batholith

/ˈbæθəˌlɪθ//ˈbæθəˌlɪθ/

(زمین شناسی) ژرف صخره (برآمدگی گسترده ی سنگ های آتشفشانی در پایه ی کوه ها که فرسایش آنها را نمایان می کند)، ژرف سنگ (batholite هم می گویند)، باتولیت، نوعی سنگ چخماقی وسنگ اتش فشانی

جمله های نمونه

1. Neutro- acid batholith of Yanshan stage is the parent rock of small metallogenetic rock which is the metallogenetic parent rock of porphyry - type molybdenum deposit.
[ترجمه گوگل]باتولیت نوترو اسید مرحله یانشان، سنگ مادر سنگ متالوژنتیک کوچک است که سنگ مادر متالوژنتیکی کانسار مولیبدن از نوع پورفیری است
[ترجمه ترگمان]Neutro - اسید batholith در مرحله Yanshan صخره والد یک صخره metallogenetic کوچک است که صخره والد metallogenetic of molybdenum است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The bearing capacity of foundation soil and batholith is one of the most important questions for discussion in the field of geotechnical engineering ; md foundation engineering.
[ترجمه گوگل]ظرفیت باربری خاک پی و باتولیت یکی از مهمترین سوالات مورد بحث در زمینه مهندسی ژئوتکنیک است مهندسی فونداسیون md
[ترجمه ترگمان]ظرفیت باربری خاک پایه و batholith یکی از مهم ترین سوالات برای بحث در زمینه مهندسی ژیوتکنیک، و مهندسی بنیان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Deferent plutons composing Linglong composite granitoid batholith have deferent degrees of anisotropy of magnetic susceptibility.
[ترجمه گوگل]توده‌های متفاوتی که باتولیت گرانیتوئیدی کامپوزیت لینگ لانگ را تشکیل می‌دهند، درجات متفاوتی از ناهمسانگردی حساسیت مغناطیسی دارند
[ترجمه ترگمان] deferent (composing Linglong granitoid composite composite composite batholith batholith degrees deferent of of of magnetic magnetic have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have have magnetic magnetic magnetic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Geology of or relating to a batholith .
[ترجمه گوگل]زمین شناسی یا مربوط به باتولیت
[ترجمه ترگمان]زمین شناسی و مربوط به batholith
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Occurrence: dike, sill, laccolith, lopolith, stock and batholith.
[ترجمه گوگل]وقوع: دایک، آستانه، لاکولیت، لوپولیت، استوک و باتولیت
[ترجمه ترگمان]سد، sill، laccolith، lopolith، stock و batholith
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A batholith has been defined as a huge intrusive mass of granitic rock.
[ترجمه گوگل]باتولیت به عنوان یک توده نفوذی عظیم از سنگ گرانیتی تعریف شده است
[ترجمه ترگمان]A به عنوان جرم بسیار intrusive سنگ granitic تعریف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Lincang granite intrusive body is a composite batholith formed by polyphasic intrusion, whose main rock type is the biotite adamellite.
[ترجمه گوگل]بدنه نفوذی گرانیتی Lincang یک باتولیت مرکب است که از نفوذ چند فازی تشکیل شده است که نوع سنگ اصلی آن بیوتیت آداملیت است
[ترجمه ترگمان]بدنه intrusive Lincang یک batholith مرکب است که توسط نفوذ polyphasic شکل می گیرد که نوع اصلی آن the adamellite است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This appears to coincide with the base of the granite batholith and may represent the basal Variscan thrust.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که این با پایه باتولیت گرانیتی منطبق است و ممکن است نمایانگر رانش پایه Variscan باشد
[ترجمه ترگمان]این امر به نظر می رسد با پایه of گرانیت مطابقت داشته باشد و ممکن است نشان دهنده فشار پایه اساسی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The blocks of high land are masses of granite, called batholiths, except Exmoor which is made of sandstone.
[ترجمه گوگل]بلوک های زمین های مرتفع توده هایی از گرانیت هستند که باتولیت نامیده می شوند، به جز Exmoor که از ماسه سنگ ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]بلوک های زمین بلند، توده های سنگ گرانیت به نام batholiths است، به جز Exmoor که از سنگ آهک ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The control system provides reasonable solution of the integration of brake control system and other control system of truck's batholith.
[ترجمه گوگل]سیستم کنترل راه حل معقولی برای ادغام سیستم کنترل ترمز و سایر سیستم های کنترل باتولیت کامیون ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]سیستم کنترل راه حل منطقی یکپارچه سازی سیستم کنترل ترمز و سیستم کنترل دیگر of کامیون را فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Gangdise magmatic arc is divided into the Yarlung Zangbo composite batholith zone in the south and Gangdise main ridge composite batholith zone in the north.
[ترجمه گوگل]کمان ماگمایی گانگدیس به منطقه باتولیت مرکب Yarlung Zangbo در جنوب و منطقه باتولیت مرکب پشته اصلی Gangdise در شمال تقسیم می‌شود
[ترجمه ترگمان]The magmatic به منطقه Yarlung Zangbo composite در جنوب و منطقه main ridge در شمال تقسیم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These rocks occur as a number of south-vergent thrust nappes and a process of formation which is notably different from that of the arc granite batholith.
[ترجمه گوگل]این سنگ‌ها به‌عنوان تعدادی ناپ‌های رانش به سمت جنوب و فرآیند تشکیل که به‌طور قابل‌توجهی با باتولیت گرانیت قوس متفاوت است، رخ می‌دهند
[ترجمه ترگمان]این صخره ها به عنوان تعدادی از vergent thrust south و فرآیند شکل گیری که به طور قابل توجهی با سنگ خارا قوس متفاوت است رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Fogang granitoid complex is the largest Late Mesozoic batholith in Nanling region, and the Wushi diorite-hornblende gabbros are the most basic end-member of Fogang calc-alkaline series rocks.
[ترجمه گوگل]مجموعه گرانیتوئیدی فوگانگ بزرگترین باتولیت مزوزوئیک پسین در منطقه نانلینگ است و گابروهای دیوریت-هورنبلند ووشی اساسی ترین عضو نهایی سنگ های سری کالک آلکالین فوگانگ هستند
[ترجمه ترگمان]مجتمع complex Fogang بزرگ ترین the end در منطقه region است و and the - - hornblende - the most - - member - of member - calc alkaline rocks series - are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are are - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] باتولیت
[معدن] باتولیت (سنگ شناسی)

انگلیسی به انگلیسی

• mass of igneous rock pressed between sedimentary rocks (geology)

پیشنهاد کاربران

batholith ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: ژرفاسنگ
تعریف: تودۀ سنگ آذرین نفوذی ناهمساز و بزرگ با رخنمون سطحی بیش از 100 کیلومتر مربع و قاعدۀ نامشخص

بپرس