barricade

/ˈbærəˌked//ˌbærɪˈkeɪd/

معنی: مانع، سنگربندی موقتی، مانع شدن، مسدود کردن
معانی دیگر: (جنگ های خیابانی) سنگر، راهبند، کوچه بند، (در خیابان ها) سنگربندی کردن، راهبندی کردن، سدراه کردن، کوچه بندی کردن، مسدود کردن بامانع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a hastily constructed barrier for protection or for obstructing passage.
مترادف: barrier
مشابه: abatis, block, blockade, breastwork, bulwark, earthwork, embankment, fence, obstacle, parapet, rampart, roadblock, stockade, wall
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: barricades, barricading, barricaded
(1) تعریف: to obstruct or block with or as if with a barricade.
مشابه: bar, block, blockade, obstruct, rampart, wall

- We barricaded the door.
[ترجمه گوگل] در را سد کردیم
[ترجمه ترگمان] در رو مسدود کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to defend or enclose by means of a barricade.
مترادف: enclose
مشابه: bar, cordon, dike, fence, fortify, rampart, secure, stockade, wall

- We barricaded ourselves in the fort.
[ترجمه گوگل] خودمان را در قلعه سنگر کردیم
[ترجمه ترگمان] ما خودمون رو تو دژ حبس کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The protesters formed a human barricade.
[ترجمه گوگل]معترضان یک سنگر انسانی تشکیل دادند
[ترجمه ترگمان]معترضان یک سنگر انسانی تشکیل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The soldiers make a barricade across the road.
[ترجمه گوگل]سربازان در سراسر جاده سنگر می سازند
[ترجمه ترگمان]سربازان در جاده سنگر می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Inmates erected a barricade between themselves and prison officers.
[ترجمه گوگل]زندانیان سنگر بین خود و افسران زندان برپا کردند
[ترجمه ترگمان]Inmates یک سنگر را بین خود و افسران زندان برپا کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They turned the barricade into a potential death trap by connecting it up to the mains.
[ترجمه گوگل]آنها با وصل کردن آن به برق، سنگر را به یک تله مرگ بالقوه تبدیل کردند
[ترجمه ترگمان]سنگر را به یک دام بالقوه بالقوه تبدیل کردند که با وصل کردن آن به the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The lorries formed a barricade across the road.
[ترجمه گوگل]کامیون ها یک سد در سراسر جاده تشکیل دادند
[ترجمه ترگمان]The در آن سوی جاده یک سنگر تشکیل می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Shopkeepers had to barricade themselves in.
[ترجمه گوگل]مغازه داران مجبور شدند خود را در آن سنگر کنند
[ترجمه ترگمان]shopkeepers ناچار شدند سنگر بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Students built a barricade against the police.
[ترجمه گوگل]دانش‌آموزان در برابر پلیس سنگر درست کردند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان یک سنگر علیه پلیس ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He also collected sandbags and wood to barricade the Legation buildings.
[ترجمه گوگل]او همچنین کیسه‌های شن و چوب جمع‌آوری کرد تا ساختمان‌های Legation را سد کند
[ترجمه ترگمان]همچنین کیسه شن و چوب را جمع آوری کرد تا ساختمان ایالت را مسدود کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He set up a beehive barricade as bulldozers moved in to dig a pipeline near his land.
[ترجمه گوگل]او در حالی که بولدوزرها برای حفر خط لوله در نزدیکی زمین او به داخل آن حرکت کردند، سنگر کندوی عسل برپا کرد
[ترجمه ترگمان]همان طور که bulldozers برای حفاری در نزدیکی زمین حرکت می کردند، سنگر کندوی عسل را برپا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Emergency workers built a sandbag barricade as 60 patients were put on evacuation stand-by.
[ترجمه گوگل]هنگامی که 60 بیمار در حالت آماده باش برای تخلیه قرار گرفتند، کارگران اورژانس یک سد کیسه شن ساختند
[ترجمه ترگمان]کارگران اضطراری یک سنگر sandbag ساختند زیرا ۶۰ بیمار در آماده باش کامل بسر می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Go out of the barricade, slip along close to the houses, skirmish about a bit in the streets, and come back and tell me what is going on.
[ترجمه گوگل]از سنگر بیرون برو، نزدیک خانه‌ها لغزشی، کمی در خیابان‌ها با هم درگیر شویم، و برگرد و به من بگو چه خبر است
[ترجمه ترگمان]از سنگر برو بیرون، از نزدیک به خانه ها برو، درگیری در کوچه را خراب کن و برگرد و به من بگو چه خبره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Beyond the barricade Is there a world you to see?
[ترجمه گوگل]فراتر از سنگر آیا دنیایی وجود دارد که بتوانید ببینید؟
[ترجمه ترگمان]مگر در سنگر کسی هست که شما ببینید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An armored vehicle breaks through a Red Shirt barricade on Wednesday May 12010 in Bangkok, Thailand.
[ترجمه گوگل]یک خودروی زرهی در روز چهارشنبه مه 12010 در بانکوک، تایلند، از سد پیراهن قرمز عبور کرد
[ترجمه ترگمان]یک وسیله نقلیه زرهی در روز چهارشنبه در بانکوک، تایلند، از میان یک سنگر سرخ پوش عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Barricade : Cop car; Hunter type; likes to get things first.
[ترجمه گوگل]موانع : ماشین پلیس; نوع شکارچی; دوست دارد اول چیزها را بدست آورد
[ترجمه ترگمان]Barricade: خودروی Cop، تیپ شکارچی؛ دوست دارد که چیزهای اول را دریافت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مانع (اسم)
stay, bar, hitch, let, shackle, fetter, dyke, dike, balk, hindrance, obstacle, barrier, impediment, hurdle, embargo, barricade, bamboo curtain, hedge, handicap, curtain, blockage, setback, drawback, snag, massif, crimp, lock, encumbrance, hindering, holdback, stumbling block

سنگربندی موقتی (اسم)
barricade

مانع شدن (فعل)
stop, resist, suppress, bar, prevent, debar, balk, hinder, barricade, hamper, exclude, inhibit, rein, impede, stymie, hold back, hold up, interfere with, obstruct, obturate

مسدود کردن (فعل)
close, bar, clog, choke, shut, block, barricade, shut off, caulk, blank out, jam, calk, stopper, foreclose, scotch, head back, mure, obstruct, obturate, occlude, oppilate, portcullis, stopple

انگلیسی به انگلیسی

• obstruction, blockade, barrier
block; protect against attack, fortify
a barricade is a line of vehicles or other objects placed across a road or passage to stop people getting past.
if you barricade a road or passage, you put something across it to stop people reaching it.
if you barricade yourself inside a room or building, you put something heavy against the door so that other people cannot get in.

پیشنهاد کاربران

سنگربندی موقتی، مانع، مسدود کردن ( با مانع )
noun
[count] : a temporary wall, fence, or similar structure that is built to prevent people from entering a place or area
◀️ The enemy broke through the barricade.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ Police erected barricades to keep the crowds from approaching the crime scene.
verb
[ obj] : to block ( something ) so that people or things cannot enter or leave
◀️The police barricaded the crime scene.
◀️They barricaded the door.
◀️Ships barricaded the coastline.
◀️Old women manned the barricades : زنان پیر سنگرهای خیابانی را حفاظت می کردند.
◀️barricaded roads : راه های مسدودشده

barricade ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: راه بند 1
تعریف: افزاره ای که به هیچ روی کارایی یک حفاظ را ندارد و از آن تنها برای نشان دادن منطقۀ خطرآفرین یا هدایت وسیلۀ نقلیه به مسیر درست استفاده می شود
مانع/سنگر/سنگربندی موقتی ( جنگ ها/تظاهرات خیابانی )
Rioters armed with firebombs set light to police barricades
موانع جاده ای/ موانع ترافیکی
سنگر
حصار، محدوده

بپرس