backbone

/ˈbækˌboʊn//ˈbækbəʊn/

معنی: پشت، استقامت، ستون فقرات، استحکام، استواری، تیرهء پشت
معانی دیگر: ستون اصلی، محکم ترین بخش، پشتیبان اصلی، اراده، غیرت، حمیت، دل، (جانورشناسی - کالبد شناسی) ستون فقرات، مهره های پشت، تیره ی پشت، مازن، رشته ی اصلی کوه، دندانه ی اصلی کوه، کوه اصلی در یک رشته کوه یا (سلسله جبال)، کمر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the series of bones that run along the center of the back; spinal column; vertebrae.
مترادف: back, rachis, spinal column, spine
مشابه: chine, vertebrae

(2) تعریف: anything similar to a backbone in location, function, support, or appearance.
مترادف: mainstay
مشابه: anchor, basis, cornerstone, foundation, keystone, pillar, prop, spine, strength

- She was the backbone of our project.
[ترجمه گوگل] او ستون فقرات پروژه ما بود
[ترجمه ترگمان] او ستون فقرات پروژه ما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: strength or firmness of character.
مترادف: character, fortitude, grit, guts, spunk
مشابه: courage, determination, mettle, nerve, resolve, spine, strength

- She showed real backbone in standing up to the government.
[ترجمه حسین] او در مواجهه با دولت پایداری نشان داد
|
[ترجمه گوگل] او ستون فقرات واقعی را در ایستادگی در برابر دولت نشان داد
[ترجمه ترگمان] او ستون فقرات واقعی را در برابر دولت نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a man of backbone
مرد پر غیرت

2. banking is the backbone of every country's economy
بانکداری ستون اصلی اقتصاد هر کشور است.

3. he doesn't have the backbone to do it
جرات انجام آن را ندارد.

4. he lacked the necessary backbone for this job
او پشتکار لازم برای این شغل را نداشت.

5. the small people who are the backbone of this country
مردم معمولی که ستون فقرات این کشور را تشکیل می دهند

6. Agriculture used to be the economic backbone of this country.
[ترجمه گوگل]کشاورزی در گذشته ستون فقرات اقتصادی این کشور بود
[ترجمه ترگمان]کشاورزی به عنوان ستون اقتصادی این کشور مورد استفاده قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She stood with her backbone rigid.
[ترجمه گوگل]او با ستون فقراتش سفت ایستاد
[ترجمه ترگمان]او با استقامت و استقامت خود ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Farmers are the backbone of this community.
[ترجمه رها] کشاورزان پشتوانه های اصلی جامعه هستند
|
[ترجمه گوگل]کشاورزان ستون فقرات این جامعه هستند
[ترجمه ترگمان]کشاورزان ستون فقرات این جامعه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Farming and cattle-raising are the backbone of the country's economy.
[ترجمه گوگل]کشاورزی و دامداری ستون فقرات اقتصاد کشور است
[ترجمه ترگمان]کشاورزی و پرورش احشام، ستون فقرات اقتصاد کشور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Agriculture forms the backbone of the rural economy.
[ترجمه گوگل]کشاورزی ستون فقرات اقتصاد روستایی را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]کشاورزی ستون فقرات اقتصاد روستایی را شکل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Stuart doesn't have the backbone to be a good manager.
[ترجمه گوگل]استوارت پشتوانه ای برای یک مدیر خوب ندارد
[ترجمه ترگمان]استوارت ستون فقرات رو نداره که مدیر خوبی باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The wounded soldiers showed much backbone before the enemy.
[ترجمه گوگل]سربازان مجروح ستون فقرات زیادی در مقابل دشمن نشان دادند
[ترجمه ترگمان]سربازان مجروح ستون فقرات دشمن را در برابر دشمن نشان می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The older employees are the backbone of the industry.
[ترجمه گوگل]کارمندان مسن تر ستون فقرات صنعت هستند
[ترجمه ترگمان]کارمندان مسن تر ستون فقرات صنعت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Standing up to bullies takes plenty of backbone.
[ترجمه گوگل]ایستادن در مقابل قلدرها به ستون فقرات زیادی نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]ایستادن در برابر افراد قلدر، ستون فقرات بسیاری به خود می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Agriculture was the backbone of the economy.
[ترجمه گوگل]کشاورزی ستون فقرات اقتصاد بود
[ترجمه ترگمان]کشاورزی ستون فقرات اقتصاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. As criticism is the backbone of the scientific method, this accounts for the indentations permanently sunk into my chest.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که انتقاد ستون فقرات روش علمی است، این به دلیل فرورفتگی هایی است که برای همیشه در سینه من فرو رفته است
[ترجمه ترگمان]چون انتقاد ستون فقرات روش علمی است، این حساب ها به طور دائم روی سینه من جاری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پشت (اسم)
back, rear, support, continuation, sequel, backbone, backside, reverse, dorsum, back part, generation, flesh side, wrong side

استقامت (اسم)
perseverance, assiduity, stamina, backbone

ستون فقرات (اسم)
vertebra, backbone, spine, spinal column, vertebral column, rachis

استحکام (اسم)
resistance, strength, substance, backbone, rigidity, stability, fortification, solidity, stableness, consistency, solidification, consistence, formidability, grit, granite, staying power

استواری (اسم)
constancy, backbone, stability, solidity, stableness, stabilization, fixity, formidability, fastness, immovability, impregnability

تیرهء پشت (اسم)
backbone

تخصصی

[کامپیوتر] ستون فقرات - مسیر ارتباطاتی اصلی در یک شبکه گسترده دبیلیو ای ان مجموعه کابلها یا اتصالاتی که بیشتر بار ترافیک مخابراتی را حمل می کند. سایر مسیرهای داده از این مسیر منشعب می شوند
[برق و الکترونیک] ستون فقرات - ستون فقرات زیر ساخت اساسی شبکه ی اینترنت .
[پلیمر] پیکره، استخوان بندی

انگلیسی به انگلیسی

• spine; bone marrow; strength of character, determination; physical infrastructure of the internet (computers)
the backbone of a person or animal is the column of small linked bones down the middle of their back.
the backbone of an organization or system is the part that gives it its main strength or unity.
if someone has backbone, they have the courage to do things despite the danger or risk involved.

پیشنهاد کاربران

در زیست شناسی: قسمت اصلی، زنجیره اصلی
رکن اصلی
اسکلت
( عامیانه )
1. شجاعت، جربزه، شهامت، تخم داشتن.
2. افراد پشت پرده یا پشت صحنه که زحمت های زیادی در کاری انجام میدن اما دیده نمیشن ( افرادی که سهم قابل توجهی توی یک سازمان، ورزش و . . دارن و بدون اونا احتمالا تیم از هم میپاشه، اونا حکم پشتیبان ارشد رو دارن ) .
...
[مشاهده متن کامل]

3. معنی واقعی کلمه: ستون فقرات.
مثال:
You've got to grow a backbone if you don't want to become the one who gets trampled over in the end
Jay Robinson is the Backbone of 4Marketing
The twins' backbones were joined end - to - end and nerves were entangled

spine / backbone = ستون فقرات
backbone
نام تعدادی از واژگان مربوط به اسکلت بدن انسان به انگلیسی:
✅️ skull / cranium = جمجمه 💀
✅️ cheekbone = استخوان گونه
✅️ jawbone / mandible = استخوان فک
✅️ ribcage = قفسه سینه
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ collarbone / clavicle = ترقوه، استخوان چنبر
✅️ shoulder blade / scapula = استخوان شانه، استخوان کتف
✅️ breastbone / sternum = استخوان جناغ سینه
✅️ humerus = استخوان بازو
❗️جمع: hemeri ( هیومِرای )
✅️ rib = دنده
✅️ vertebra = مهره ی ستون فقرات
❗️جمع: vertebrae ( وِرتِبریی )
✅️ spine / backbone = ستون فقرات
✅️ ulna = استخوان زند زیرین
✅️ radius = استخوان زند زِبَرین
✅️ pelvis = لگن، لگن خاصره
✅️ hip bone = استخوان خاصره
✅️ tailbone / coccyx = دنبالچه
✅️ thigh bone / femur = استخوان ران
✅ cartilage = غضروف
✅ tibia / shin bone = استخوان درشت نی
✅ fibula = استخوان نازک نی

خرستون . [ خ َ س ُ ] ( اِ مرکب ) ستون بزرگ . ستون عظیم : زین کار که کردی برون ز دستی بر خویشتن ای خرستون پشکم . ناصرخسرو.
● ستون فقرات
● جرات و جربزه
● پشتوانه
سنگ بنا
زنجیره اصلی
رکن رکین
بعضی وقتا به معنی جرات و جربزه به کار میره
به نقل از هزاره:
1. ( کالبدشناسی ) ستون فقرات، تیره ی پشت؛ ( مجازی ) ستون ( فقرات ) ، استخوان بندی، مایه ی استواری
2. ( مجازی ) بنیه، توان، استواری، استقامت
ستون فقرات
اساس و بنیان - بخش اصلی - هسته - مرکز - شاکله
نقطه قوت چیزی بودن
رشته اصلی، شاخه اصلی
پشتوانه
بنیادی ترین بخش
شاکله ، اساس ، بنیان
ستون مهره ها
پایه ، بستر ، زیرساختار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس