brazen

/ˈbreɪzn̩//ˈbreɪzn̩/

معنی: بی باک، بی شرم، برنجی، بی پروایی نشان دادن، گستاخی کردن
معانی دیگر: (از نظر رنگ و سختی) مثل (فلز) برنج، برنج مانند، پرنگ مانند، ساخته شده از برنج، پررو، بی حیا، گستاخ، چشم سفید، بی آزرم، چشم دریده، وقیح، دارای صدایی شبیه به زنگ برنجی، (صدا) تیز و گوشخراش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: made of or resembling brass.
مترادف: brass, brassy
مشابه: metallic

(2) تعریف: shameless; bold.
مترادف: barefaced, bold, bold-faced, brash, brassy, forward, impudent, insolent, presumptuous, shameless
متضاد: bashful, coy, demure, timid
مشابه: arrogant, audacious, cheeky, defiant, fresh, impertinent, mouthy, overt, rude, saucy

- The elderly woman was shocked at the teenager's brazen retort.
[ترجمه گوگل] زن سالخورده از پاسخ وقیحانه این نوجوان شوکه شد
[ترجمه ترگمان] زن مسن از پاسخ گستاخانه این نوجوان شوکه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: brazens, brazening, brazened
مشتقات: brazenly (adv.), brazenness (n.)
• : تعریف: to face or endure in a bold or defiant way (often fol. by "out" or "through").
مترادف: face

- The suspect maintained his innocence and brazened through the tough interview.
[ترجمه گوگل] مظنون بی گناهی خود را حفظ کرد و در این مصاحبه سخت گستاخانه شد
[ترجمه ترگمان] این مظنون از طریق مصاحبه سخت، بی گناهی خود را حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The criticism was harsh, but she brazened it out.
[ترجمه Metis] انتقاد شدیدی بود ولی او به روی خودش نیاورد.
|
[ترجمه گوگل] انتقاد شدید بود، اما او آن را گستاخانه کرد
[ترجمه ترگمان] انتقاد خشن بود، اما آن را از خود دور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. brazen cups
فنجان های برنجی

2. brazen it out
پررویی کردن،رو را سفت کردن

3. a brazen whore
فاحشه ی بی حیا

4. he made brazen accusations against my father
او تهمت های بیشرمانه ای به پدرم می زد.

5. There were instances of brazen cheating in the exams.
[ترجمه گوگل]مواردی از تقلب وقیحانه در امتحانات وجود داشت
[ترجمه ترگمان]مواردی از تقلب بی شرمانه در امتحانات وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The brazen woman laughed loudly at the judge who sentenced her.
[ترجمه گوگل]زن گستاخ با صدای بلند به قاضی که او را محکوم کرد خندید
[ترجمه ترگمان]زن گستاخ با صدای بلند به قاضی که او را محکوم کرده بود خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They showed a brazen disregard for user's privacy.
[ترجمه گوگل]آنها بی اعتنایی گستاخانه ای به حریم خصوصی کاربر نشان دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها بی احترامی علنی به حریم خصوصی کاربر را نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They're quite brazen about their bisexuality, it doesn't worry them.
[ترجمه گوگل]آنها در مورد دوجنسیتی خود کاملاً گستاخانه هستند، این آنها را نگران نمی کند
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد their کاملا brazen، اما نگران آن ها نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She had become brazen about the whole affair.
[ترجمه گوگل]او در مورد کل ماجرا گستاخ شده بود
[ترجمه ترگمان]از همه این ماجرا گستاخ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His wife could no longer tolerate his brazen love affairs.
[ترجمه گوگل]همسرش دیگر نمی توانست عاشقانه های وقیحانه او را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]همسرش دیگر نمی توانست کاره ای عاشقانه خود را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So what on earth should she do? Brazen it out?
[ترجمه گوگل]پس او باید چه کار کند؟ گستاخی کردن؟
[ترجمه ترگمان]پس چه باید کرد؟ خاموشش کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was a perfect example of sheer brazen cheek.
[ترجمه گوگل]این یک نمونه کامل از گونه های بی شرمانه بود
[ترجمه ترگمان]این یک نمونه کامل از گونه صاف و گستاخانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She could either turn round, or brazen her way past the pressmen to the lower reaches of the parkland.
[ترجمه گوگل]او یا می‌توانست بچرخد، یا با گستاخی از جلوی نیروهای پرس به پایین‌دست‌های پارک عبور کند
[ترجمه ترگمان]او هم می توانست به دور خودش می چرخید و به او اجازه می داد که از the و lower به پایین پارک برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He met Agnes, the brazen lady-in-waiting, whom he had met on his last visit to Kinghorn.
[ترجمه گوگل]او با آگنس، بانوی وقیح در انتظار، که در آخرین دیدار خود از کینگ‌هورن ملاقات کرده بود، ملاقات کرد
[ترجمه ترگمان]او اگنس را دید که در انتظار آخرین دیدارش با Kinghorn بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی باک (صفت)
audacious, brave, bold, intrepid, fearless, dashing, stalwart, brazen, heroic, undaunted, daredevilish, devil-may-care, doughty, venturous, temerarious

بی شرم (صفت)
audacious, brassy, brash, brazen, shameless, unabashed, immodest, barefaced, malapert, brazen-faced

برنجی (صفت)
brazen, brass, rice

بی پروایی نشان دادن (فعل)
brazen

گستاخی کردن (فعل)
brazen, blab, talk up

انگلیسی به انگلیسی

• face with impudence, be defiant, be insolent
brass, metallic; insolent, impudent
if you describe someone as brazen, you mean that they are very bold and do not care if other people think that they are behaving wrongly.
if you have done something wrong and you brazen it out, you behave confidently in order not to appear ashamed.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : brazen
✅️ اسم ( noun ) : brazenness
✅️ صفت ( adjective ) : brazen
✅️ قید ( adverb ) : brazenly
ضایع
brazen cheating
He told me a brazen lie.

بی شرم، بی شرمانه
Shamelessness
Shame less

بپرس