bake

/ˈbeɪk//beɪk/

معنی: پختن، طبخ کردن
معانی دیگر: (در کوره یا تنور) پختن (نان یا آجر و غیره)، برشتن، تافتن، آجرپزی کردن، تافته شدن، طبخ کردن یا شدن، تفتن، در فر پختن، تنوری کردن، (با هوای گرم) خشک کردن، خشکیدن، پخت، (بیش از حد) حمام آفتاب گرفتن، (خود را) زیر آفتاب سوزاندن، (مهجور) خشک و سفت شدن، کبره بستن، (امریکا) مهمانی که در آن غذاهای فرپز سرو می شود، طب  کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bakes, baking, baked
(1) تعریف: to cook using dry heat at a moderately high temperature.

- She baked a pie for dessert.
[ترجمه محمد ولیزاده] او یک کیک برای دسر پخته بود.
|
[ترجمه ??????] او برای دسر پای درست کرده بود
|
[ترجمه ???????????????] او برای دسر کیک دست کرده بود
|
[ترجمه //] اون خانم برای دسر پای درست کرده بود
|
[ترجمه Mr-Turkmen] او یک پای برای دسر پخته بود.
|
[ترجمه nazanin] او یک کیک پای برای دسر درست کرده بود .
|
[ترجمه ...] او برای دسر یک کیک ( پای ) پخت.
|
[ترجمه a.m] او یک کیک برای دسر پخته بود
|
[ترجمه گنگ] او برای دسر پای پخته بود
|
[ترجمه گوگل] او یک پای برای دسر پخت
[ترجمه ترگمان] دسر رو برای دسر درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'll bake the potatoes along with the ham.
[ترجمه A.A] من سیب زمینیها را همراه با گوشت ران تفت میدم
|
[ترجمه 21] من سیب زمینی راباگوشت طبخ دادم
|
[ترجمه tina.fa] من سیب زمینی ها را با گوشت ران طبخ میدم
|
[ترجمه هلنا] من سیب را با گوشت می پزم
|
[ترجمه گوگل] من سیب زمینی را همراه با ژامبون می پزم
[ترجمه ترگمان] با گوشت خوک درست می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to harden by exposing to heat.
مشابه: fire

- The sun baked the mud.
[ترجمه A.A] آفتاب گل را خشک کرد
|
[ترجمه ترجمه ترکمن] آفتاب گل را سوزاند
|
[ترجمه رضا] او برای دسر ، یک کیک درست کرد ( پخت ) .
|
[ترجمه Akari] خورشید گل را سوزاند
|
[ترجمه گوگل] آفتاب گل را پخت
[ترجمه ترگمان] آفتاب روی گل نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to cook food using dry heat.

- I bake on Sundays.
[ترجمه MR.i] من یکشنبه ها می پزم
|
[ترجمه Morteza. M] من روزهای یکشنبه آشپزی میکنم.
|
[ترجمه گوگل] من یکشنبه ها پخت می کنم
[ترجمه ترگمان] من روزه ای یکشنبه درست می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to become baked.

- The bread is baking now.
[ترجمه گوگل] نان در حال پخت است
[ترجمه ترگمان] اکنون نان پخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a social event at which food is baked and eaten.

- Are you going to the clam bake?
[ترجمه Iran] آیا تو برای پختن کیک کلم می روید؟؟
|
[ترجمه گوگل] آیا به پخت صدف می روی؟
[ترجمه ترگمان] تو داری می ری کیک clam؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Bake the potatoes for 15 minutes, till they're nice and crisp.
[ترجمه نادرى] سیب زمینى هارا به مدت ١٥ دقیقه بپز، تا خوب و برشته شوند
|
[ترجمه ri] سیب زمینی ها را بمدت 15 دقیقه بپز ، تا خوب و برشته شوند
|
[ترجمه MR.i] به مدت 15 دقیقه سیب زمینی ها را بپز تا خوب و برشته شود.
|
[ترجمه gogolie] سیب زمینی ها رو به مدت 15 دقیقه بپز ، تا خوب و ترد بشن
|
[ترجمه vbvvv] سیبزمینی ها را به مدت 15 دقیقه سرخ کن تا خوب و ترد شوند
|
[ترجمه バランス] سیب زمینی هارا به مدت 15 دقیقه بپز تا درد و برشته بشن
|
[ترجمه 𝓜𝓸𝓱𝓪𝓶𝓶𝓪𝓭 𝓶𝓮𝓱𝓭𝓲 9] سیب زمینی ها را ۱۵ دقیقه بپزید تا به خوبی بپزد ( خوشمزه و ترد شود )
|
[ترجمه گوگل]سیب زمینی ها را به مدت 15 دقیقه بپزید تا خوب و ترد شوند
[ترجمه ترگمان]تا ۱۵ دقیقه سیب زمینی درست کن تا اینکه خوب و ترد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Bake them in a warm oven until risen and golden brown.
[ترجمه گوگل]آنها را در فر گرم بپزید تا ور بیایند و طلایی شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها را در یک کوره گرم قرار دهید تا این که قهوه ای بلند و طلایی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cover the pot and bake for an hour.
[ترجمه گوگل]در قابلمه را ببندید و یک ساعت بپزید
[ترجمه ترگمان]قابلمه را بپوشانید و یک ساعت بپزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Remove the cores, and bake the apples for 40 minutes.
[ترجمه مریم] هسته هارا جدا کنید و سیب هارا ۴۰ دقیقه بپزید.
|
[ترجمه گوگل]هسته ها را بردارید و سیب ها را به مدت 40 دقیقه بپزید
[ترجمه ترگمان]هسته ها را بردارید و سیب را به مدت ۴۰ دقیقه بپزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Bake the bread in a hot oven for 4minutes.
[ترجمه X] نان را در چهار دقیقه با ماکروویو بپزید
|
[ترجمه gogolie] نان را در فر گرم به مدت 4 دقیقه بپزید
|
[ترجمه Yashar] نان را در 4 دقیقه روی حرارت قرار ددهید
|
[ترجمه ناشناس] نان را به مدت ۴ دقیقه در فر/اجاق/کوره داغ بپزید
|
[ترجمه Unknown] نان را برای ۴ دقیقه در کوره ی داغ بپزید
|
[ترجمه �キ�] نان را به مدت 4 دقیقه در فر گرم بپزید.
|
[ترجمه 𝓜𝓸𝓱𝓪𝓶𝓶𝓪𝓭 𝓶𝓮𝓱𝓭𝓲 9] نان را به مدت 4 دقیقه در فر گرم بپزید
|
[ترجمه گوگل]نان را به مدت 4 دقیقه در فر داغ بپزید
[ترجمه ترگمان]تا ۴ دقیقه در فر داغ نان را در فر قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Cover the chicken with silver foil and bake.
[ترجمه گوگل]روی مرغ را با فویل نقره بپوشانید و بپزید
[ترجمه ترگمان]مرغ را با فویل نقره ای بپوشانید و بپزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bake in a moderately hot oven.
[ترجمه گوگل]در فر نسبتا داغ بپزید
[ترجمه ترگمان] یه اجاق داغ و نسبتا گرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bake for ten minutes until the pastry is crisp and golden.
[ترجمه ghazal] شیرینی را تا زمانی بپزید تا ترد و طلایی شود
|
[ترجمه گوگل]ده دقیقه بپزید تا شیرینی ترد و طلایی شود
[ترجمه ترگمان]تا ده دقیقه Bake Bake تا the ترد و طلایی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bake until the pastry is crisp and golden.
[ترجمه زهرا نامی] بپزید تا شیرینی ترد و طلایی شود
|
[ترجمه فاطمه] به قدری بپزید تا شیرینی طلایی بشه
|
[ترجمه گوگل]آنقدر بپزید تا شیرینی ترد و طلایی شود
[ترجمه ترگمان]until Bake تا the ترد و طلایی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Cover the fish loosely with foil and bake for 30 minutes.
[ترجمه گوگل]روی ماهی را با فویل بپوشانید و به مدت 30 دقیقه در فر قرار دهید
[ترجمه ترگمان]ماهی را به طور شل با فویل بپوشانید و به مدت ۳۰ دقیقه بپزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You'll bake in that fleece jacket!
[ترجمه ؟؟؟؟] شما قرار است در آن ژاکت پشمی بپزید
|
[ترجمه LIYAM] شما در ان ژاکتگرمتان میشود
|
[ترجمه گوگل]تو با اون ژاکت پشمی میپزی!
[ترجمه ترگمان]آن کت پشمی را درست می کنی!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Bake the biscuits for 20-25 minutes, until the tops are lightly browned.
[ترجمه گوگل]بیسکویت ها را به مدت 20-25 دقیقه بپزید تا رویه ها کمی قهوه ای شوند
[ترجمه ترگمان]برای ۲۰ تا ۲۵ دقیقه the را در فر قرار دهید تا اینکه نوک آن ها به آرامی تزیین شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bake for 15 minutes and serve warm with Greek yogurt.
[ترجمه گوگل]به مدت 15 دقیقه بپزید و با ماست یونانی گرم سرو کنید
[ترجمه ترگمان]برای ۱۵ دقیقه فر بزنید و با ماست یونانی خود را گرم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Bake for 5-7 minutes in a preheated oven.
[ترجمه گوگل]به مدت 5-7 دقیقه در فر از قبل گرم شده بپزید
[ترجمه ترگمان]برای ۵ تا ۷ دقیقه در فر preheated فر بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پختن (فعل)
anneal, cook, bake, decoct, scallop, shirr, grill, concoct

طبخ کردن (فعل)
cook, bake

انگلیسی به انگلیسی

• dish comprising of a few ingredients that are mixed together and baked; social event or party at which food is baked and served; act of baking; cooking bread or pastries or cakes
cook in an oven; tan, sunbathe
when you bake food or when it bakes, you cook it in an oven without using extra liquid or fat.
when earth or clay bakes, or when you bake it, it becomes hard and dry because it has been heated very strongly.
see also baking.

پیشنهاد کاربران

پختن
مثال: She likes to bake cookies on the weekends.
او دوست دارد در آخر هفته ها کوکی پزد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
پختن، فرآوری کردن
She loves to bake cakes.
او دوست دارد کیک پخته و فرآوری کند.
پخت
Bake پختن شیرینی یا نون یا کیکی چیزی شبیه به این دسته چیزها که توی فر یا میکروفر پخته میشه
Cook پختن غذا
bake:پختن
baker:نانوا
پختن ، طبخ کردن درفر یا تنور
Bake: cook sth in oven without oil
Roast: cook sth in oven with oil
خشک شدن
پخت و پز
او یک پای برای دسر درست کردن بود.
پخت و پز
آشپزی
غذا پختن
معنی انگلیسی:
cook
Cook in an oven ; tan , subbathe
bake
این واژه هم ریشه با:
آلمانی : backen
پارسی : پُختَن ، پَزیدَن
پختن
Sarah is baking a cake for us
سارا دارد برای ما کیک می پزد. 🇼🇫🇼🇫
پختن نان کیک شیرینی و انواع آن
پختن در تنور یا فر
پختن غذا در فر، بدون روغن
پختن چیزی روی گاز یا فر
cooked in an over
نوعی طبخ غذا بر روی اجاق یا کوره

فارسی Bake پختن است که ریشه هندواروپایی آن pāka به جم پختن و در اوستا - pacو سانسکریت نیز - pac می باشد. از همین ریشه زبان عربی واژه البرقوق یا زرد آلو که خود از اسپانیایی گرفته به چم میوه زود رس. در انگلیسی pepsi, dyspepsia و pumpkin نیز از ریشه pāka مشتق شده.
ایجاد کردن، ساختن ( Create ) .
پختن
Cook in an oven
پختن بر روی اجاق گاز ( فرق بین bake و cook اینست که cook یک اصطلاح کلی برای پخت و پز هست که البته شامل bake هم نوعی از طبخ غذا است می باشد، انواع مختلف طبخ مثل roast, frying, boiling و grilling وغیره همگی را بطور کلی cook یا cooking میگویند )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس