beneficial

/ˌbenəˈfɪʃəl//ˌbenɪˈfɪʃəl/

معنی: سودمند، مفید، نافع، پرمنفعت، بااستفاده
معانی دیگر: سودبخش، پرخاصیت، بهره بردار، بهره ور، سودبرنده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: beneficially (adv.), beneficialness (n.)
(1) تعریف: producing benefits; favorable or advantageous.
مترادف: advantageous, beneficent, benign, benignant, favorable, good, profitable, salutary
متضاد: adverse, bad, baneful, costly, damaging, deadly, deleterious, detrimental, disadvantageous, evil, harmful, ill, useless
مشابه: gainful, grateful, helpful, lucrative, opportune, positive, productive, propitious, valuable

- The extra practice was beneficial to her performance.
[ترجمه گوگل] تمرین اضافی برای عملکرد او مفید بود
[ترجمه ترگمان] این تمرین اضافی برای عملکرد او مفید بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The trade agreement will be beneficial to both countries.
[ترجمه گوگل] توافق تجاری برای هر دو کشور مفید خواهد بود
[ترجمه ترگمان] این توافقنامه تجاری برای هر دو کشور سودمند خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- These chemicals will kill beneficial insects as well as harmful ones.
[ترجمه لیدا] این مواد شیمیایی همانطور که حشرات مفید را از بین می برد، حشرات مضر را هم خواهد کشت.
|
[ترجمه گوگل] این مواد شیمیایی حشرات مفید و همچنین حشرات مضر را از بین خواهند برد
[ترجمه ترگمان] این مواد شیمیایی، حشرات مفید و نیز مواد مضر را می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in law, receiving or being entitled to receive proceeds or benefits.
مترادف: recipient
مشابه: deserved, entitled

جمله های نمونه

1. fresh air is beneficial to one's health
هوای تازه برای سلامتی خوب است.

2. equalizing the distribution of wealth was neither possible nor beneficial
توزیع یکسان ثروت نه عملی بود نه سودمند.

3. most of the effects of science have been really quite beneficial to people
بیشتر پیامدهای علوم واقعا برای مردم سودمند بوده است.

4. Happiness is beneficial for the body, but it is grief that develops the powers of the mind.
[ترجمه امیر] شادی برای جسم ثمر بخش است، اما این اندوه است که نیروی ذهن را گسترش میدهد. ( این جمله از مارسل پروست )
|
[ترجمه گوگل]شادی برای بدن مفید است، اما غم و اندوه است که قوای ذهن را توسعه می دهد
[ترجمه ترگمان]شادی برای بدن مفید است، اما اندوه است که قدرت ذهن را توسعه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sunshine and water are beneficial to living things.
[ترجمه موسی] آفتاب و آب برای موجودات زنده مفید است.
|
[ترجمه گوگل]آفتاب و آب برای موجودات زنده مفید است
[ترجمه ترگمان]تابش آفتاب و آب برای زندگی مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You will find it beneficial in the long run.
[ترجمه گوگل]آن را در دراز مدت مفید خواهید یافت
[ترجمه ترگمان]در دراز مدت آن را مفید خواهید یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Unfortunately, pesticides kill off beneficial insects as well as harmful ones.
[ترجمه گوگل]متأسفانه آفت کش ها حشرات مفید و همچنین حشرات مضر را از بین می برند
[ترجمه ترگمان]متاسفانه آفت کش ها، حشرات مفید و نیز مواد مضر را می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cycling is highly beneficial to health and the environment.
[ترجمه گوگل]دوچرخه سواری برای سلامتی و محیط زیست بسیار مفید است
[ترجمه ترگمان]دوچرخه سواری برای سلامتی و محیط زیست بسیار مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fresh air is beneficial to one's health.
[ترجمه گوگل]هوای تازه برای سلامتی فرد مفید است
[ترجمه ترگمان]هوای تازه برای سلامتی فرد مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Breast-feeding is extremely beneficial to the health of newborn babies.
[ترجمه گوگل]تغذیه با شیر مادر برای سلامت نوزادان بسیار مفید است
[ترجمه ترگمان]تغذیه از پستان به شدت برای سلامت نوزادان تازه متولد شده مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The changes are beneficial in some ways but not in others.
[ترجمه فرناز] تغییرات از برخی جهات و نه در همه حهات، سودمند است
|
[ترجمه گوگل]تغییرات از برخی جهات مفید هستند اما در برخی دیگر نه
[ترجمه ترگمان]تغییرات در برخی روش ها مفید هستند اما نه در دیگران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. While a moderate amount of stress can be beneficial, too much stress can exhaust you.
[ترجمه گوگل]در حالی که مقدار متوسط ​​استرس می تواند مفید باشد، استرس بیش از حد می تواند شما را خسته کند
[ترجمه ترگمان]در حالی که مقدار کمی استرس می تواند مفید باشد، استرس زیادی می تواند شما را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A half-hour daily walk can be more beneficial than one hard bout of exercise a week.
[ترجمه گوگل]نیم ساعت پیاده روی روزانه می تواند مفیدتر از یک ورزش سخت در هفته باشد
[ترجمه ترگمان]پیاده روی روزانه نیم ساعت می تواند مفیدتر از یک مسابقه سخت در هفته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An aptitude for computing is beneficial for students taking this degree.
[ترجمه گوگل]استعداد برای محاسبات برای دانشجویانی که این مدرک را می گیرند مفید است
[ترجمه ترگمان]یک استعداد برای محاسبه، برای دانش آموزانی که این مدرک را می گیرند، مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سودمند (صفت)
good, available, useful, handy, subservient, conducive, advantageous, beneficial, lucrative, constructive, beneficent, commodious, salubrious, fructuous, instrumental, purposive, serviceable, salutary

مفید (صفت)
available, useful, effective, advantageous, beneficial, helpful, fruitful, beneficent, off use, profitable, utile

نافع (صفت)
advantageous, beneficial, lucrative

پرمنفعت (صفت)
beneficial, lucrative

بااستفاده (صفت)
beneficial

تخصصی

[حقوق] انتفاعی

انگلیسی به انگلیسی

• advantageous; pleasurable, enjoyable
something that is beneficial helps people or improves their lives.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : benefit
✅️ اسم ( noun ) : beneficence / beneficiary / benefit / benevolence
✅️ صفت ( adjective ) : beneficent / beneficial / benevolent
✅️ قید ( adverb ) : beneficently / beneficially / benevolently
Everything
با صرفه
, harmful , disadvantageous, detrimental : opp
سودمند، مفید ، نافع ، پرخاصیت ، پرمنفعت، انتفاعی
beneficial insect = حشرات مفید
beneficial water use = آب مصرفی سودمند
beneficial interest = بهره پر منفعت

مفید
useful

بپرس