babyhood

/ˈbeɪbiˌhʊd//ˈbeɪbihʊd/

معنی: بچگی، خردی
معانی دیگر: بچگی

جمله های نمونه

1. The artlessness of babyhood is still there.
[ترجمه گوگل]بی هنری دوران کودکی هنوز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اسم babyhood هنوز آنجاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Between the innocence of babyhood and the seriousness of manhood we find a delightful creature called a "boy".
[ترجمه گوگل]بین معصومیت کودکی و جدی بودن مردانگی، موجودی لذت بخش به نام "پسر" را می یابیم
[ترجمه ترگمان]بین معصومیت کودکی و جدیت مردانگی، یک موجود نازنین را پیدا می کنیم که نام یک پسر نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Most experts agree that babyhood is the best time to learn a second language.
[ترجمه گوگل]اکثر کارشناسان معتقدند که دوران کودکی بهترین زمان برای یادگیری زبان دوم است
[ترجمه ترگمان]اکثر کارشناسان بر این باورند که دوران نوزادی بهترین زمان برای یادگیری زبان دوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For instance, the babyhood showed by pink, then, in childhood, it becomes orange, and becomes other colors in the next.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، کودکی با صورتی نشان داده می شود، سپس در کودکی، نارنجی می شود و در رنگ های بعدی به رنگ های دیگر تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]برای مثال، دوران نوزادی که به رنگ صورتی درآمده است، در دوران کودکی، نارنجی می شود و رنگ های دیگر را در آینده پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Every time I picked her up, from babyhood on, I said, "Up Up" as the verbal command.
[ترجمه گوگل]هر بار که او را بلند می کردم، از کودکی به بعد، به عنوان دستور شفاهی می گفتم: "بالا بالا"
[ترجمه ترگمان]هر بار که او را از دوران نوزادی برمی داشتم، گفتم، \"بالا\"، به عنوان دستور شفاهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The effective management methods used in"babyhood"is now becoming barriers of developing.
[ترجمه گوگل]روش های مدیریت موثر مورد استفاده در "کودکی" در حال حاضر تبدیل به موانع توسعه است
[ترجمه ترگمان]روش های مدیریت موثر مورد استفاده در \"دوران نوزادی\" اکنون در حال تبدیل شدن به موانعی در حال توسعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Every nappy changed is a step away from babyhood.
[ترجمه گوگل]هر پوشک تعویض شده یک قدم با دوران کودکی فاصله دارد
[ترجمه ترگمان]هر nappy یک قدم دورتر از دوران نوزادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The babyhood child grows the growth to be rapid, skeleton's growth needs many calcium.
[ترجمه گوگل]رشد کودک در دوران کودکی سریع است، رشد اسکلت به کلسیم زیادی نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]رشد سریع کودک رشد می کند تا رشد سریع باشد، رشد اسکلت به بسیاری از کلسیم نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Within myself, I had sustained, from my babyhood, a perpetual conflict with injustice.
[ترجمه گوگل]در درون خودم، از دوران کودکی، درگیری همیشگی با بی عدالتی را تحمل کرده بودم
[ترجمه ترگمان]در درون خودم، از بچگی هام، یک کش مکش دائمی با بی عدالتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The period from the War of Independence to the Civil War is the babyhood of the United States.
[ترجمه گوگل]دوره از جنگ استقلال تا جنگ داخلی دوران کودکی ایالات متحده است
[ترجمه ترگمان]دوره از جنگ استقلال تا جنگ داخلی دوران نوزادی در آمریکا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These are not baby habits, but they are habits which have a link with babyhood experiences.
[ترجمه گوگل]اینها عادت های کودک نیستند، اما عادت هایی هستند که با تجربیات دوران کودکی ارتباط دارند
[ترجمه ترگمان]اینها عادت های کودک نیستند، اما عادت هایی هستند که با تجربیات دوران babyhood ارتباط دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Chewing and sucking are comforting for the human being and the roots of this go right back into babyhood.
[ترجمه گوگل]جویدن و مکیدن برای انسان آرامش بخش است و ریشه آن به دوران کودکی بازمی گردد
[ترجمه ترگمان]جویدن و مکیدن برای انسان آرامش بخش است و ریشه های این کار درست به دوران نوزادی برمی گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Crying Crying is a perennial problem with young children from babyhood on.
[ترجمه گوگل]گریه گریه کردن یک مشکل همیشگی در کودکان خردسال از دوران کودکی به بعد است
[ترجمه ترگمان]گریه کردن با گریه کردن یک مشکل همیشگی برای کودکان خردسال از دوران نوزادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I know their bodies, those boys who are just out of babyhood, as well as my own.
[ترجمه گوگل]من بدن آنها را می شناسم، آن پسرانی که به تازگی از دوران کودکی خود خارج شده اند، و همچنین بدن خودم
[ترجمه ترگمان]من بدن آن ها را می شناسم، آن پسرهایی که تازه از بچگی out، به خوبی خودشان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Reading aloud is also an important way to help your child make the transition from babyhood to toddlerhood.
[ترجمه گوگل]خواندن با صدای بلند نیز راه مهمی برای کمک به کودک شما برای انتقال از دوران کودکی به دوران نوپا است
[ترجمه ترگمان]خواندن با صدای بلند یک راه مهم برای کمک به کودک تان است که از دوران کودکی به toddlerhood منتقل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بچگی (اسم)
babyhood, childhood, boyhood, puerility

خردی (اسم)
babyhood, childhood, infancy, exiguity, nonage

انگلیسی به انگلیسی

• infancy, nursery days
your babyhood is the period of your life when you were a baby.

پیشنهاد کاربران

بپرس