brindled

/ˈbrɪndl̩d//ˈbrɪndl̩d/

معنی: راه راه، خط دار، رنگ راهراه، خال دار
معانی دیگر: (دارای موی خاکستری یا زرد مایل به قهوه ای که راه راه یا لکه های پر رنگی داشته باشد مثل برخی گربه ها و گاوها و اسب ها) چپار، پلنگی، خلنگ، ابرش، پیسه، brindle : خط دار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: brownish or gray with darker spots or streaks.

- a brindled cow
[ترجمه گوگل] یک گاو قیچی
[ترجمه ترگمان] یک گاو خال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a brindled cow
گاو پیسه

2. The fur lining the cave was a brindled orange; that of the cat creature too.
[ترجمه گوگل]پوشش پوست غار پرتقال بود آن موجود گربه نیز
[ترجمه ترگمان]لایه نازکی از پوست درخت نارنج بود و گربه نیز آن را پیدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I saw his brindled cow feeding on fish remnants.
[ترجمه گوگل]من گاو را دیدم که از بقایای ماهی تغذیه می کرد
[ترجمه ترگمان]من دیدم که گاو his از بقایای ماهی تغذیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Nothing was stirring except a brindled, grey cat, which crept from the ashes, and saluted me with a querulous mew.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز تکان نمی داد به جز یک گربه ی خاکستری که از خاکستر بیرون می آمد و با صدایی متعجب به من سلام می کرد
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز جز یک گربه خاکستری و خاکستری که از خاکستر بیرون می خزید، چیزی تکان نمی خورد و به من سلام می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I saw his brindled cow feeding on fish remnantsHerman Melville.
[ترجمه گوگل]گاو بندکشی اش را دیدم که از بقایای ماهی هرمان ملویل تغذیه می کرد
[ترجمه ترگمان]من دیدم که گاو آخته هاش داره تو خیابون مل ویل تغذیه می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The coat is short, dense and flat, common in solid shades of fawn, brown, black and brindled, with white markings allowed.
[ترجمه گوگل]کت کوتاه، متراکم و مسطح است، معمولاً در سایه‌های یکدست حنایی، قهوه‌ای، سیاه و بریند، با علامت‌های سفید مجاز است
[ترجمه ترگمان]کت کوتاه، چگال و مسطح است و رنگ های سفید مایل به قهوه ای، قهوه ای، سیاه و سفید با نشانه های سفید مجاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. COLOUR : White, black, grey, straw, ginger (rusty), grey-brown, brindled, piebold and speckled.
[ترجمه گوگل]رنگ: سفید، سیاه، خاکستری، حصیری، زنجبیلی (زنگ زده)، خاکستری مایل به قهوه ای، بریندل، پررنگ و خالدار
[ترجمه ترگمان]COLOUR: سفید، سیاه، خاکستری، کاه، زنجبیل (زنگ زده)، خاکستری - قهوه ای، brindled، piebold و خالدار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I found most pitiful a family gathered around a prostrate brown-and-white brindled cow.
[ترجمه گوگل]رقت انگیزترین خانواده ای را دیدم که دور یک گاو سجده دار قهوه ای و سفید دور هم جمع شده بودند
[ترجمه ترگمان]بیشتر خانواده رقت انگیز را پیدا کردم که دور یک گاو قهوه ای سوخته و سفید گرد آمده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

راه راه (صفت)
striped, stripy, brindle, corrugated, brindled, canaliculate, fasciated

خط دار (صفت)
brindle, brindled, striated, streaky, striate, strigose

رنگ راه راه (صفت)
brindle, brindled

خال دار (صفت)
brindle, brindled, spotted, speckled, mottled, having a beauty spot, marked with a mole

تخصصی

[نساجی] راه راه - خط دار - خال دار

انگلیسی به انگلیسی

• pale gray or tan and marked with darker spots and streaks

پیشنهاد کاربران

بپرس