business administration

جمله های نمونه

1. He has a Master's in Business Administration.
[ترجمه گوگل]او فوق لیسانس مدیریت بازرگانی دارد
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Masters in Business Administration Degree is offered through four different modes of study.
[ترجمه گوگل]مدرک کارشناسی ارشد در مدیریت بازرگانی از طریق چهار حالت مختلف تحصیلی ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A degree in business administration or engineering management is especially useful for becoming a general manager.
[ترجمه غزاله] دانشجوی کارشناسی مدیریت تجاری
|
[ترجمه گوگل]مدرک مدیریت بازرگانی یا مدیریت مهندسی به ویژه برای تبدیل شدن به یک مدیر کل مفید است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Initially awards are available in business administration, hospitality, and leisure and tourism.
[ترجمه گوگل]در ابتدا جوایز در مدیریت بازرگانی، مهمان نوازی و اوقات فراغت و گردشگری در دسترس است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Here is a probe on the fasciated business administration in the secondary subsidiary commerical bank.
[ترجمه گوگل]در اینجا یک تحقیق در مورد مدیریت تجاری شیفته در بانک تجاری تابعه ثانویه است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bachelor's Degree in Business Administration, Computer Science, Engineering, MIS or related discipline.
[ترجمه گوگل]مدرک لیسانس در مدیریت بازرگانی، علوم کامپیوتر، مهندسی، MIS یا رشته های مرتبط
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. All things considered, I decided to major in business administration.
[ترجمه گوگل]همه چیز را در نظر گرفتم، تصمیم گرفتم در رشته مدیریت بازرگانی تحصیل کنم
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bachelor's degree or Diploma in Accounting, Finance, Business Administration or related field.
[ترجمه گوگل]لیسانس یا دیپلم حسابداری، مالی، مدیریت بازرگانی یا رشته های مرتبط
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I completed business administration management, sales management, economics, accounting statistics, business statistics, business English.
[ترجمه گوگل]من مدیریت مدیریت بازرگانی، مدیریت فروش، اقتصاد، آمار حسابداری، آمار کسب و کار، انگلیسی تجاری را تکمیل کردم
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. "Gold Faith" Project has realized informationization of industrial business administration in our country, and promoted the development of credibility construction effectively.
[ترجمه گوگل]پروژه "ایمان طلایی" اطلاعاتی سازی مدیریت بازرگانی صنعتی را در کشور ما محقق کرده و توسعه اعتبار را به طور موثر ارتقا داده است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He continued to work there while he pursued a degree in business administration from Philadelphia University.
[ترجمه گوگل]او در حالی که مدرک مدیریت بازرگانی را از دانشگاه فیلادلفیا دنبال کرد، در آنجا به کار خود ادامه داد
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Clear definitions covering fields of accountancy, marketing, production and business administration.
[ترجمه گوگل]تعاریف واضحی که حوزه های حسابداری، بازاریابی، تولید و مدیریت بازرگانی را پوشش می دهد
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We train people in skills such as typing and business administration.
[ترجمه گوگل]ما افراد را در مهارت هایی مانند تایپ کردن و مدیریت بازرگانی آموزش می دهیم
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When he graduated from Northwood University with excellent training in business administration, I felt so proud.
[ترجمه گوگل]وقتی او از دانشگاه نورث وود با آموزش عالی در مدیریت بازرگانی فارغ التحصیل شد، احساس غرور کردم
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] مدیریت بازرگانی

انگلیسی به انگلیسی

• business management, study of management

پیشنهاد کاربران

مدیریت کسب و کار
مدیریت بازرگانی ، مدیریت کسب و کار ، مدیریت تجارت
مدیریت بازرگانی

بپرس