بازی شبیه لوتو تبدیل شده اند
[ترجمه ترگمان]تماس های تلفنی به بازی رولت یا بینگو تبدیل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Permission was sought to use the new bingo machine at meetings of the club and this was granted.
[ترجمه گوگل]اجازه استفاده از دستگاه یکنوع بازی شبیه لوتو جدید در جلسات باشگاه گرفته شد و این اجازه داده شد
[ترجمه ترگمان]اجازه داده شد که از دستگاه بینگو جدید در جلسات باشگاه استفاده شود و این امتیاز داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many become avid readers, work-out maniacs or bingo fanatics during the six months away from home.
[ترجمه گوگل]بسیاری در طول شش ماه دوری از خانه به خوانندگان مشتاق، دیوانه های ورزش یا متعصب بینگو تبدیل می شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها خوانندگان مشتاق، دیوانه کار یا بینگو، در طول شش ماه دوری از خانه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He plays bingo three or four times a week, and he reads a lot.
[ترجمه گوگل]او هفته ای سه یا چهار بار بینگو بازی می کند و زیاد می خواند
[ترجمه ترگمان]او هفته ای سه یا چهار بار با بینگو بازی می کند، و خیلی چیزها را می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یکنوع بازی شبیه لوتو (اسم)
bingo

انگلیسی به انگلیسی

• game of chance
bingo is a game in which each player has a card with numbers on. someone calls out numbers and if you are the first person to have all your numbers called out, you win the game.

پیشنهاد کاربران

۱ _ بازی دبلنا یا بینگو ( نوعی بازی با کارت )
۲ _ خودشه ، همینه ، یافتم !
bingo = that's it
BINGO
همینه
زدی به هدف
خودشه
زدی تو خال
آهااا. . . خودشه. . زدی تو خال
ای ول!
شرط بندیه
به معنای هیچی ، صفر ، خالی
در علوم هوایی: علامت رمز به معنی حداقل سوخت
خودشه اها
یک بازی با کارت های شماره دار
In chat :
You got it right
هیچکس ، در بازی مافیا استفاده میشه . وقتی کسی بهشون رای ندادن
Bingo : در ترم reach 3 کانون زبان ایران
به معنی بازی دبلنا یا دبرنا
زدی تو خال
بازی بینگو، دبلنا
Bingo is a game that is played with numbers cards
در کانون زبان ایران. . . Reach 3
جمله: I played bingo with my friends and I won
bingo =بازی با کارت هایی که روی آنها عدد چاپ شده
در Reach 3 کانون زبان میشه 👇
A game that is played with numbered cards
لایک فراموش نشه لطفا

بازی بینگو
بینگو یک بازی مبتنی بر شانس است که داور اعدادی را به صورت تصادفی اعلام می کند و بازیکنان این اعداد تصادفی را با اعدادی که پیشتر بر روی ماتریس های ۵�۵ چاپ شده است مطابقت می دهند. ممکن است ماتریس ها بر روی کاغذ یا مقوا چاپ شده باشند یا به صورت الکترونیکی نمایش داده شده و مجازاً کارت خوانده شوند. در بسیاری از نسخه ها به محض آنکه اولین نفر به نقش ( طرح ) مشخصی از اعداد تصادفی رسید، بازی خاتمه می یابد. معمولاً برنده باید واژهٔ �بینگو!� را فریاد بزند تا سایر بازیکنان و داور را از برد احتمالی اش باخبر کند. سپس داور به بررسی کارت فریادزن می پردازد تا صحت برد او را تصدیق کند. در صورت تصدیق، جایزه به برنده اختصاص می یابد و دور جدیدی از بازی شروع می شود. در این نسخه از بینگو، بازیکنان برای به دست آوردن جایزه با یکدیگر رقابت می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

نسخه های دیگری از بازی هم وجود دارند که با برانگیختن شور و هیجان مشارکت بازیکنان را افزایش می دهند. از زمان اختراع بینگو در سال ۱۹۲۹ تاکنون، این بازی به اشکال متنوعی تکامل یافته و قوانین قمار در هر منطقه، نحوهٔ انجام بازی را قانونمند کرده است. تقریباً نقش های بیشماری را می توان برای بازی انتخاب کرد. در برخی از نسخه های بازی تنها لازم است یک عدد را مطابقت داد و در برخی دیگر می بایست کل کارت را پر کرد. حتی نسخه هایی از بازی هم هست که به بازیکنانی که هیچ عددی را مطابقت نداده اند یا به هیچ نقشی نرسیده اند جایزه داده می شود.

Is a game that ia played with numbered card. ( یک نوع قمار )
در موقع یافتن پاسخ به معنی خودشه هم می دهد
بازی ای است که با کارت شماره دار انجام می شود
Bingo is a game that is played with numbered card
۱ - یه نوع بازی
۲ - در مکالمه به معنای : زدی به هدف - دقیقا - خودشه - قربون دهنت
در واژه وگویش بختیاری به بادمجان بونگو گفته میشود
Game of chance
ایول زدی به هدف
نوعی بازی قمار
. Bingo is a game that is played with numbered cards
1. ( در حال پیدا کردن پاسخ/وسیله ی مورد نظر ) بینگو:پیدایش کردم!
2. یک نوع قمار که با کارت های شماره دار انجام میشود ( مانند همهن دبرنا اما کمی متفاوت )
یه نوع بازیه هست که با کارت های شماره دار بازی میشه
آفرین، خودشه
نوعی بازی قمار
bingo is a game that is played with numbered cards
ایول. بلاخره شد. خودشه
قمار
Bingo is a game that is played with numbered cards
زدی به هدف
بازی که معمولا شرط بندی است وبا کارت ان
جام میشود
our grandparents are playing bingo with numbered cards
A game for having fun
شبیه بازی دبرنا در ایران با شرایط و قوانین شبیه
ولی با تفاوت

نوعی بازی با کارت های عدد دار
یک نوع قمار
بازی که در آن با اعداد بازی می کنند
یک نوع بازی
نوعی بازی با کارت های شماره دار.

در محاوره بمعنای "خودشه!". . وقتی درکاری موفق شده اید یا خوشحالید یا چیزی را درست حدس زده اید
( هنگام یافتن پاسخ ) خودشه، یافتیم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٢)

بپرس