bathtub

/ˈbæθtəb//ˈbɑːθtʌb/

معنی: وان حمام، جای شستشوی بدن درحمام
معانی دیگر: آبزن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a large basin in which a person can sit and bathe.

جمله های نمونه

1. she pulled the plug out of the bathtub and the soapwater ran out
سوراخگیر وان حمام را کشید و آب صابون بیرون رفت.

2. Please let the water out of the bathtub.
[ترجمه Vampire] لطفا بزارید آب از وان بیرون بریزد
|
[ترجمه گوگل]لطفا اجازه دهید آب از وان حمام خارج شود
[ترجمه ترگمان]لطفا آب وان رو از وان بریز بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What's all that grunge in the bathtub?
[ترجمه گوگل]این همه گرانج در وان حمام چیست؟
[ترجمه ترگمان]یه آشغال توی وان حموم چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She pulled out the plug of the bathtub.
[ترجمه گوگل]دوشاخه وان حمام را بیرون کشید
[ترجمه ترگمان]بیرون وان حمام را بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I need to clean the bathtub.
[ترجمه ......‌‌‌‌..............................] من احتیاج ( نیاز ) دارم حمام را تمیز کنم
|
[ترجمه گوگل]من باید وان حمام را تمیز کنم
[ترجمه ترگمان]باید حموم رو تمیز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Where's that stuff you use for cleaning the bathtub?
[ترجمه گوگل]آن چیزهایی که برای تمیز کردن وان حمام استفاده می کنید کجاست؟
[ترجمه ترگمان]این وسایلی که برای تمیز کردن وان استفاده می کنی کجاست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Never leave hair in the bathtub!
[ترجمه کوروش] هیچ وقت خودرو وان حمام باقی نگذار
|
[ترجمه گوگل]هرگز موها را در وان رها نکنید!
[ترجمه ترگمان]هیچوقت موهاش رو تو وان جا نذار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bathtub overflowed, and water saturated the carpeting.
[ترجمه گوگل]وان حمام سرریز شد و آب فرش را اشباع کرد
[ترجمه ترگمان]وان حمام لبریز شد و آب فرش را خیس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The last bathtub Tamika was in had black mold, spiders and cold water.
[ترجمه گوگل]آخرین وان حمامی که تامیکا در آن بود کپک سیاه، عنکبوت و آب سرد داشت
[ترجمه ترگمان]آخرین وان حمام هم یک کپک سیاه بود، عنکبوت ها و آب سرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The first time, she almost drowned in the bathtub.
[ترجمه گوگل]اولین بار، او تقریباً در وان حمام غرق شد
[ترجمه ترگمان]اولین باری که تو وان حموم غرق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I placed you in the bathtub and turned on the water.
[ترجمه گوگل]تو را در وان حمام گذاشتم و آب را روشن کردم
[ترجمه ترگمان]من تو رو تو وان گذاشتم و برگشتم روی آب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Four family members were found huddled around the bathtub; three other victims were discovered in the bedroom.
[ترجمه گوگل]چهار عضو خانواده در اطراف وان حمام جمع شده بودند سه قربانی دیگر در اتاق خواب کشف شدند
[ترجمه ترگمان]چهار عضو خانواده در اطراف وان حمام جمع شدند؛ سه قربانی دیگر در اتاق خواب کشف شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She is afraid of the bathtub and has never mastered the art of taking a shower.
[ترجمه گوگل]او از وان حمام می ترسد و هرگز در هنر دوش گرفتن تسلط نداشته است
[ترجمه ترگمان]او از وان می ترسد و هرگز نتوانسته بود حمام بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And she would die in the bathtub, her blood going down the drain.
[ترجمه گوگل]و او در وان حمام می مرد و خونش در مجرای فاضلاب می رفت
[ترجمه ترگمان]و توی وان حموم می مرد و خونش پایین می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Al Capone and bootleggers filled the vacuum: bathtub spirits, peepholes in the door, Joe-sent-me.
[ترجمه گوگل]آل کاپون و چکمه فروشان خلاء را پر کردند: ارواح وان حمام، سوراخ های چشمی در، جو من را فرستاد
[ترجمه ترگمان]آل کاپون و bootleggers خلا را پر کردند: روحیه وان حمام، peepholes در در، جو به من فرستاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وان حمام (اسم)
bathtub, receptor

جای شستشوی بدن درحمام (اسم)
bathtub

انگلیسی به انگلیسی

• container used to hold water for washing oneself
a bathtub is the same as a bath; used in american english.

پیشنهاد کاربران

bathtub ( n ) ( b�θtʌb ) ( informal tub ) =a large, long container that you put water in and then get into to wash your whole body
bathtub
حمام
وان حمام
حوض شست وشو، حوض حمام
تست یا وان حمام
وان حمام
وان حموم

Bath tub is a big bowl and full of water that be use from take a bath.
وان

بپرس