bear the brunt of


بخش عمده ی کار شاقی را به عهده داشتن، بیشتر بار چیزی را متحمل شدن

جمله های نمونه

1. Black people continue to bear the brunt of most racial violence .
[ترجمه گوگل]سیاه پوستان همچنان بیشترین خشونت های نژادی را تحمل می کنند
[ترجمه ترگمان]مردم سیاه بار بیشتر خشونت های نژادی را تحمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I had to bear the brunt of his anger.
[ترجمه گوگل]من مجبور شدم بار سنگین عصبانیت او را تحمل کنم
[ترجمه ترگمان]من باید خشم او را تحمل می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Schools will bear the brunt of cuts in government spending.
[ترجمه گوگل]مدارس بیشترین کاهش هزینه های دولت را متحمل خواهند شد
[ترجمه ترگمان]مدارس فشار کاهش هزینه های دولت را تحمل خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His secretary has to bear the brunt of his temper.
[ترجمه گوگل]منشی او باید زحمات او را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]منشی او باید فشار خلق و خوی او را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's the little people who bear the brunt of taxation.
[ترجمه گوگل]این مردم کوچک هستند که بار عمده مالیات را متحمل می شوند
[ترجمه ترگمان]این مردم کوچکی هستند که بار سنگینی مالیات را تحمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A recent report showed how older workers bear the brunt of economic recession.
[ترجمه گوگل]گزارش اخیر نشان داد که کارگران مسن‌تر چگونه بار رکود اقتصادی را تحمل می‌کنند
[ترجمه ترگمان]گزارش اخیر نشان داد که چگونه کارگران مسن تر، فشار رکود اقتصادی را تحمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Millions of carers argue that they bear the brunt of the job . . . without recognition, or proper payment.
[ترجمه گوگل]میلیون‌ها مراقب استدلال می‌کنند که بار سنگین کار را متحمل می‌شوند بدون شناسایی، یا پرداخت مناسب
[ترجمه ترگمان]Millions ها استدلال می کنند که آن ها فشار کار را بدون به رسمیت شناختن و یا پرداخت مناسب تحمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It will bear the brunt of the estimated $ 1 billion cost for the changes on Okinawa.
[ترجمه گوگل]بیشترین هزینه برآورد شده 1 میلیارد دلاری برای تغییرات در اوکیناوا را متحمل خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این سازمان متحمل فشار بیش از ۱ میلیارد دلار برای تغییرات اوکیناوا خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And it is I, not you, who must bear the brunt of it.
[ترجمه گوگل]و این من هستم، نه شما که باید بار سنگین آن را تحمل کنید
[ترجمه ترگمان]و این من هستم، نه تو، که باید ضربه را تحمل کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I seriously doubt their contentions bear the brunt of close scrutiny.
[ترجمه گوگل]من به طور جدی شک دارم که مشاجرات آنها تحت نظارت دقیق قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]من جدا شک دارم که contentions تحمل موشکافی دقیق را تحمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He had to bear the brunt of the blame.
[ترجمه گوگل]او باید بار سنگین این تقصیر را تحمل می کرد
[ترجمه ترگمان]باید فشار را تحمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I seriously doubt theirs contentions will bear the brunt of close scrutiny.
[ترجمه گوگل]من به طور جدی شک دارم که اختلافات آنها تحت نظارت دقیق قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]من جدا شک دارم که این contentions تحمل موشکافی دقیق را به عهده خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Real estate developers bear the brunt of cold penetrate the bone.
[ترجمه گوگل]توسعه دهندگان املاک و مستغلات تحمل سنگینی از نفوذ سرما به استخوان
[ترجمه ترگمان]توسعه دهندگان املاک و مستغلات فشار سرما نفوذ استخوان را تحمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Your banks should bear the brunt of it.
[ترجمه گوگل]بانک های شما باید بار سنگین آن را متحمل شوند
[ترجمه ترگمان]بانک های شما باید فشار آن را تحمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Whatever might be its effect, she must bear the brunt of it again that very day.
[ترجمه گوگل]تأثیر آن هر چه باشد، او باید بار دیگر بار آن روز را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]هر چه باشد، باید بار دیگر فشار آن را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• absorb the main blow, take the hardest strike; bear the majority of the burden

پیشنهاد کاربران

بیشترین لطمه را دیدن، متحمل بیشترین ضربه/ فشار/ لطمه/ آسیب شدن
To suffer the worst part of an unpleasant or problematic situation.
Kids and women always bear/take the brunt of war crimes.

بپرس