bellman

/ˈbelmən//ˈbelmən/

معنی: جارچی، زنگ زن، منادی
معانی دیگر: دارای دهانه ی گشاد شونده (مثل دهانه ی ناقوس)، لب فراخ، رجوع شود به:

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: bellmen
(1) تعریف: one who carries or rings a bell, such as a town crier.

(2) تعریف: one employed to assist with carrying luggage; bellhop.

جمله های نمونه

1. You should tip bellmen $1- $2 per bag, as a rule of thumb.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک قاعده کلی باید به افراد زنگوله 1 تا 2 دلار در هر کیسه انعام بدهید
[ترجمه ترگمان]شما باید به عنوان یک قاعده سرانگشتی ۲ تا ۲ دلار در هر کیف انعام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The bellman will take your bags up for you.
[ترجمه گوگل]زنگوله کیف شما را برای شما برمی دارد
[ترجمه ترگمان] اون نگهبان وسایلت رو برات جمع می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Here's your key, sir. Bellman, front!
[ترجمه گوگل]این کلید شماست قربان بلمن، جلو!
[ترجمه ترگمان]این کلید شماست قربان bellman، جلو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'm the bellman who bring you the luggage, sir.
[ترجمه گوگل]من زنگوله هستم که برای شما چمدان ها را می آورم، قربان
[ترجمه ترگمان]من the هستم که چمدون رو برات ون آوردم قربان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Two Bellman induced inequalities under weak condition are discussed.
[ترجمه گوگل]دو نابرابری ناشی از بلمن در شرایط ضعیف مورد بحث قرار می‌گیرند
[ترجمه ترگمان]Two حاصل از Bellman Bellman تحت شرایط ضعیف مورد بحث و بررسی قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. First the associated Hamilton - Jacobi - Bellman ( HJB ) equation is given, then its continuously differentiable solution is constructed.
[ترجمه گوگل]ابتدا معادله همیلتون - ژاکوبی - بلمن (HJB) ارائه می‌شود، سپس جواب متمایز پیوسته آن ساخته می‌شود
[ترجمه ترگمان]ابتدا معادله همیلتون - یاکوبی - Bellman (HJB)داده می شود، سپس راه حل differentiable پیوسته آن ساخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Shall I have the bellman help you with your baggage downstairs?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم زنگوله را برای بارهایتان در طبقه پایین کمک کنم؟
[ترجمه ترگمان]اجازه می دهید the را در طبقه پایین به شما کمک کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'll send a bellman up to get your luggage.
[ترجمه گوگل]من یک زنگوله می فرستم تا چمدان شما را بیاورد
[ترجمه ترگمان]یک نگهبان را می فرستم تا وسایلشان را جمع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A bellman will show you to the Front Desk.
[ترجمه گوگل]یک زنگ دار شما را به میز پذیرش نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]یک دربان شما را به میز جبهه نشان خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bellman will show you the way to the banquet hall.
[ترجمه گوگل]زنگوله راه تالار ضیافت را به شما نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]The راه را به تالار ضیافت نشان خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bellman [ B ] : Certainly, sir. You can check luggage here. Please go through the formalities.
[ترجمه گوگل]بلمن [B]: مطمئناً، قربان در اینجا می توانید چمدان را چک کنید لطفا تشریفات را طی کنید
[ترجمه ترگمان] بله قربان شما می تونید وسایل اینجا رو چک کنید لطفا تشریفات رو انجام بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Could I have a bellman help with our bags?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم یک زنگوله در مورد کیف هایمان کمک کنم؟
[ترجمه ترگمان]می تونم یه bellman به bags کمک کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Thank you, sir. A bellman will bring your bags. a moment, please.
[ترجمه گوگل]ممنون آقا یک زنگوله کیف شما را می آورد یک لحظه لطفا
[ترجمه ترگمان] ممنون، قربان نگهبان bags رو میاره یه لحظه لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. After a while the bellman will show you up.
[ترجمه گوگل]بعد از مدتی زنگ به شما نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]پس از مدتی، دربان شما را نشان خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جارچی (اسم)
blazer, crier, beadle, herald, town crier, bellman, trumpeter, shouter

زنگ زن (اسم)
bellman

منادی (اسم)
mouthpiece, crier, herald, town crier, bellman, harbinger, high priest

انگلیسی به انگلیسی

• bellhop

پیشنهاد کاربران

مترادف با
bellhop
bellboy
کسی که در هتل وسایل رو برا مسافران حمل میکنه
کلی بخوای حساب کلی به معنی حمال
Porter
کسی که در هتل وسایل رو برا مسافران حمل میکنه

بپرس