ball boy

/bɔ:lˌbɔɪ//bɔ:lˌbɔɪ/

(در ورزش های توپ دار مثل تنیس) پسری که کارش جمع آوری توپ ها است، توپ جمع کن، توپ آور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a boy or young man who retrieves stray balls during a tennis or baseball game, or who has charge of balls used in practice, as in football and basketball.

جمله های نمونه

1. Received ball boy, if satisfied with the girls, they tied in small gifts on the ball Renghui woman, so in love began.
[ترجمه گوگل]دریافت پسر توپ، اگر با دختران راضی، آنها را در هدایای کوچک بر روی توپ زن Renghui گره خورده است، بنابراین در عشق آغاز شد
[ترجمه ترگمان]پسر توپی که اگر از دخترها راضی بود، به خاطر این که عاشق دخترها بود، با هدیه کوچکی که در مجلس رقص بود بسته شدند، عشق شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A ball boy holds a tennis ball as Rafael Nadal plays Thomaz Bellucci during their fourth round match of the French Open May 3
[ترجمه گوگل]یک پسر توپی در حالی که رافائل نادال در بازی دور چهارم مسابقات آزاد فرانسه در 3 می با توماز بلوچی بازی می کند، توپ تنیس را در دست دارد
[ترجمه ترگمان]یک پسر توپ تنیس با بازی رافائل Nadal در دور چهارم بازی تنیس اوپن فرانسه بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Later, he became a ball boy at the city's stadium while Diego Maradona played there.
[ترجمه گوگل]بعداً در استادیوم شهر در حالی که دیگو مارادونا در آنجا بازی می کرد، به یک پسر توپ تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]بعدا او در استادیوم شهر به یک پسر تبدیل شد در حالی که دیگو Maradona در آنجا بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was a ball boy when he used to play for Paris Saint-Germain.
[ترجمه گوگل]زمانی که او برای پاری سن ژرمن بازی می کرد، یک پسر توپ بودم
[ترجمه ترگمان]من پسر توپی بودم که برای پاریس سن ژرمن بازی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A ball boy holds an umbrella over Robby Ginepri as he sits between games in his match against Robin Soderling June 2
[ترجمه گوگل]یک پسر توپی در حالی که بین بازی ها در مسابقه مقابل رابین سودرلینگ در 2 ژوئن نشسته است، چتر را روی رابی ژینپری گرفته است
[ترجمه ترگمان]یک پسر توپ در روز ۲ ژوئن در مسابقه خود با رابین Soderling در مسابقه خود با رابین Ginepri یک چتر در دست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We recovered important players, even if the Golden Ball boy was missing.
[ترجمه گوگل]بازیکنان مهمی را بازیابی کردیم، حتی اگر پسر توپ طلا غایب بود
[ترجمه ترگمان]ما بازیکنان مهمی را پیدا کردیم، حتی اگر پسر توپ طلایی گم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Art Anderson can see one event as if he were a ball boy again.
[ترجمه گوگل]آرت اندرسون می تواند یک رویداد را به گونه ای ببیند که انگار دوباره یک پسر توپ شده است
[ترجمه ترگمان](آرت اندرسون)می تواند یک رویداد را ببیند که انگار دوباره یک پسر بچه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He launched his tennis career in 1923 as a ball boy.
[ترجمه گوگل]او حرفه تنیس خود را در سال 1923 به عنوان پسر توپ آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]او حرفه تنیس خود را در سال ۱۹۲۳ به عنوان یک پسر توپ آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. When Steve moved on to play with New England, Zak became a Patriots ball boy.
[ترجمه گوگل]هنگامی که استیو به بازی با نیوانگلند ادامه داد، زک یک پسر توپ پاتریوت شد
[ترجمه ترگمان]زمانی که استیو برای بازی با نیوانگلند به بازی ادامه داد، Zak به یک پسر نوجوان تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Projected on the window of the Ralph Lauren Madison Avenue store is a 67-inch image of items including polo shirts and tennis ball boy or ball girl uniforms.
[ترجمه گوگل]بر روی ویترین فروشگاه رالف لورن مدیسون، تصویری 67 اینچی از اقلامی از جمله پیراهن های چوگان و یونیفرم های توپ تنیس پسرانه یا دختر توپی دیده می شود
[ترجمه ترگمان]در ویترین مغازه رالف لارن مدیسون، یک تصویر ۶۷ اینچی از اقلامی از جمله پیراهن چوگان و لباس توپ تنیس و یا یونیفرم دختران مهمانی دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But if I win, you have to be a ball boy at my match.
[ترجمه گوگل]اما اگر من برنده شوم، تو باید در مسابقه من پسر توپ باشی
[ترجمه ترگمان]اما اگه من بردم تو باید تو مسابقه من یه پسر توپ باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• one who retrieves tennis balls during a match
boy who collects and brings back balls that go out of play during a tennis game or baseball game

پیشنهاد کاربران

توپ جمع کن.
پسری که توی یه بازی مثل فوتبال و تنیس توپ هایی که از زمین خارج میشن رو جمع میکنه.
مثال:
Later, he became a ball boy at the city's stadium while Diego Maradona played there
توپ جمع کن

بپرس