ballast

/ˈbæləst//ˈbæləst/

معنی: بالاست، ماسه، پارسنگ
معانی دیگر: وزنه ی تعادل (هرچیز سنگینی که برای ثبات و حفظ تعادل هواپیما و کشتی و غیره به کار رود - کیسه های شن و غیره که در ته کشتی خالی می ریزند تا تعادلش حفظ شود)، ترازگر، ایستاگر، (با وزنه ی تعادل) متعادل نگهداشتن، عامل ثبات، ایستابخش، متعادل کننده، خرده سنگ یا ریگ (برای ریختن دور ریل های راه آهن و غیره)، سنگ لاشه، هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند، سنگینی، شن و خرده سنگی که در راه اهن بکارمیرود، کیسه شنی که در موقع صعودبالون پایین میاندازند، سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: heavy material placed in the hold of a boat or ship to make it more stable.

(2) تعریف: heavy material placed in the car of a balloon to make it more stable.

(3) تعریف: gravel or crushed rock under the rails and ties of a railway to increase stability.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: ballasts, ballasting, ballasted
• : تعریف: to provide with ballast; stabilize.

جمله های نمونه

1. the ship's ballast consisted of forty sandbags
وزنه ی تعادل کشتی عبارت بود از چهل کیسه شن

2. they used to ballast empty ships with sandbags
کشتی های خالی را با کیسه های شن تراز نگه می داشتند.

3. He has got no ballast whatever.
[ترجمه گوگل]او هیچ بالاستی ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ وزنی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is no better ballast for keeping the mind steady on its keel, and saving it from all risk of crankiness, than business. James Russell Lowell
[ترجمه گوگل]هیچ بالاستی بهتر از تجارت برای ثابت نگه داشتن ذهن و حفظ آن از هر گونه خطر بی نظمی وجود ندارد جیمز راسل لاول
[ترجمه ترگمان]هیچ بالاست بهتری برای ثابت نگه داشتن ذهن بر روی تخته آن وجود ندارد و آن را از همه خطرات of حفظ می کند تا کسب وکار جیمز راسل لوول
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But the hereditary peers provide a ballast which distorts any pretence at representativeness.
[ترجمه گوگل]اما همتایان ارثی بالاستی را فراهم می کنند که هرگونه تظاهر به نمایندگی را مخدوش می کند
[ترجمه ترگمان]اما همسالان موروثی یک بالاست را فراهم می کنند که هر گونه تظاهر کننده را به عنوان نماینده مجاز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I bought nine fluorescent light fixtures-bulbs, ballast, and wire.
[ترجمه گوگل]من نه لامپ فلورسنت لامپ، بالاست و سیم خریدم
[ترجمه ترگمان]من نه لوازم نور فلورسنت، bulbs، بالاست، و سیم خریدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. With ballast weights at each blade tip, the whirling rotor system had tremendous inertia.
[ترجمه گوگل]با وزنه های بالاست در هر نوک تیغه، سیستم روتور چرخشی دارای اینرسی فوق العاده بود
[ترجمه ترگمان]با وزن بالاست در هر نوک تیغه، سیستم روتور چرخان، اینرسی بسیار زیادی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Food was not fuel but ballast; we ate and then we sank like rocks.
[ترجمه گوگل]غذا سوخت نبود بلکه بالاست بود خوردیم و بعد مثل سنگ غرق شدیم
[ترجمه ترگمان]غذا سوخت، بلکه بالاست؛ ما غذا می خوردیم و بعد مثل سنگ فرو می رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Last bubbles of air ballast escape from the vent valve on her sail to stream to the surface.
[ترجمه گوگل]آخرین حباب های بالاست هوا از دریچه تهویه بادبان او خارج می شود تا به سطح آب برود
[ترجمه ترگمان]آخرین حباب از خروج بالاست هوایی از دریچه خروجی بر روی کشتی خود به سوی آب به سوی سطح حرکت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Finally introduced including the main control console, the ballast work interface operation through the operating instructions of some pumps and valve which used during exploiting the software.
[ترجمه گوگل]در نهایت شامل کنسول کنترل اصلی، عملیات رابط کار بالاست از طریق دستورالعمل های عملکرد برخی از پمپ ها و شیرهایی که در هنگام بهره برداری از نرم افزار استفاده می شود، معرفی شد
[ترجمه ترگمان]در نهایت، از جمله کنسول اصلی کنترل، عملیات رابط کار بالاست از طریق دستورالعمل های عملیاتی برخی پمپ ها و سوپاپ که در طول بهره برداری از نرم افزار استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A novel UHF electronic ballast with dimming feature is proposed in this paper.
[ترجمه گوگل]یک بالاست الکترونیکی جدید UHF با ویژگی کم نور در این مقاله پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]یک بالاست الکترونیکی جدید با ویژگی dimming در این مقاله پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A certain amount of care or pain or trouble is necessary for every man at all times. A ship without a ballast is unstable and will not go straight.
[ترجمه گوگل]مقدار معینی از مراقبت یا درد یا دردسر برای هر مردی همیشه لازم است کشتی بدون بالاست ناپایدار است و مستقیم نمی رود
[ترجمه ترگمان]مقدار معینی مراقبت یا درد یا ناراحتی برای هر انسانی در تمام مواقع ضروری است یک کشتی بدون یک بالاست ناپایدار است و مستقیم نمی رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We can trust that company; the partners are in ballast all right.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم به آن شرکت اعتماد کنیم شرکا در بالاست هستند
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم به آن شرکت اعتماد کنیم؛ شرکا همگی در بالاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I hoped it would be put to use, though there was a chance it might be just ballast for the journey.
[ترجمه گوگل]من امیدوار بودم که مورد استفاده قرار گیرد، اگرچه این احتمال وجود داشت که فقط بالاست برای سفر باشد
[ترجمه ترگمان]امیدوار بودم که استفاده شود، هر چند شانسی وجود داشت که ممکن بود برای سفر هم خوب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Then as the electric doors swished open and three police officers jumped out on to the ballast, the awful realisation dawned.
[ترجمه گوگل]سپس هنگامی که درهای برقی باز شد و سه افسر پلیس به سمت بالاست پریدند، متوجه وحشتناکی شد
[ترجمه ترگمان]سپس وقتی که در برقی باز شد و سه افسر پلیس از جا پریدند و به بالاست، درک وحشتناک آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بالاست (اسم)
ballast

ماسه (اسم)
ballast, sand, gravel

پارسنگ (اسم)
counterbalance, ballast, counterweight

تخصصی

[عمران و معماری] مصالح شکسته - بالاست - سنگ شکسته - وزنه موازنه
[برق و الکترونیک] بالاست، میزانساز القاگر باهسته ی آهنی که با قرار گرفتن به صورت سری با لامپهای مهتابی یا سایر لامپهای تخلیه ی قوسی، ولتاژ شروع به کار آنها را فراهم می کند و جریان کار آن ها را محدود می کند . - ثابت نگه دار
[مهندسی گاز] وزنه تعادل، وسیله موازنه
[زمین شناسی] بالاست،خرده سنگ زیرراه آهن مجموعه خرده سنگهایی است که ابعاد آنها 2تا4سانتیمتراست.این خرده سنگهابایستی به اندازه کافی مقاوم وابعادآنها نیزدرحدودمشخصی باشدتابه کمک آنها بتوان یک قشربالاست محکم فراهم کرد.بالاست رابرای اینکه نیروهای وارده درنتیجه وزن قطاردرسطح وسیعتری اززمین توزیع شودزیرآن می ریزند.
[نساجی] وزنه تعادل
[معدن] بالاست (ترابری)

انگلیسی به انگلیسی

• heavy object used to stabilize boats; gravel; stabilizer
stabilize with ballast; steady
ballast consists of a substance such as sand, iron, or water that is used in ships or balloons to make them heavier and more stable.

پیشنهاد کاربران

ترانس
تعادل بخش
ballast ( حمل‏ونقل ریلی )
واژه مصوب: پارسنگ
تعریف: قطعات شکسته‏شدۀ سنگ که برای تثبیت و تعادل ریل ها بر روی بستر راه‏آهن ریخته شود
وزنه هایی که جهت حفظ تعادل در کشتی و بالن استفاده می شوند.
Any heavy material that provides stability in a ship, balloon or an airplane
( Ballast ) :[اصطلاح دریانوردی]وزنه سنگینی که برای بهبود تعادل ، تریم و یا افزایش غوطه وری کشتیها در قسمت های پائینی کشتی قرار داده میشود . این وزنه میتواند از جنس آهن ، سرب ، سنگ و یا آب باشد .
عامل ثبات ، ایستاگر
ایستاگر، عامل ثبات، ایستا بخش، سنگ ریزه، شن
در مورد کشتی یعنی خالی و بدون بار
مصالح شکسته ( شن و ماسه )

بپرس