bun

/ˈbən//bʌn/

معنی: مستی، نان کماج، یکجور کلوچه یاکماج، دم خرگوش
معانی دیگر: نان گرد، گیسویی که در پس سر به صورت گره جمع شده باشد، (موی) گوجه ای، (خودمانی) هریک از دو لپ کپل، لمبر، (امریکا - خودمانی) بدمستی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a loaf of bread small enough for a single serving; roll.
مترادف: roll
مشابه: bread, cake, English muffin, muffin

(2) تعریف: a bun-shaped gathering of hair at the back or top of the head.
مترادف: topknot
مشابه: chignon, coil, knot

جمله های نمونه

1. hamburger bun
نان (گرد) همبرگر

2. a raisin bun
نان گرد کشمش دار

3. get a bun on
(امریکا - خودمانی)مست کردن،سیاه مست شدن

4. she has got a bun in the oven
(انگلیس - خودمانی - توهین آمیز) او آبستن است

5. she wore her hair in a tight bun
مویش را سفت پشت سرش جمع کرده بود.

6. I had a cup of tea and a bun at four o'clock.
[ترجمه گوگل]ساعت چهار یک فنجان چای و یک نان خوردم
[ترجمه ترگمان]من یک فنجان چای و یک کلوچه هم در ساعت چهار داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. John, I've something to tell you. I've a bun in the oven.
[ترجمه Sh] جان من باید یک چیزی به تو بگم من حامله هستم
|
[ترجمه گوگل]جان، من باید چیزی به تو بگویم من یک نان در فر دارم
[ترجمه ترگمان]جان، یه چیزی هست که باید بهت بگم من یه کلوچه تو تنور دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He stole a bun from the shop.
[ترجمه گوگل]او یک نان از مغازه دزدید
[ترجمه ترگمان] یه کلوچه از مغازه دزدیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She tied her hair in a bun.
[ترجمه گوگل]موهایش را به صورت نان بست
[ترجمه ترگمان]موهایش را پشت سرش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She coiled her hair into a neat bun on top of her head.
[ترجمه گوگل]موهایش را به صورت یک موی مرتب بالای سرش حلقه کرد
[ترجمه ترگمان]موهایش را روی سرش جمع کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Her hair was tied severely in a bun.
[ترجمه گوگل]موهایش به شدت به صورت کش بسته شده بود
[ترجمه ترگمان]موهایش را سیخ کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She wore her hair in a tight bun.
[ترجمه گوگل]موهایش را به صورت کشی محکم بسته بود
[ترجمه ترگمان]موهایش را پشت سرش گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She wore her hair in a bun.
[ترجمه گوگل]موهایش را به صورت نان پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]موهایش را سیخ کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She swept her hair into a bun at the crown of her head.
[ترجمه گوگل]او موهایش را به شکل یک مو در تاج سرش جارو کرد
[ترجمه ترگمان]موهایش را به صورت دم اسبی بالای سرش جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She did up her hair in a bun.
[ترجمه گوگل]موهایش را به صورت نان آرایش کرد
[ترجمه ترگمان]موهایش را سیخ کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Her hair was neatly coiled into a bun.
[ترجمه گوگل]موهایش به طور مرتب به شکل یک موی حلقه شده بود
[ترجمه ترگمان]موهایش را مرتب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. You cannot eat a bun in one bite.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید یک نان را در یک لقمه بخورید
[ترجمه ترگمان] تو نمی تونی یه تیکه نون بخوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. My hair was pulled back in a bun and I wore neither make-up nor jewelry.
[ترجمه sara] موهای من از پشت گوجه ای بسته شده بود و من نه آرایش داشتم و نه جواهر.
|
[ترجمه گوگل]موهام به عقب کشیده شده بود و نه آرایش کردم و نه جواهرات
[ترجمه ترگمان]موهای من دوباره به سیخ کشیده شد و من نه جواهر درست کردم و نه جواهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. She reminded him of a currant bun.
[ترجمه Samaa] او ( دختر ) با یک کلوچه کشمشی، او ( پسر ) را به یاد آورد.
|
[ترجمه گوگل]او را به یاد نان بیدانه انداخت
[ترجمه ترگمان]او را به یاد یک کشمش currant انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مستی (اسم)
intoxication, bun, drunkenness, inebriation, drunken state, kaif, inebriety, tipsiness

نان کماج (اسم)
bun

یکجور کلوچه یاکماج (اسم)
bun

دم خرگوش (اسم)
bun

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Blood Urea Nitrogen
موضوع: پزشکی
نیتروژن اوره ی خون

انگلیسی به انگلیسی

• (medicine) waste product created during the metabolic process and excreted into the blood (can be used as an indication of renal function)
sweet roll, any of various bread rolls; twist of hair worn at the back of the head
a bun is a small cake or bread roll, often containing currants or spices.
if a woman has her hair in a bun, it is fastened into a round shape at the back of her head.

پیشنهاد کاربران

This is a term used to refer to a rabbit, often in a cute or endearing way. “Bun” is a shortened form of “bunny” and is commonly used in casual conversation or when talking about pet rabbits.
این اصطلاحی است برای اشاره به خرگوش، اغلب به روشی ناز یا دوست داشتنی. "Bun" شکل کوتاه شده "bunny" است و معمولاً در مکالمات معمولی یا هنگام صحبت در مورد خرگوش های خانگی استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

Look at that fluffy bun hopping around the garden.

bun
منابع• https://fluentslang.com/slang-for-rabbit/
Cinnamon buns : کلوچه های دارچینی
نان فانتزی
مدل مو گوجه ای
نان و یا شیرینی گرد و پف دار
👈🏿 اختصار آزمایش ( سرم، پلاسما و شیمی عمومی ) : BUN ✅ واژه کامل : Blood Urea Nitrogen ⭐ معنی ( معادل ) : نیتروژن اوره خون ( پلاسما )
✔️ محدوده طبیعی :
1. 2 - 3. 0 mmol/L
8 - 20 mg/dL
بی ریخت.
دوست پسر یا دوست دختر.
آدم جذاب.
برقراری رابطه جنسی از پشت.
مصرف کردن ماری جوانا یا حشیش.
نان
bun ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: نانک
تعریف: فراوردۀ نانوایی کوچک و گرد تخمیرشده ای که گاهی شیرین و طعم دار و حاوی میوۀ خشک است
انواع نان حجیم
نان های گرد مخصوص برگر
مدل موی گوجه ای
کیک فنجانی، کلوچه
داشتن کلوچه در فر، متلک وار و به معنی حامله بودن هست.
she got a bun in the oven
Bun بستن مو ( به شکل دونات یا کروی پشت سر )
بیوشیمی :
BUN مخفف
Blood urea nitrogen
نیتروژن اوره خون
بالا بودن نیتروژن اوره خون می تواند نشانه عدم کارکرد مناسب کلیه هاست
نرمال
مردان : ۸ تا ۲۴ میلی گرم / دسی لیتر
زنان : ۶ تا ۲۱ میلی گرم / دسی لیتر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس