beleaguered

/bəˈliːɡər//bɪˈliːɡə/

(verb transitive) محاصره کردن، احاطه کردن

جمله های نمونه

1. a beleaguered city
شهر در محاصره

2. a beleaguered space program
برنامه ی فضایی که از هر سو با اشکال مواجه است

3. she was beleaguered by naughty children
بچه های شیطان او را به ستوه آوردند.

انگلیسی به انگلیسی

• surrounded with troops, besieged; harassed
a beleaguered person is experiencing a lot of difficulties, problems, or criticism; a formal word.

پیشنهاد کاربران

۱. به ستوه آمده. بدبخت. مصیبت زده. عاجز. فلک زده ۲. محاصره شده. در محاصره
The Palestinian resistance remains firm on the battlefield, in spite of 2. 5 months of Israeli war crimes in the beleaguered Gaza Strip
...
[مشاهده متن کامل]

با وجود ۲. ۵ ماه جنایات جنگی اسرائیل در نوار غزه محاصره شده، {جنبش} مقاومت فلسطین محکم در میدان نبرد باقی مانده.

از روی ناچاری و استیصال
تحت فشار
محاصره کردن
در معرض تهاجم، در تنگنا
تحت حمله، مورد هجمه
1 - محاصره شده، احاطه شده، تحت محاصره
2 - عاجز، مستأصل،

بپرس