bead

/ˈbiːd//biːd/

معنی: مهره، دانه تسبیح، خرمهره، منجوق زدن، بریسمان کشیدن، مهره ساختن
معانی دیگر: (گردن بند و تسبیح و غیره) دانه، قطره، حباب کف، (جمع) تسبیح، (جمع) گردنبند، دانه های (چوبی یا سنگی یا مروارید و غیره) که به رشته کشیده باشند، هر چیز کوچک و گرد (مثلا مگسک تفنگ)، دانه ی فلز (به ویژه طلا و نقره) که از پالایش در غال به دست می آید، حبه، لبه ی تایر (که بر چرخ قرار می گیرد)، (معماری) گچبری تسبیحی، (شیمی - در تعیین نوع فلز در آمیزه ی فلزی) توده ی حبه حبه که در درون حلقه ی سیم پلاتین تشکیل می شود (به خاطر اثر بوراکس بر اکسید یا ملح برخی فلزات)، (در سفته را) به رشته کشیدن، با حبه یا دانه تزیین کردن، رشته درست کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small, generally round object, usu. made of glass, wood, or the like with a hole through its center for stringing to make necklaces or for decorating clothing.
مشابه: wampum

(2) تعریف: a necklace or rosary composed of beads.
مترادف: chaplet, necklace
مشابه: chain, choker, rosary

(3) تعریف: a small, spherical object or quantity, such as a drop of liquid or a gas bubble.
مترادف: drop, droplet, glob, globule
مشابه: bubble, dab, dot

- beads of rain
[ترجمه گوگل] دانه های باران
[ترجمه ترگمان] دانه های باران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: the sight on the front or muzzle end of a gun.
مترادف: sight
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: beads, beading, beaded
(1) تعریف: to decorate with beads.
مشابه: adorn, bedeck, decorate, embellish, ornament, trim

(2) تعریف: to form beads on.
مشابه: dot
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: beadlike (adj.)
(1) تعریف: to form beads or drops.
مشابه: ball, dot

(2) تعریف: to use beads to create decorative products.

جمله های نمونه

1. a lucky bead
مهره ی شگون دار

2. draw a bead on
دقیقا نشانه گیری کردن،قراول رفتن

3. draw a bead on
هدف گیری کردن،(مگسک تفنگ را) بر هدف میزان کردن،نشانه گرفتن

4. She accidentally swallowed a glass bead.
[ترجمه گوگل]او به طور تصادفی یک مهره شیشه ای را قورت داد
[ترجمه ترگمان] اون به طور اتفاقی یه مهره شیشه ای قورت داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her bead necklaces and bracelets jangled as she walked.
[ترجمه amir karimi] هنگامیکه اون راه میرفت ، گردنبندهای مروارید و دستبندهای او جلینگ جلینگ میکردن
|
[ترجمه منا جهانبخشی] دستبندها و گردنبندهای مهره ای او موقع راه رفتن جیلینگ جیلینگ می کردند.
|
[ترجمه گوگل]هنگام راه رفتن گردنبندها و دستبندهای مهره ای او به هم می خوردند
[ترجمه ترگمان]همان طور که راه می رفت، گردن بند و دست بند هم به صدا در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The girl is wearing a bead necklace.
[ترجمه منا جهانبخشی] دختره یه گردنبند مهره ای پوشیده.
|
[ترجمه مهتاب] دختره یک گردنبند مهره ای بر خود اویزان کرده است.
|
[ترجمه گوگل]دختر گردنبند مهره ای بر سر دارد
[ترجمه ترگمان] اون دختر گردن بند مهره میبنده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These are attached with a tiny matching bead.
[ترجمه گوگل]اینها با یک مهره ریز هماهنگ وصل شده اند
[ترجمه ترگمان]این ها با یک مهره تطبیق کوچک به هم متصل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A wide range of glass bead types were found decorated in a number of ways.
[ترجمه گوگل]طیف گسترده ای از انواع مهره های شیشه ای به روش های مختلفی تزئین شده اند
[ترجمه ترگمان]طیف وسیعی از انواع مختلف دانه ها در تعدادی از روش ها مزین شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I drew as close a bead as I could. . . .
[ترجمه Edris nozari] تا جایی که میتوانستم نزدیک نشانه گیری کردم
|
[ترجمه گوگل]من تا جایی که می توانستم مهره ای را نزدیک کردم
[ترجمه ترگمان]تا جایی که توانستم مهره را بستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A small bead of blood formed where she had pricked her finger.
[ترجمه Edris nozari] در جایی که انگشتش را سوراخ کرد قطره کوچکی از خون شکل گرفت
|
[ترجمه گوگل]در جایی که او انگشتش را تیز کرده بود، یک دانه کوچک خون تشکیل شد
[ترجمه ترگمان]قطره کوچکی از خون در جایی که او انگشتش را فرو کرده بود شکل گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The evidence for glass bead production at Ribe is comprehensive, and the material has yet to be published in full.
[ترجمه گوگل]شواهد مربوط به تولید مهره های شیشه ای در Ribe جامع است و مطالب هنوز به طور کامل منتشر نشده است
[ترجمه ترگمان]شواهد مربوط به تولید قطره شیشه ای در Ribe جامع است و ماده هنوز باید به طور کامل منتشر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And the new Moroccan bead - and - jewel - encrusted styles will showcase your inner diva.
[ترجمه گوگل]و سبک های جدید مهره های مراکشی - و - جواهر - سردسته های درونی شما را به نمایش می گذارد
[ترجمه ترگمان]و سبک جدید bead - و جواهر نشان می دهد که خوانندگان داخلی شما را نمایش خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It looks elegant. How much does this jade bead necklace cost?
[ترجمه گوگل]ظریف به نظر می رسد قیمت این گردنبند مهره یشم چقدر است؟
[ترجمه ترگمان] به نظر شیک میاد این گردن بند bead چقدر خرج داره؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مهره (اسم)
die, vertebra, piece, bead, nut, marble, glaze, shell resembling a pearl

دانه تسبیح (اسم)
bead

خرمهره (اسم)
cowrie, bead, cowry

منجوق زدن (فعل)
bead

بریسمان کشیدن (فعل)
bead

مهره ساختن (فعل)
bead

تخصصی

[عمران و معماری] شیار برجسته روی گچ و چوب
[برق و الکترونیک] مهره عایقی از جنس شیشه، سرامیک، یا پلاستیک با حفره ای در وسط آن که رسانای داخلی یک خط هم محور را در مرکز واقعی خط نگه می دارد . در مدارهای بسامد -بالا، برای حذف نوسانهای پارازیتی از مهره های فریتی روی اتصالات سیمی استفاده می شود. - مهره
[ریاضیات] برجستگی، زبانه، لایه، زنجیره، مهره

انگلیسی به انگلیسی

• small object with a hole in the center (threaded on string to make necklaces, etc.); round drop, globular shape
adorn or cover with beads; form into beads, collect in droplets
beads are small pieces of coloured glass, wood, or plastic with a hole through the middle which are strung together and used for jewellery or decoration.
a bead of liquid or moisture is a small drop of it.

پیشنهاد کاربران

یک مجموعه از مهره های گرد چوبی، شیشه ای، پلاستیکی و . . . که به وسیله یک نخ یا سیم به هم وصل میشوند و به عنوان زیورآلات استفاده میشوند.
⭐draw/get a bead on ( someone or something ) ⭐
1. To aim at someone or something with the sights on a firearm
. e. g
I managed to get a bead on the enemy sniper but had to wait until I received the order to fire
...
[مشاهده متن کامل]

2. By extension, to focus one's attention on someone or something so as to deal with or attack him, her, or it
. e. g
1 ) The candidate got a bead on his opponent's poor political record during the debate
2 ) The president has pledged to get a bead on the growing problem of adolescent obesity
3 ) To thoroughly understand, appreciate, or comprehend someone or something
4 ) The team just has to get a bead on the severity of the cyber attack before we can implement any meaningful fixes
5 ) I couldn't understand him at first, but I'm finally starting to get a bead on my sister's boyfriend
. . .
What makes you think I don't have a guy with a bead on you right now
Limitless 2011🎥

حالت منجوق دوزی روی لباس ، مهره های مرواریدی شکل که روی لباس وصل میکنن مخصوصا هندی ها
وقتی در تئاتر و نمایشنامه نویسی و داستان نویسی می آید:
پیرنگ رشته ای
پیرنگ تسبیحی
پیرنگ زنجیره ای
هر یک از.
تک تک
قطره مایع
A bead is a drop of liquid.
bead ( مهندسی بسپار - تایر )
واژه مصوب: طوقه 1
تعریف: بخشی از تایر که بر روی رینگ ( rim ) می نشیند و شامل سیم های فولادی با استحکام کششی زیاد است که لایه هایی لاستیکی دورتادور آنها را می پوشانَد|||متـ . طوقۀ تایر tyre bead
براده
ذره
گرانول. به صورت دانه دانه.
فلز پرکننده سطح جوشکاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس