bending


معنی: عطف
معانی دیگر: الکترونیک : خمیدگى عمران : خمش معمارى : خمش علوم هوایى : خمشى

جمله های نمونه

1. pliers for bending wire
گاز انبر برای خم کردن سیم

2. the branch is bending under its load of snow
شاخه زیر بار برف خم شده است.

3. My earliest recollections are of my mother bending over my cot.
[ترجمه گوگل]اولین خاطرات من خم شدن مادرم روی تخت من است
[ترجمه ترگمان]اولین خاطراتم از مادرم است که روی تخت من خم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The doctor told me to avoid bending and stretching.
[ترجمه گوگل]دکتر به من گفت که از خم شدن و کشش خودداری کنم
[ترجمه ترگمان]دکتر بهم گفت که از خم شدن و کش رفتن خودداری کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was bending over his work at desk.
[ترجمه گوگل]پشت میز روی کارش خم شده بود
[ترجمه ترگمان]روی میزش خم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Rick appeared, bending his head a little to clear the top of the door.
[ترجمه گوگل]ریک ظاهر شد و سرش را کمی خم کرد تا بالای در باز شود
[ترجمه ترگمان]ریک در حالی که سرش را کمی خم کرده بود تا بالای در را روشن کند، ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The trees were bending before the storm.
[ترجمه گوگل]درختان قبل از طوفان خم می شدند
[ترجمه ترگمان]درختان پیش از توفان خم شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Several branches started bending towards the ground.
[ترجمه گوگل]چند شاخه شروع به خم شدن به سمت زمین کردند
[ترجمه ترگمان]چند شاخه به زمین خم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We have succeeded in bending the thick steel plates.
[ترجمه گوگل]ما موفق شده ایم صفحات فولادی ضخیم را خم کنیم
[ترجمه ترگمان]ما موفق شده ایم که صفحات فلزی ضخیم را خم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The sailors are bending to the oars.
[ترجمه گوگل]ملوانان به پاروها خم می شوند
[ترجمه ترگمان]ملوانان به پارو بها خم شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We might be guilty of slightly bending the letter of the law.
[ترجمه گوگل]ممکن است ما مقصر باشیم که متن قانون را کمی تغییر دهیم
[ترجمه ترگمان]ممکن است به خاطر این که نامه قانون را خم کرده باشد گناهکار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Touch your toes without bending your knees.
[ترجمه گوگل]انگشتان پا را بدون خم کردن زانو لمس کنید
[ترجمه ترگمان]پنجه هات رو بدون خم کردن زانو لمس کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Be careful of bending that spoon.
[ترجمه گوگل]مراقب خم کردن آن قاشق باشید
[ترجمه ترگمان]مراقب خم کردن اون قاشق باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Avoid bending at the waist when lifting heavy objects.
[ترجمه گوگل]هنگام بلند کردن اجسام سنگین از خم شدن در ناحیه کمر خودداری کنید
[ترجمه ترگمان]از خم کردن کمر در هنگام برداشتن اجسام سنگین خودداری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عطف (اسم)
inclination, affection, conjunction, sympathy, turning, reference, turning point, bending

تخصصی

[عمران و معماری] خمش - خمشی - خم کردن
[مهندسی گاز] انحناء
[زمین شناسی] خمش خمیده شدن لایه های رسوبی در اثر نیروهای تکتو نیکی
[ریاضیات] خمشی، خمش، انحناء، خمیدگی، خمکاری

انگلیسی به انگلیسی

• crouching, stooping; curving, twisting; contortion, distortion

پیشنهاد کاربران

گاهی معنی اتصال میدهد
antibody–antigen binding
اتصال آنتی بادی به آنتی ژن
منعطف کردن
قانع کردن
Bending wire: خم کردن سیم
خمیده ، منعطف
از فعل bend به معنی خم کردن/شدن
bend ing
bending ( مهندسی عمران )
واژه مصوب: خَمش
تعریف: انحنا یافتن عضو سازه براثر فشار
خمشی
bending moment: گشتاور یا لنگر خمشی
خم شدن

حرکات کششی ( در ورزش )
کج بودن

بپرس