barbed

/ˈbɑːrbd//bɑːbd/

معنی: خار دار
معانی دیگر: تیغکدار، نیشدار، برنده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having one or more barbs.

- a barbed fishhook
[ترجمه گوگل] قلاب ماهی خاردار
[ترجمه ترگمان] a خاردار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: emotionally wounding; piercing.
متضاد: kindly
مشابه: pointed, sharp

- a barbed criticism
[ترجمه Mrjn] یک انتقاد نیش دار. ( زخم زبان )
|
[ترجمه گوگل] یک انتقاد خاردار
[ترجمه ترگمان] انتقاد از سیم خاردار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. barbed wire
سیم خاردار

2. barbed wire was stretched along the borderline
سیم خاردار در راستای مرز کشیده شده بود.

3. barbed words
حرف های نیشدار

4. a barbed wire fence hedged the entrance
نرده ای از سیم خاردار راه ورود را بسته بود.

5. a coil of barbed wire
یک حلقه سیم خاردار

6. there were landmarks and barbed wire all along the border
در سرتاسر مرز نشانه و سیم خاردار وجود داشت.

7. our soldiers breached the enemies' barbed wire
سربازان ما از سیم های خاردار دشمن عبور کردند.

8. she fenced her garden with barbed wire
او دور باغ خود را سیم خاردار کشید.

9. he snagged his pants on the barbed wire fence
شلوارش به نرده ی سیم خاردار گرفت.

10. the prison compound was surrounded by barbed wire
محوطه ی زندان با سیم خاردار محصور شده بود.

11. Plots of land have been demarcated by barbed wire.
[ترجمه گوگل]قطعات زمین با سیم خاردار مشخص شده است
[ترجمه ترگمان]مناطق زمین به وسیله سیم های خاردار تعیین شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The barbed wire had lacerated her arm.
[ترجمه گوگل]سیم خاردار دستش را زخمی کرده بود
[ترجمه ترگمان]سیم خاردار بازویش را پاره کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The barbed wire had left only the tiniest nick just below my right eye.
[ترجمه گوگل]سیم خاردار فقط ریزترین شیار را زیر چشم راستم گذاشته بود
[ترجمه ترگمان]سیم های خاردار فقط در زیر چشم راستم دیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The barbed wire fence round the perimeter discouraged intruders.
[ترجمه گوگل]حصار سیم خاردار در اطراف محیط، مزاحمان را دلسرد کرد
[ترجمه ترگمان]حصار خاردار دور محوطه کمین کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The grounds are fenced in by barbed wire.
[ترجمه گوگل]محوطه با سیم خاردار حصار شده است
[ترجمه ترگمان]محوطه محوطه محصور شده با سیم خاردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The prisoners cut their way through the barbed wire.
[ترجمه گوگل]زندانیان راه خود را از سیم خاردار بریدند
[ترجمه ترگمان]زندانی ها راه خود را از میان سیم های خاردار جدا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خاردار (صفت)
picked, acanthaceous, hispid, barbed, setaceous, thorny, horrent, acanthoid, glochidiate, barbate, thistly

انگلیسی به انگلیسی

• spiked, spiky, hooked, thorny
a barbed remark or joke seems humorous or polite, but contains a cleverly hidden criticism.

پیشنهاد کاربران

barbed ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: خاره ای
تعریف: ویژگی زِبرکرکی که در سطح یا حاشیۀ آن زواید ریز و تیز وجود دارد
تند و زننده، انتقادی

بپرس