bairn

/beən//beən/

معنی: بچه
معانی دیگر: (اسکاتلند) فرزند، پسر، دختر، نور چشم، فرزند

جمله های نمونه

1. Burnt bairns dread the fire.
[ترجمه گوگل]بچه های سوخته از آتش می ترسند
[ترجمه ترگمان]دل و روده آدم را از آتش بیرون می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's a lovely bairn.
[ترجمه گوگل]او یک بچه دوست داشتنی است
[ترجمه ترگمان]بچه خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is of children in church, or bairns in the kirk.
[ترجمه گوگل]این مربوط به کودکان در کلیسا است، یا بچه ها در کرک
[ترجمه ترگمان]این کلیسا از کودکان کلیسا یا کلیسای kirk تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The bairn started bringing his milk back up all the time when he was just a few days old.
[ترجمه گوگل]این بچه زمانی که فقط چند روزه بود شروع به آوردن شیر خود کرد
[ترجمه ترگمان]این بچه وقتی چند روز پیش بچه بود شیر خودش را از شیر بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We've always helped oot wi the bairns and gone on trips: you just get on wi it.
[ترجمه گوگل]ما همیشه کمک کرده‌ایم که با بچه‌ها آشنا شویم و به مسافرت‌ها رفته‌ایم: شما فقط با آن کار کنید
[ترجمه ترگمان]ما همیشه در oot و bairns بیشتر کمک کرده ایم و با هم سفر خواهیم کرد و شما هم این کار را می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My sister just lets the bairns roam.
[ترجمه گوگل]خواهر من فقط اجازه می دهد تا بایرن ها پرسه بزنند
[ترجمه ترگمان]خواهرم فقط اجازه می دهد که the برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. How old's the wee bairn?
[ترجمه گوگل]وی برن چند ساله است؟
[ترجمه ترگمان]بچه کوچولو چند سالشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I didn't remember that ye're just a bairn, I couldn't see that ye were dying on your feet. . . 'He was almost crying.
[ترجمه گوگل]یادم نبود که تو فقط یک بایرن هستی، نمی‌توانستم ببینم که روی پاهایت می‌میری او تقریبا داشت گریه می کرد
[ترجمه ترگمان]به یاد نداشتم که تو فقط یک بچه ای، من نمی توانستم ببینم که تو در حال مرگ روی پای خودت هستی … او تقریبا داشت گریه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Give bairn his will, and a whelp his fill, and none of these two will thrive.
[ترجمه گوگل]اراده اش را به او بدهید و یک نفر او را سیر کند و هیچ یک از این دو رشد نخواهند کرد
[ترجمه ترگمان]او اراده و اراده خود را به ما بدهید و این بچه را تنها بگذارید و هیچ یک از این دو نفر زنده نخواهند ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's not only them that suffer - it's the bairns as well.
[ترجمه گوگل]این فقط آنها نیستند که رنج می برند - بلکه بایرن ها نیز رنج می برند
[ترجمه ترگمان]نه تنها کسانی هستند که رنج می برند - it هم bairns
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. People who were going in for fines and just daft shoplifting and that were getting their bairns taken away.
[ترجمه گوگل]افرادی که به دنبال جریمه و دزدی ساده از مغازه بودند و بچه‌هایشان را می‌بردند
[ترجمه ترگمان]کسانی که به خاطر جریمه ها و فقط از جنس مال دزدی می کردند و that از بین رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Only one thing she drew the line at and that was when the prostitution took up bairns.
[ترجمه گوگل]تنها یک چیز او را خط و نشان کشید و آن زمانی بود که روسپی گری بیرن را گرفت
[ترجمه ترگمان]فقط یک چیز را در آن جا کشاند، و آن وقت بود که فاحشگی به bairns رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I can't believe she's going off to university. Seems like only last week she was still just a bairn.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم باور کنم که او به دانشگاه می رود به نظر می رسد که فقط هفته گذشته او هنوز فقط یک باردار بود
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم باور کنم که اون به دانشگاه رفته انگار فقط یک هفته پیش بود که هنوز یک بچه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I cannot believe she's going off to university. Seems like only last week she was still just a bairn .
[ترجمه گوگل]من نمی توانم باور کنم که او به دانشگاه می رود به نظر می رسد فقط هفته گذشته او هنوز فقط یک بچه بود
[ترجمه ترگمان]باورم نمی شود که او به دانشگاه برود انگار فقط یک هفته پیش بود که هنوز یک بچه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I think he swore: but I didn't mind him, I was straining to see the bairn,' and she began again to describe it rapturously.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنم او قسم خورده بود: اما من اهمیتی به او نمی‌دادم، داشتم تلاش می‌کردم تا بارین را ببینم، و او دوباره شروع به توصیف آن کرد
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که او سوگند خورد: اما من به او اهمیت نمی دادم، داشتم تلاش می کردم آن بچه را ببینم، و دوباره شروع به توصیف آن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بچه (اسم)
native, fellow, baby, child, kid, infant, chick, cub, bairn, chicken, brood, calf, chit, whelp

انگلیسی به انگلیسی

• child (scottish)
in some dialects of english, a bairn is a child.

پیشنهاد کاربران

baby
History of the English Language - 1943
https://www. youtube. com/watch?v=_fJiHmR85cU
بچحـ، فـرزنـد!
بچه، فرزند: پروردن، به دنیا آوردن، تولید کردن، تربیت کردن

بپرس