beggar

/ˈbeɡər//ˈbeɡə/

معنی: سائل، گدا، گرفتار فقر و فاقه، بگدایی انداختن، بیچاره کردن
معانی دیگر: بچه کاشتن، بچه تولید کردن، پس انداختن، موجب شدن، ایجاد کردن، دریوزه گر، (انگلیس - محبت یا شوخی آمیز) فلان فلان شده، گدا کردن، مسکین کردن، بی چیز کردن، بیان ناپذیر، تهیدست، مستمند، لات، ونگ، پست، دوره گرد، بینوا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who begs, esp. as a means of survival.
مترادف: mendicant, panhandler
مشابه: derelict, hobo, tramp, vagabond, vagrant

- The lady paused in the street to give a coin to a beggar.
[ترجمه ب گنج جو] خانمه کنار خیابون ایستاد و یه سکه تو کف اون گداهه گذاشت.
|
[ترجمه مهديه] خانم یک لحظه در خیابان ایستاد تا سکه ای به گدا بدهد.
|
[ترجمه گوگل] خانم در خیابان مکث کرد تا یک سکه به گدا بدهد
[ترجمه ترگمان] پیرزن در خیابان ایستاد تا یک سکه به گدایی بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a person in extreme poverty.
مترادف: pauper
مشابه: bum, hobo, indigent, ragamuffin, tatterdemalion

- These dilapidated shacks were homes to beggars.
[ترجمه گوگل] این کلبه های فرسوده خانه گدایان بود
[ترجمه ترگمان] این کلبه های ویران خانه گدایان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: beggars, beggaring, beggared
(1) تعریف: to make poor.
مترادف: impoverish, pauper, pauperize
مشابه: bankrupt, break, rain

- The raids of the invaders had beggared the population of the village.
[ترجمه گوگل] هجوم مهاجمان مردم روستا را گدایی کرده بود
[ترجمه ترگمان] تاخت و تاز مهاجمان جمعیت روستا را محدود کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cause to seem inadequate.
مشابه: exceed, surpass

- The view across the mountains beggars description.
[ترجمه hamed] منظره ی در امتداد کوه ها وصف ناپذیر است.
|
[ترجمه گوگل] منظره آن سوی کوه ها گدای توصیف است
[ترجمه ترگمان] منظره آن سوی کوه ها شرح گدایان را شرح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a beggar in rags
گدای ژنده پوش

2. a beggar in shabby clothes
یک گدا با لباس ژنده

3. the beggar reached out a hand for money
گدا برای پول دست دراز کرد.

4. the beggar said cheekily, "give me more! "
گدا با پررویی گفت: ((بیشتر بده !))

5. the beggar shoveled the food into his mouth
گدا خوراک را با شتاب در دهان خود می چپاند.

6. the beggar was a gentleman by birth
آن گدا اشراف زاده بود.

7. a vagabond beggar
گدای خانه بدوش

8. an importunate beggar
گدای سمج

9. i saw a beggar gimping along the street
گدائی را دیدم که در راستای خیابان لنگان لنگان راه می رفت.

10. he was garmented like a beggar
مثل یک گدا لباس پوشیده بود.

11. in this play, akbar plays the role of a beggar
اکبر در این نمایش نقش یک گدا را بازی می کند.

12. The beggar begged from the rich but they refused.
[ترجمه گوگل]گدا از ثروتمندان التماس کرد اما آنها نپذیرفتند
[ترجمه ترگمان]گدایی از ثروتمندان تمنا می کرد، ولی امتناع می ورزیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The beggar resorted to me for one dollar.
[ترجمه گوگل]گدا برای یک دلار به من متوسل شد
[ترجمه ترگمان]گدایی برای یک دلار به من متوسل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A young idler, an old beggar.
[ترجمه گوگل]یک جوان بیکار، یک گدای پیر
[ترجمه ترگمان]یک تنبل جوان، یک گدای پیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The beggar was changed from a prince.
[ترجمه گوگل]گدا از شاهزاده عوض شد
[ترجمه ترگمان]این گدای از یک پرنس عوض شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Why should he beggar himself for you?
[ترجمه گوگل]چرا باید خودش را برای شما التماس کند؟
[ترجمه ترگمان]چرا باید خودش را به خاطر تو گدایی کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He turned away a beggar from his door.
[ترجمه گوگل]گدای را از در خانه اش دور کرد
[ترجمه ترگمان]یک گدا را از در بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سائل (اسم)
beggar, mendicant, loafer, maunder, moocher

گدا (اسم)
beadsman, beggar, pauper, mendicant, lazar

گرفتار فقر و فاقه (اسم)
beggar

بگدایی انداختن (فعل)
beggar

بیچاره کردن (فعل)
beggar, bust

انگلیسی به انگلیسی

• one who begs, panhandler, pauper; impoverished person, indigent; man or boy (slang)
destroy, ruin, impoverish
a beggar is someone who lives by asking people for money or food.

پیشنهاد کاربران

someone who lives by asking people for food and money.
گدا
معنای آبادیس
✔️ ( انگلیس - محبت یا شوخی آمیز ) فلان فلان شده
🗣️ [بِگِر]
💠 come give uncle a kiss, you beggar!
بیا به عموجان یه بوس بده، فلان فلان شده !
a person, typically a homeless one, who lives by asking for money or food
بی خانمان و گدا
گدا
Soil in your head
� You became a criminal in society
� The soil in your head is occupied by a thief beggar
خاک تو سرت
بزهکار جامعه هم شدی
خاک تو سرت اشغال گدای دزد
خجالت بکش اشغال

بپرس