burnt

/ˈbɜːrnt//bɜːnt/

یکی از دو زمان گذشته و اسم مفعول فعل: burn، سوختگی، سوزش، داه

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: a past tense and past participle of burn.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or concerning artists' paints that are deeper and either warmer or grayer in color than is typical.

- burnt sienna
[ترجمه گوگل] سینا سوخته
[ترجمه ترگمان] sienna سوخته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. burnt out
کاملا سوخته،از کار افتاده،خراب،از پا درآمده،خسته و بیمار

2. a burnt child fears the fire
مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد

3. after the exams, i was completely burnt out
بعد از امتحانات کاملا از پا افتاده بودم.

4. we came to a large city, burnt and waste
به شهر بزرگی رسیدیم که سوخته و ویران بود.

5. A burnt child dreads the fire.
[ترجمه گوگل]کودک سوخته از آتش می ترسد
[ترجمه ترگمان]کودک سوخته از آتش وحشت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He who has burnt his mouth blows his soup.
[ترجمه faezeh] کسی که دهانش را سوزانده سوپش را فوت میکند یا می دمد
|
[ترجمه erfan.md] ضرب المثل : شیر دهنش را سوزانده فوت ماست میدهد
|
[ترجمه گوگل]آن که دهانش سوخته سوپش را باد می کند
[ترجمه ترگمان]کسی که دهانش را می سوزاند، سوپش را هم می کوبد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The burnt child fears the fire.
[ترجمه faezeh] کودک سوخته از آتش می ترسد
|
[ترجمه گوگل]کودک سوخته از آتش می ترسد
[ترجمه ترگمان]کودک سوخته از آتش وحشت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The city was burnt to a desolate waste.
[ترجمه گوگل]شهر در حال سوختن به یک زباله متروکه تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]شهر به کلی از بین رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He burnt the tips of his fingers.
[ترجمه faezeh] اونوک انگشتان خود را سوزاند
|
[ترجمه گوگل]نوک انگشتانش را سوزاند
[ترجمه ترگمان]نوک انگشتانش را سوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The child sat trifling with the burnt bread upon his plate.
[ترجمه گوگل]کودک با نان سوخته روی بشقابش نشسته بود
[ترجمه ترگمان]کودک با نان سوخته در بشقاب خود نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The exhaust valve on my car has burnt out.
[ترجمه گوگل]سوپاپ اگزوز ماشینم سوخته
[ترجمه ترگمان]شیر اگزوز ماشین من خاموش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The crust of the bread is burnt.
[ترجمه گوگل]پوسته نان سوخته است
[ترجمه ترگمان]پوسته نان سوخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The plane was completely burnt out after the crash.
[ترجمه گوگل]هواپیما پس از سقوط به طور کامل در آتش سوخت
[ترجمه ترگمان]هواپیما به طور کامل بعد از سقوط سوخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Half the candle had burnt away.
[ترجمه گوگل]نیمی از شمع سوخته بود
[ترجمه ترگمان]نصف شمع سوخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Burnt bairns dread the fire.
[ترجمه گوگل]بچه های سوخته از آتش می ترسند
[ترجمه ترگمان]دل و روده آدم را از آتش بیرون می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• singed, scorched
burnt is a past tense and past participle of burn.

پیشنهاد کاربران

سوته
معادل بریتیش کلمه burned
سوزاندن_سوخته
مثال:he burnt his hand:او دستش را سوزاند
سوخته کاری شده ( شکل دادن و طرح دادن به چوب به وسیله ی سوزاندن )
سوخته شدن
سوختگی
سوختن یا سوخت
سوخته
سوزش

بپرس