breather

/ˈbriːðər//ˈbriːðə/

معنی: مکی، استراحت
معانی دیگر: کسی که به گونه ی ویژه ای دم می زند، (خودمانی) کسی که با تلفن مزاحم دیگران می شود و به جای حرف زدن نفس بلند می کشد، هواکش، رطوبت زدا، تنفس (بین دو کلاس یا دو زمان پر فعالیت)، فرصت نفس کشیدن، مکک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a short period of rest.
مشابه: respite

- Let's take a breather and get some coffee.
[ترجمه گوگل] بیا یه نفس بکشیم و یه قهوه بخوریم
[ترجمه ترگمان] یه نفسی تازه کنیم و یه کم قهوه بخوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: one who breathes in a specified way.

- He's a mouth-breather, so he snores a lot.
[ترجمه گوگل] او یک نفس نفس می کشد، بنابراین او زیاد خروپف می کند
[ترجمه ترگمان] اون یه دهان بازه، واسه همین یه عالمه خروپف می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a mouth breather
تنفس کننده از دهان

2. Relax and take a breather whenever you feel that you need one.
[ترجمه گوگل]هر زمان که احساس کردید به آن نیاز دارید، آرام باشید و نفس بکشید
[ترجمه ترگمان]آروم باش و یه نفسی عمیق بکش هروقت احساس می کنی به یکی نیاز داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The weekend will give me a slight breather to finish this work in.
[ترجمه گوگل]آخر هفته به من کمی نفس می کشد تا این کار را تمام کنم
[ترجمه ترگمان]آخر این آخر هفته باید یه نفسی تازه کنم تا کارم رو تموم کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Let's have / take a breather for a few minutes.
[ترجمه گوگل]برای چند دقیقه یک نفس بکشیم
[ترجمه ترگمان]بذار یه استراحتی بکنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Tell me when you need a breather.
[ترجمه گوگل]به من بگو وقتی نیاز به نفس داری
[ترجمه ترگمان] وقتی یه نفسی بکشی بهم بگو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I must go out for a quick breather.
[ترجمه گوگل]باید برم بیرون تا یه نفس سریع بکشم
[ترجمه ترگمان]باید یک نفسی تازه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When the last Demon's dead, take a breather before the celebrations start.
[ترجمه گوگل]هنگامی که آخرین شیطان مرده است، قبل از شروع جشن نفس بکشید
[ترجمه ترگمان]وقتی آخرین شیطان مرده، قبل از شروع جشن یک breather بردار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Take your skis off and have a breather.
[ترجمه گوگل]اسکی خود را بردارید و نفس بکشید
[ترجمه ترگمان] skis رو خاموش کن و یه نفسی بکشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With publishers taking a slight breather after the Christmas rush, winter can be a slow season for books.
[ترجمه گوگل]با توجه به اینکه ناشران پس از عجله کریسمس کمی نفس می کشند، زمستان می تواند فصل کندی برای کتاب باشد
[ترجمه ترگمان]با گرفتن کمی breather پس از هجوم کریسمس، زمستان می تواند فصل کند کتاب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Main picture: The female takes a breather.
[ترجمه گوگل]تصویر اصلی: ماده نفس می کشد
[ترجمه ترگمان]تصویر اصلی: ماده گرگ نما را می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Oh, for a breather every few minutes, when the bell rings.
[ترجمه گوگل]آه، هر چند دقیقه یک بار، وقتی زنگ به صدا در می آید
[ترجمه ترگمان]اوه، برای یک لحظه، هر چند دقیقه یک بار زنگ خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A party of skylarks were taking a breather from their incessant high-rise singing to indulge in an early-morning splashing.
[ترجمه گوگل]گروهی از آسمان‌خراش‌ها از آواز بی‌وقفه بلندشان نفس می‌کشیدند تا در صبح زود آب‌پاشی کنند
[ترجمه ترگمان]یک گروه از skylarks، یک نفسی تازه کردند و با صدای بلند شروع به خواندن ترانه ای کردند که صبح زود در حال پاشیدن روی آب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A prolonged breather, during which he took a bar of chocolate out of his pocket and unwrapped it in a leisurely way.
[ترجمه گوگل]یک تنفس طولانی، که در طی آن یک تخته شکلات از جیبش بیرون آورد و آن را با آرامش باز کرد
[ترجمه ترگمان]یک نفس طولانی و طولانی که یک بار شکلات از جیبش بیرون آورد و به آرامی آن را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Regroup and take a breather at midday.
[ترجمه گوگل]دوباره جمع شوید و در ظهر یک نفس بکشید
[ترجمه ترگمان]فردا ظهر یک نفسی تازه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In March, Northampton won a two-month breather from a winding-up order on more than £000 owed to a printing firm.
[ترجمه گوگل]در ماه مارس، نورث همپتون از یک سفارش انحلال با بیش از 000 پوند بدهی به یک شرکت چاپ، دو ماه فاصله گرفت
[ترجمه ترگمان]در ماه مارس، نورثمتن یک breather دو ماهه را از یک سفارش پر پیچ وخم به بیش از ۱۰۰۰ پوند به یک شرکت چاپ رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مکی (اسم)
pause, halt, intermittence, backset, check, breather, cunctation, delay

استراحت (اسم)
rest, relaxation, breather, respite, repose, recumbency, surcease

تخصصی

[مهندسی گاز] هواکش، دریچه تنفس
[پلیمر] ورقه نفوذ دهنده هوا

انگلیسی به انگلیسی

• pause for breath, short break
if you take or have a breather, you stop what you are doing for a short time and have a rest; an informal word.

پیشنهاد کاربران

هواکش
informal reaching the top of the hill, he decided to have a breather: break, rest, pause, interval, respite, breathing space, lull, recess, time out; stop, halt.

بپرس