barmaid

/ˈbɑːrmeɪd//ˈbɑːmeɪd/

معنی: گارسون، خادمهء میخانه، پیشخدمت میخانه
معانی دیگر: (انگلیس)، (مونث) رجوع شود به: bartender

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a woman who mixes or serves drinks in an establishment selling alcoholic beverages; bartender.

جمله های نمونه

1. On the landlord's instructions, the barmaid refused to serve him.
[ترجمه گوگل]به دستور صاحبخانه، خدمتکار از خدمت به او خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]در دستور ارباب، زن خدمتکار از خدمت به او خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. John was in the bar chatting up the barmaid.
[ترجمه گوگل]جان در بار مشغول گفتگو با خدمتکار بود
[ترجمه ترگمان]جان توی بار بود که با زن پیشخدمت صحبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The barmaid stood behind the bar.
[ترجمه گوگل]خدمتکار پشت میله ایستاد
[ترجمه ترگمان]زن خدمتکار پشت بار ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That same year John unfortunately impregnated an Ipswich barmaid, who insisted on marriage, and he complied.
[ترجمه گوگل]در همان سال جان متأسفانه یک خدمتکار ایپسویچ را باردار کرد که اصرار داشت ازدواج کند و او هم قبول کرد
[ترجمه ترگمان]در همان سال، جان unfortunately از ایپسویچ شکایت کرد، که اصرار داشت ازدواج کند، و او اطاعت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The barmaid took the money wordlessly and Dexter swaggered over to the corner where Blanche was sitting.
[ترجمه گوگل]خدمتکار بی کلام پول را گرفت و دکستر به گوشه ای که بلانچ نشسته بود رفت
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت پول را برداشت و دکستر را به گوشه ای کشاند که بل انش نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A barmaid emerged with a brush and shovel.
[ترجمه گوگل]خدمتکار با برس و بیل بیرون آمد
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت زن با برس و بیل بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The barmaid drew off two measures and passed them across the counter.
[ترجمه گوگل]خدمتکار دو پیمانه برداشت و آنها را از روی پیشخوان رد کرد
[ترجمه ترگمان]زن گارسن دو تدبیر را کنار زد و از روی پیشخوان گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was rumoured she had been a barmaid, heady stuff in those days.
[ترجمه گوگل]شایعه شده بود که او در آن روزها یک آرایشگر بوده است
[ترجمه ترگمان]چو افتاده بود که او در آن روزها یک زن خدمتکار با شور و هیجان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He snapped his fingers at the barmaid and ordered a brandy.
[ترجمه گوگل]انگشتانش را به سمت خدمتکار کوبید و براندی سفارش داد
[ترجمه ترگمان]بشکنی زد و یک براندی سفارش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He drank neat Scotch and called the barmaid a fine filly.
[ترجمه گوگل]او اسکاچ تمیزی نوشید و خدمتکار را یک مرد خوب خطاب کرد
[ترجمه ترگمان]به بیت یک اسکاچ می خورد و به مستخدمه پاسخ می داد که یک مادیان زیبا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Helen, the barmaid, has left the apartment they share, and her departure is never explained.
[ترجمه گوگل]هلن، خدمتکار، آپارتمان مشترک آنها را ترک کرده است و خروج او هرگز توضیح داده نمی شود
[ترجمه ترگمان]زن پیشخدمت گفت: هلن، آپارتمانی را که آن ها به اشتراک گذاشته بودند ترک کرده و رفتن او هرگز توضیح داده نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The barmaid was operatic: Teutonic hair; lipstick rondo.
[ترجمه گوگل]خدمتکار اپرا بود: موهای توتونیک رژ لب rondo
[ترجمه ترگمان]میخانه آنجا بود: hair Teutonic، ماتیک لب rondo بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A barmaid appeared, a woman in her mid-twenties with streaked blonde hair and tight jeans.
[ترجمه گوگل]یک خدمتکار ظاهر شد، زنی حدوداً بیست ساله با موهای بلوند رگه‌دار و شلوار جین تنگ
[ترجمه ترگمان]یک زن پیدا شد، زنی در اواسط قرن بیست و بیست سال با موهای بلوند و شلوار تنگ و شلوار تنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Barmaid by day, rebel leader by night.
[ترجمه گوگل]در روز خدمتکار، در شب رهبر شورشیان
[ترجمه ترگمان]روز به روز رهبر شورشیان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گارسون (اسم)
barmaid

خادمهء میخانه (اسم)
barmaid

پیشخدمت میخانه (اسم)
barmaid, tapster

انگلیسی به انگلیسی

• female waitress, female bar attendant
a barmaid is a woman who serves drinks in a bar or pub.

پیشنهاد کاربران

ساقی زن
سماکاره. [ س َ رَ / رِ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) سبوکش میخانه. ( آنندراج ) ( برهان ) . || مطلق خدمتکار. ( برهان ) ( آنندراج ) :
از پی کسب و شرف پیش بناگوش و لبش
ماه دیدم رهی و زهره سماکاره دوست.
سنایی ( دیوان چ مصفا ص 398 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

آنکه او شاه بخردان باشد
کی سماکاره روان باشد.
سنایی.
رجوع به سماکار شود.

ساقیه ، شربت قیزی
مشروب فروش زن

بپرس