bedfellow

/ˈbedˌfeloʊ//ˈbedˌfeləʊ/

معنی: هم خواب، هم بستر
معانی دیگر: بستری (بیشتر می گویند: bedridden)، همکار، متحد، هم پیمان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person who sleeps in the same bed as another.

- My brothers and I were bedfellows as children, and my sisters slept in the same room as well.
[ترجمه گوگل] من و برادرانم در کودکی با تختخواب بودیم و خواهرانم نیز در یک اتاق می خوابیدند
[ترجمه ترگمان] من و برادرانم مثل بچه ها به هم بس تر می شدیم و خواهرهای من هم در یک اتاق می خوابیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an associate or ally, esp. a temporary one.

- The two nations had been bedfellows during the war, but relations have become strained once again.
[ترجمه گوگل] این دو کشور در طول جنگ با یکدیگر همراه بودند، اما روابط یک بار دیگر تیره شده است
[ترجمه ترگمان] دو ملت در طول جنگ کنار هم رفته بودند، اما باز هم روابط برقرار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Adversity acquaints men with strange bedfellows.
[ترجمه گوگل]ناملایمات مردان را با همنوعان عجیب و غریب آشنا می کند
[ترجمه ترگمان] Adversity acquaints \"با\" bedfellows \"عجیب\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Poverty acquaints men with strange bedfellows.
[ترجمه گوگل]فقر مردان را با همنوعان عجیب و غریب آشنا می کند
[ترجمه ترگمان]فقر مردم را به طور غریبی تحریک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Misery acquaints men with strange bedfellows.
[ترجمه گوگل]بدبختی مردان را با همنوعان عجیب و غریب آشنا می کند
[ترجمه ترگمان]میزری acquaints، مردان را به کاری عجیب و غریبی انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Misery makes strange bedfellows.
[ترجمه گوگل]بدبختی یاران عجیبی می سازد
[ترجمه ترگمان]میزری روابط عجیبی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Adversity makes strange bedfellows.
[ترجمه گوگل]ناملایمات همسفران عجیبی می سازد
[ترجمه ترگمان] Adversity \"رابطه عجیبی ایجاد میکنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Poverty makes strange bedfellows.
[ترجمه گوگل]فقر هم تختی های عجیبی می سازد
[ترجمه ترگمان]فقر bedfellows عجیب را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The priest and the politician made strange/odd/unlikely bedfellows in their campaign for peace.
[ترجمه گوگل]کشیش و سیاستمدار در کمپین خود برای صلح، همراهان عجیب و غریب/عجیب/ بعید ساختند
[ترجمه ترگمان]کشیش و سیاست مدار در مبارزه خود برای صلح عجیب \/ عجیب \/ غیر محتمل دست به دست هم دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sex and death are strange bedfellows.
[ترجمه گوگل]سکس و مرگ همنوعان عجیبی هستند
[ترجمه ترگمان]رابطه جنسی و مرگ عجیب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Rugby and art seem strange bedfellows.
[ترجمه گوگل]راگبی و هنر همنوعان عجیبی به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]راگبی و هنر bedfellows عجیب به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some say the Duke has a new bedfellow - a southern lady.
[ترجمه گوگل]برخی می گویند که دوک یک همراه جدید دارد - یک خانم جنوبی
[ترجمه ترگمان]برخی می گویند دوک بس تر جدیدی دارد - یک خانم جنوبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But external threats can make for improbable subdivision bedfellows.
[ترجمه گوگل]اما تهدیدهای خارجی می‌توانند برای همتایان فرعی غیرمحتمل ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]اما تهدیدهای خارجی می توانند به هم کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Rumours say he's co-operating with some strange bedfellows.
[ترجمه گوگل]شایعات می گویند که او با چند همراه عجیب و غریب همکاری می کند
[ترجمه ترگمان]شایعات حاکی از آن است که او با یک bedfellows عجیب هم کاری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The case made strange political bedfellows.
[ترجمه گوگل]این پرونده باعث شد تا یاران سیاسی عجیبی بسازند
[ترجمه ترگمان]این پرونده ماجراهای عجیب سیاسی را به هم زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Strange bedfellows Adversity - or is it perversity? - certainly makes strange bedfellows.
[ترجمه گوگل]بدبختی یاران عجیب و غریب - یا انحراف است؟ - مطمئناً همسفران عجیبی می سازد
[ترجمه ترگمان]چه چیز عجیبی است؟ به طور قطع ارتباط عجیب و غریب برقرار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

هم خواب (اسم)
bedfellow, isocline

هم بستر (اسم)
bedfellow

انگلیسی به انگلیسی

• friend, ally; one who shares a bed with another
you refer to two people or things as bedfellows when they have become associated with each other, especially when you did not expect this.

پیشنهاد کاربران

لانگمن دیکشنری :
۱ _ هم تختی ، هم خواب
Person who shares a bed
۲ _ همراه نزدیک ، یار نزدیک ، شریک
Close companion ; partner
هم سفره
معنای دوستان
✅یار غار، همراه همیشگی، دوست بسیار نزدیک
David Benedict : How high fashion became musical theatre's bedfellow
two or more people, ideas etc that are related or working together in an unexpected way
همراه همیشگی
یار غار، دوست بسیار نزدیک

بپرس