bench press

/ˈbentʃˈpres//bentʃpres/

(وزنه برداری) بلند کردن وزنه در حال خوابیدن به پشت بر روی نیمکت، پرس سینه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a weightlifting exercise in which one lies on a bench, removes a weight from a pair of overhead supports, lowers it to the chest, and raises it again.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bench-presses, bench-pressing, bench-pressed
• : تعریف: to lift (a weight) during a bench press.

- Her goal is to be able to bench-press two hundred pounds.
[ترجمه گوگل] هدف او این است که بتواند دویست پوند را روی نیمکت پرس کند
[ترجمه ترگمان] هدف او این است که بتواند دویست پا فشار بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The incline bench press puts more emphasis on upper pec development and the decline bench press gives more low pec development.
[ترجمه گوگل]پرس سینه شیبدار تاکید بیشتری بر توسعه قسمت فوقانی بدن دارد و پرس سینه رو به پایین باعث توسعه بیشتر پک پایین می شود
[ترجمه ترگمان]دکمه نیمکت گرایش بیشتر بر توسعه pec بالاتر تاکید می کند و پرس و جوی نیمکت رو به کاهش بیشتر به توسعه pec کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I caught sight of Bobby doing bench presses on a Universal machine near the far wall.
[ترجمه گوگل]بابی را دیدم که روی یک دستگاه یونیورسال در نزدیکی دیوار دور، پرس نیمکتی انجام می داد
[ترجمه ترگمان]چشمم به چشم بابی افتاد که روی یک ماشین جهانی نزدیک دیوار دور دست روی نیمکت دراز کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bench press: At the past few markets, ottomans were big news.
[ترجمه گوگل]پرس نیمکت: در چند بازار گذشته، عثمانی ها خبر بزرگی بودند
[ترجمه ترگمان]مطبوعات برجسته: در چند بازار گذشته، آن ها اخبار بزرگی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There are two variations on the bench press - the incline bench press and the decline bench press.
[ترجمه گوگل]دو نوع پرس روی نیمکت وجود دارد - پرس نیمکت شیبدار و پرس نیمکت نزولی
[ترجمه ترگمان]دو تغییر روی دکمه روی نیمکت، پرس و جوی نیمکت، و پرس و جوی نیمکت رو به کاهش وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The baby bench press, as Levitt calls it, now forms part of a workout for new fathers and babies that includes such cutely-named exercises as tot squats, lullaby lunges and peek-a-boo pop-ups.
[ترجمه گوگل]پرس روی نیمکت نوزاد، همانطور که لویت آن را می نامد، اکنون بخشی از تمرین برای پدران و نوزادان جدید است که شامل تمریناتی با نام های زیبا مانند اسکات، لالایی لانژ و پاپ آپ های peek-a-boo است
[ترجمه ترگمان]پرس نیمکت کودک، همانطور که لویت آن را فراخوانی می کند، اکنون بخشی از ورزش برای پدران و نوزادان جدید است که شامل تمرینات موسوم به tot، squats tot، lunges lullaby و peek \"a\" می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. More than 700 bench press ink by using DIPS to a preset.
[ترجمه گوگل]بیش از 700 جوهر پرس رومیزی با استفاده از DIPS به یک پیش تنظیم
[ترجمه ترگمان]بیش از ۷۰۰ دستگاه پرس و جو با استفاده از dips به یک ink از پیش تعیین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. How much can you bench press?
[ترجمه گوگل]چقدر می توانید پرس نیمکتی داشته باشید؟
[ترجمه ترگمان]چقدر می تونی فشار بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You can also try the dumbbell bench press instead for toning the chest and shoulders.
[ترجمه گوگل]همچنین می توانید به جای پرس نیمکت دمبل برای تقویت قفسه سینه و شانه ها استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]همچنین می توانید به جای نرم کردن سینه و شانه ها، دکمه press نیمکت dumbbell را امتحان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He did four sets of the incline bench press.
[ترجمه گوگل]او چهار ست پرس نیمکت شیب دار انجام داد
[ترجمه ترگمان]چهار ردیف نیمکت را روی نیمکت قرار داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And let's not forget about tennis star Martina Navratilova, six-time Ironman winner Dave Scott, four-time Mr. Universe Bill Pearl, or Stan Price, the world-record holder in bench press.
[ترجمه گوگل]و بیایید مارتینا ناوراتیلووا، ستاره تنیس، دیو اسکات برنده شش بار مرد آهنین، بیل پرل چهار بار آقای جهان، یا استن پرایس، رکورددار جهانی در پرس نیمکت را فراموش نکنیم
[ترجمه ترگمان]و فراموش نکنیم که قهرمان تنیس مارتینا Navratilova، شش بار برنده Ironman، دیو اسکات، چهار بار آقای عالم، یا استان پرایس، دارنده رکورد جهانی در مطبوعات نیمکتی را فراموش کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Question: How far out should my elbows be when I do a barbell bench press?
[ترجمه گوگل]سوال: هنگام پرس نیمکت هالتر باید آرنج من چقدر بیرون باشد؟
[ترجمه ترگمان]سوال: تا زمانی که من روی نیمکت barbell کار کنم تا چه حد باید دراز بکشم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When the bar comes down, I catch it in my teeth, bench press it 20 times to work up an appetite, and then make off with the cheese.
[ترجمه گوگل]وقتی میله پایین می‌آید، آن را در دندان‌هایم می‌گیرم، 20 بار روی نیمکت فشار می‌دهم تا اشتها کم شود و سپس با پنیر پاک می‌کنم
[ترجمه ترگمان]وقتی بار پایین می اید، آن را در دندان هایم می گیرم، روی نیمکت بیست بار فشار می دهم تا اشتها پیدا کنم و بعد با پنیر کنار بیایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When the bar come down, I catch it in my teeth, bench press it 20 times to work up an appetite, and then make off with the cheese.
[ترجمه گوگل]وقتی میله پایین می‌آید، آن را در دندان‌هایم می‌گیرم، 20 بار روی نیمکت فشار می‌دهم تا اشتها باز شود و سپس با پنیر پاک می‌کنم
[ترجمه ترگمان]وقتی بار پایین بیاید، آن را در دندان هایم می گیرم، روی نیمکت بیست بار فشار می دهم تا اشتها پیدا کنم و بعد با پنیر کنار بیایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Don't set it up like a high school boy doing bench press.
[ترجمه گوگل]آن را مانند یک پسر دبیرستانی که در حال پرس نیمکت است تنظیم نکنید
[ترجمه ترگمان]مثل یک پسر دبیرستانی این کار را نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• weightlifting exercise carried out by a lifter lying on a bench (sports); tiny punch press fixed on a workbench

پیشنهاد کاربران

بپرس