نجام یک کار فوق العاده در مورد چیزی
مطرح کردن - گفتن - پرسیدن
. he busted out that incredible question
کاری/ دعوایی/چیزی . . راه انداختن:
to begin ( doing something ) suddenly - 1
the opposing players busted out with loud - mouth
trash talk
بازیکنان تیم حریف کرکری راه انداختن
بازیکنان تیم حریف کرکری راه انداختن
شروع کردن
مترادف. run away