browsing


کامپیوتر : نگاه کردن به فایلها یا لیستهاى کامپیوتر براى پیدا کردن یک چیز جالب

جمله های نمونه

1. cows were browsing amid the flowers on top of the hill
گاوها در میان گل های روی تپه می چریدند.

2. she spent half an hour browsing through the chapter he had already read
او نیم ساعت فصلی را که قبلا خوانده بود جسته گریخته مرور کرد.

3. Cattle is browsing in the field.
[ترجمه امیرحسین هادیزاده] گله در حال چریدن در چراگاه است
|
[ترجمه گوگل]گاو در حال گشت و گذار در مزرعه است
[ترجمه ترگمان]گاو در این زمینه مرور می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was browsing through a magazine one day when a photograph caught my eye.
[ترجمه امیرحسین هادیزاده] روزی در حال وارسی یک مجله بودم که یک عکس نگاه مرا به خودش جلب کرد
|
[ترجمه گوگل]روزی داشتم مجله ای را مرور می کردم که عکسی نظرم را جلب کرد
[ترجمه ترگمان]یک روز در یک مجله مرور می کردم که یک عکس چشمم را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Jon was browsing through the photographs.
[ترجمه بدون نام] جان داشت عکس هارا مرور میکرد
|
[ترجمه گوگل]جون داشت عکس ها را مرور می کرد
[ترجمه ترگمان]جان در میان عکس ها مرور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A lot of people were browsing in the bookstore.
[ترجمه گوگل]افراد زیادی در کتابفروشی مشغول گشت و گذار بودند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم در کتاب فروشی مرور می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Two cows were browsing in the meadow.
[ترجمه امیرحسین هادیزاده] دو گاو در چمنزار در حال چریدن بودند
|
[ترجمه گوگل]دو گاو در چمنزار مشغول گشتن بودند
[ترجمه ترگمان]دو گاو در چمن زار جست و جو می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He sits browsing over a book.
[ترجمه گوگل]او می نشیند و کتابی را مرور می کند
[ترجمه ترگمان]او روی یک کتاب مرور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Try browsing around in the network bulletin boards.
[ترجمه گوگل]سعی کنید در تابلوهای اعلانات شبکه مرور کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید در تابلوهای اعلانات شبکه پرسه بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Deer were browsing under the trees.
[ترجمه A.A] گوزنها زیر درختان در حال چرا بودند
|
[ترجمه گوگل]آهوها زیر درختان در حال گشت و گذار بودند
[ترجمه ترگمان]گوزن در زیر درختان مرور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Three deers were browsing in the field.
[ترجمه A.A] سه گوزن در دشت در حال چرا بودند
|
[ترجمه گوگل]سه آهو در مزرعه در حال گشت و گذار بودند
[ترجمه ترگمان]سه deers در این میدان به گشت و گذار پرداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The trip allows you plenty of time for browsing around the shops.
[ترجمه گوگل]این سفر به شما زمان زیادی برای گشت و گذار در مغازه ها می دهد
[ترجمه ترگمان]این سفر به شما این امکان را می دهد که در اطراف مغازه ها مرور کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'm browsing the bookshelves for books to read.
[ترجمه دانیال روئین] در حال جستجو کتاب در قفسه کتابها هستم تا کتاب بخوانم
|
[ترجمه گوگل]دارم قفسه های کتاب را می گردم تا کتاب بخوانم
[ترجمه ترگمان]دارم کتاب قفسه های کتاب رو می گردم تا کتاب بخونم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I was browsing through a magazine at the station bookstall when I noticed Susan.
[ترجمه گوگل]داشتم مجله ای را در غرفه کتاب ایستگاه مرور می کردم که متوجه سوزان شدم
[ترجمه ترگمان]وقتی به سوزان توجه کردم، داشتم توی یه مجله توی یه مجله می گشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] نگاه کردن به فایلها یا لیستهای کامپیوتر برای پیدا کردن یک چیز جالب
[زمین شناسی] عملکرد سیستمهای اطلاعاتی که جستجوی عمومی را در پایگاه دادهها بدون لزوم مشخص کردن ملاکهای ویژهای برای جستجو از سوی کارور، امکان پذیر می سازد
[ریاضیات] بررسی

انگلیسی به انگلیسی

• reading of documents on the internet, surfing the net (computers)

پیشنهاد کاربران

چریدن
browsing
وبگردی، گشت و گذار در اینترنت
پرسه زدن در اینترنت
در اینترنت بی هدف اینور و اونور رفتن یعنی ( از این سایت به اون سایت یا از این صفحه به اون صفحه رفتن )
جستجو در کامپیوتر
گشتن - چرخیدن - نگاه کردن
مرور
browsing:چرخیدن، مرور کردن
چرخیدن
جست و جو و نگاه کردن در یک لیست های اینترنتی جالب
جستوجو در اینترنت
معادل look around
یا همون بدنبال چیزی گشتن
اگه با کلمه اینترنت همراه باشه میشه جستجو در اینترنت
دومعنی داره مرور کردن مثال :browsing the internet. مرور کردن ( مطالب ) در اینترنت
یا تماشا کردن ویترین مغازه مثال : l just browsing thanks. من فقط دارن ویترین ها رو تماشا میکنم
گشتن در اینترنت
چرخیدن برای پیدا کردن یه چیز جالب
جستجو در اینترنت
چرخیدن در اینترنت Browsing in the internet
چرخیدن تو خیابون
I just browsing for an hour
جستجو در اینترنت😀👌
البته معنی کلمه browsing the internet
پس معنیش میشه جستجو من مطمئن هستم
آخه کلاس هشتمی هستم ودر درس زبانم این کلمه رو داشتم 👍
گردش در اینترنت

نگاه کردن به موضوعات اینترنت
نگاه کردن ( به ویترین مغازه ها ) مثال ، A: May I help you? B:I'm just browsing
نگاه کردن به فایلها یا لیست ها برای پیدا کردن یک مطلب جالب
گشت و گذار در اینترنت
دیدن صفحات وب ( اینترنت )
وبگردی
مرور کردن مطالب اینترنت
نگاه کردن به موضوعات اینترنتی
چرای دام
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٧)

بپرس