brawl

/ˈbrɒl//brɔːl/

معنی: جنجال، سروصدا کردن، نزاع و جدال کردن
معانی دیگر: کتک کاری پر سر و صدا، زد و خورد و جنجال، بزن بزن، (با سر و صدا) کتک کاری کردن، زد و خورد کردن، کشمکش و جنجال کردن، (در مورد آب جوی یا رود) با صدا جاری بودن، شرشر کردن، دادوبیداد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a noisy fight or argument.
مترادف: affray, donnybrook, fight, fracas, fray, ruckus, tussle, wrangle
مشابه: altercation, argument, battle, broil, free-for-all, melee, quarrel, row, scrap, scuffle, tangle, uproar

- A brawl broke out between the police and the demonstrators, and many people were injured.
[ترجمه گوگل] درگیری بین پلیس و تظاهرکنندگان رخ داد و تعداد زیادی زخمی شدند
[ترجمه ترگمان] نزاعی بین پلیس و تظاهرکنندگان درگرفت و بسیاری از مردم مجروح شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: brawls, brawling, brawled
مشتقات: brawler (n.)
(1) تعریف: to fight or argue noisily.
مترادف: fight, tussle, wrangle
مشابه: altercate, argue, battle, broil, quarrel, scrap, scuffle, tangle, wrestle

(2) تعریف: to flow in a noisy way, as water.
مترادف: rush
مشابه: flow

جمله های نمونه

1. three of his front teeth were knocked out in a brawl
در یک زد و خورد سه دندان جلوش کنده شد.

2. The journalist covered all the details of the brawl in the park.
[ترجمه گوگل]این روزنامه نگار تمام جزئیات نزاع در پارک را پوشش داد
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگار تمام جزئیات نزاع در پارک را پوشش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Larry dreaded a brawl with his father over finding a job.
[ترجمه گوگل]لری از نزاع با پدرش برای یافتن شغل می ترسید
[ترجمه ترگمان]لری از دعوا کردن با پدرش می ترسید که شغلی پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. What started out as a polite discussion soon became a violent brawl.
[ترجمه گوگل]چیزی که به عنوان یک بحث مودبانه شروع شد، خیلی زود به یک نزاع خشونت آمیز تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]چیزی که به عنوان یک بحث مودبانه آغاز شد به زودی یک نزاع خشونت آمیز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They got caught up in a street brawl.
[ترجمه گوگل]آنها در یک نزاع خیابانی گرفتار شدند
[ترجمه ترگمان]اونا توی یه دعوای خیابونی گیر افتادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had been in a drunken street brawl.
[ترجمه گوگل]او در یک نزاع خیابانی مست بود
[ترجمه ترگمان]او درگیر یک دعوای خیابانی مست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Did you take part in the brawl yesterday?
[ترجمه گوگل]آیا شما در دعوای دیروز شرکت کردید؟
[ترجمه ترگمان]دیروز در جدال شرکت کردید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Police officers were injured in a mass brawl outside a nightclub.
[ترجمه گوگل]افسران پلیس در یک نزاع دسته جمعی در خارج از یک کلوپ شبانه مجروح شدند
[ترجمه ترگمان]افسران پلیس در یک درگیری دسته جمعی در بیرون یک کلوپ شبانه زخمی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They had nothing better to do than brawl in the street.
[ترجمه گوگل]آنها کاری بهتر از دعوا کردن در خیابان نداشتند
[ترجمه ترگمان]هیچ کاری بهتر از دعوا و دعوا در خیابان نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The brawl apparently started with a disagreement between two students over a female.
[ترجمه گوگل]این نزاع ظاهرا با اختلاف دو دانشجو بر سر یک دختر شروع شده است
[ترجمه ترگمان]این جنجال ظاهرا با اختلاف دو دانشجو از یک زن آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was knocked out in a brawl at a Hollywood restaurant, suffering a broken jaw and three shattered teeth.
[ترجمه گوگل]او در یک نزاع در یک رستوران هالیوود ناک اوت شد، فک شکسته و سه دندان شکسته شد
[ترجمه ترگمان]او در یک رستوران هالیوود دعوا کرده بود و از فک شکسته و سه دندان خرد شده رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And there was almost a mass brawl 10 minutes before the break after Mark Robson was axed by Gianfranco Parlato.
[ترجمه گوگل]و تقریباً یک نزاع دسته جمعی 10 دقیقه قبل از استراحت پس از تبر زدن مارک رابسون توسط جیانفرانکو پارلاتو رخ داد
[ترجمه ترگمان]و حدود ۱۰ دقیقه قبل از شکستن مارک رابسون پس از آن که مارک رابسون به دست Gianfranco Parlato اخراج شد، وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Daley, like this town, relished a political brawl.
[ترجمه گوگل]دیلی، مانند این شهر، از یک نزاع سیاسی لذت می برد
[ترجمه ترگمان]دلی مانند این شهر از یک جنجال سیاسی لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Louima, a security guard, was arrested in a brawl outside a nightclub in August 199
[ترجمه گوگل]لوئیما، یک نگهبان امنیتی، در یک نزاع بیرون یک کلوپ شبانه در اوت 199 دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]Louima، یک نگهبان امنیتی، در یک نزاع در بیرون کلوپ شبانه در ماه اوت ۱۹۹ فرد دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A climactic scene is a brawl between the wife and husband on a ski-slope about his extra-marital affair.
[ترجمه گوگل]صحنه اوج نزاع بین زن و شوهر در یک پیست اسکی در مورد رابطه خارج از ازدواج او است
[ترجمه ترگمان]صحنه ای نقطه اوج یک نزاع بین زن و شوهر بر سر یک پیست اسکی در رابطه با ماجرای extra است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Several witnesses said that Slatter started the brawl.
[ترجمه گوگل]چندین شاهد گفتند که اسلاتر شروع به نزاع کرده است
[ترجمه ترگمان]چندین شاهد گفتند که Slatter جنجال را آغاز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He got his face cut in a brawl outside a nightclub.
[ترجمه گوگل]او در یک نزاع بیرون یک کلوپ شبانه، صورتش را برید
[ترجمه ترگمان]صورتش وسط یه کلوب شبانه دعوا کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The young men had nothing better to do than brawl in the streets.
[ترجمه گوگل]مردان جوان کاری بهتر از نزاع در خیابان نداشتند
[ترجمه ترگمان]جوان ها هیچ کاری بهتر از دعوا و دعوا در خیابان ها نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جنجال (اسم)
tumult, pother, hubbub, scuffle, jangle, bobbery, brawl, donnybrook, stramash, garboil

سروصدا کردن (فعل)
brabble, brawl

نزاع و جدال کردن (فعل)
brawl

انگلیسی به انگلیسی

• noisy fight or quarrel, punch-up, wrangle, scrap
quarrel; participate in a noisy fight
a brawl is a rough fight or struggle.
when people brawl, they take part in a brawl.

پیشنهاد کاربران

جر و بحث، نزاع و جدال کردن
brawl ( n, v ) ( brɔl ) =a noisy and violent fight involving a group of people, usually in a public place, e. g. Police officers were injured in a violent brawl outside a nightclub. brawler ( n )
brawl
[Noun]
Third arrest made in Iran over brawl with hijab enforcer
به عنوان فعل
شرکت کردن در بزن بزن [ عمومی ]
به عنوان اسم
بزن بزن در عموم، زد وخورد، به جان هم افتادن
معنی اصلی این لغت همونطور که می دونید جرو بحث، دعوا، مرافع هست
ولی بعضی جاها می تونیم "جنگ و نبرد" هم معنی کنیم البته نه اون جنگ و نبردی که در جبهه هست
مثلاً تصور کنید مسابقه ی اسکیت سواری هست که یکی دو تا اسکیت باز از دسته جدا شده و سعی می کنند از حریفان جلو بزنند، در اینجا وقتی این یکی دو تا اسکیت باز دسته رو ترک می کنند "جنگ و نبرد" بین اون یکی دو تا اسکیت باز با بقیه حریفان شروع میشه، این سعی در جلو زدن از حریفان رو به" جنگ و نبرد" تشبیه کرده
...
[مشاهده متن کامل]

نزاع/ دعوای پر سر و صدا ( چه با کتک کاری چه بدون آن ) people who are fighting can be said to be brawling, whether or not they are using their
. fists
A rough war of words
سر و صدا کردن ستا ر گان
بحث و دعوای پر سر و صدا

بپرس